تعداد صفحه 4
تحقیق مهاجرت ایرانیان به آمریکا
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:89
فهرست مطالب
مقدمه:
بیان مسئله:
هدف کلی:
اهداف جزئی:
فرضیات:
جامعة آماری :
نمونه و شیوه نمونه گیری :
ابزار و روشهای جمع آوری اطلاعات :
تعریف منطقه:
تعریف دوگانگی منطقهای:
معیارهای تعیین دوگانگی:
پدیدة دوگانگی در اقتصاد ایران:
الف: مشخصات جغرافیایی- طبیعی کشور:
ب: پدیده دوگانگی و رشد نامتوازن در اقتصاد ایران:
ج: دوگانگی منطقهای در اقتصاد ایران:
اهم پیامدهای مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها به شهرها و مراکز صنعتی:
شاخصهای توسعة صنعتی:(1)
شاخصهای توسعه کشاورزی:
شاخصهای اشتغال:
تحقیق حاضر سعی دارد که در 2 بعد جداگانه برخی از علل مهاجرت نیروی کار در ایران را مورد بررسی قرار دهد. اگر بخواهیم عوامل اصلی مهاجرت را بطور کلی مورد تقسیمبندی قرار دهیم میتوانیم دو دسته از عوامل را مؤثر بدانیم. گروه اول را عوامل فشار(Push Factors) مینامند که شامل غیراقتصادی شدن فعالیتهای کشاورزی، توزیع ناعادلانه زمین، رشد جمعیت و ثابت ماندن بازده تولید در بخش کشاورزی است.
گروه دوم به عوامل کششی یا جذب(Pull Factors) موسومند که شامل دوگانگی منطقهای و نخصیص بیشتر منابع در بخشهای شهری(خدمات و صنعت) و بهتر بودن سطح زندگی در مناطق شهری است. به منظور تجزیه وتحلیل تأثیر این 2 دسته از عوامل از شاخصهای درآمدهای انتظاری در شهر از مدل هریس- تودارو استفاده میشود.
در بحثهای تئوریک و نظری به این نتیجه میرسیم که نمیتوان دیوار بلندی بین عوامل کشش و جذب ترسیم کرد. چون نوعی ارتباط متقابل بین این 2 دسته از عوامل وجود دارد. به عقیدة آنها آنچه که واقعاَ مهاجرت نیروی کار را تسریع میکند همان دوگانگی منطقهای است. این 2 معتقدند که مهاجرت در هر منطقهای امری طبیعی است چون نوعی توالی در رشد بخشها وجود دارد و خودبهخود و به مرور زمان با جایگزین شدن عوامل تولیدی بجای یکدیگر سهم نیروی کار در بخش کشاورزی در اشتغال کل کاهش مییابد و سهم بخش صنعت و خدمات افزایش مییابد.
اما آنچه که کشورهای در حال توسعه را از کشورهای پیشرفته متمایز میسازد ناهمگونی در مهاجرت نیروی کار است. بطوری که در این کشورها محدود بودن امکانات تولید از یک طرف و محدود بودن ارتباطهای بخش کشاورزی با سایر بخشهای اقتصاد از طرف دیگر موجب میشود تا این کشورها تلاش بیشتری در جهت گسترش بخش صنعت شهری از خود نشان بدهند.
این 2 گروه از عوامل اقتصادی همراه با عوامل غیراقتصادی مانند روابط و شیوه تولید، سازمان اجتماعی تولید و غیره موجب میشوند تا از اهمیت بخش کشاورزی در جریان توسعه کاسته شود و نقش پیشتاز به بخشهای شهری واگذار شود به ویژه آنکه بخش عمدهای از تولیدات در بخش کشاورزی را کالاهای مصرفی تشکیل میدهند که هر چند دارای ارتباطهای پسین گستردهای هستند لیکن ارتباطهای پیشین آنها بسیار محدود و مشخص است.
در این حالت بخش پیشتاز اقتصاد بخش صنعت خواهد بود تا از یک طرف به عنوان ستون اصلی و رشد عمل کند و از طرف دیگر از طریق تولید محصولات صنعتی مورد استفاده در بخش کشاورزی مانند تراکتور- پمپ آب- کمباین- کود- سم و غیره بخش کشاورزی را به جلو بکشد.
بدین ترتیب بخش کشاورزی در مراحل اولیه توسعه اقتصادی قربانی جریان توسعه است و برای بهبود باید انتظاری طولانی بکشد که این خود یکی از دلایل اصلی مهاجرت نیروی کار از روستاها به مناطق و مراکز شهری میباشد.
در تحقیق حاضر ابتدا بطور مجزا دوگانگی منطقهای به عنوان عامل جذب و فشار مورد بررسی قرار گرفته است که مشخص شود تا چه حد تفاوت در نرخهای رشد منطقهای و نابرابری در رابطة مبادلة بین محصولات کشاورزی و صنعتی بر مهاجرت تأثیر داشته است و در نهایت در قسمت سوم نتیجهگیری و پیشنهادات ارائه خواهد شد.
البته لازم به تذکر است که برخلاف گذشته که مهاجرت نیروی کار روستایی به دلیل تامین نیروی انسانی مراکز شهری از نظر اقتصاددانان مطلوب تلقی میشد ولی امروزه مهاجرت به عنوان عامل عمدهای که پدیدة عمومی و فراگیر نیروی کار مازاد شهری را دامن میزند و مشکلات جدی بیکاری شهری را وخیمتر میکند مورد توجه قرار میگیرد. این مشکلات بواسطة عدم توازن ساختاری و اقتصادی بین مناطق شهری و روستایی بوجود آمده است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:65
فهرست مطالب
جایگاه افغانستان در ذهنیت مردم ایران
افغانستان کشور بی تصویر
تصویر تاریخی این کشور بی تصویر
در افغانستان اقوام بزرگ عبارتند از :
چرا سی در صد جامعة افغان از افغانستان مهاجرت کرده است؟
فرهنگ افغانستان در مقابل مدرنیسم واکسینه شده است
اوضاع جغرافیایی افغانستان و پیامدهای اقتصادی آن
بازار خماری جهانی و نسبت آن با تولید مواد مخدر افغانستان
مسألة مهاجرت و پیامدهای آن طالبان کیستند ؟
در سال 2000 در جشنوارة پوسان در کشور کره جنوبی حضور داشتم و در پاسخ این سؤال که فیلم بعدی تو دربارة چیست، می گفتم: دربارة افغانستان. و بلافاصله مورد این پرسش واقع می شدم که "افغانستان چیست؟"
چرا این چنین است؟ چرا تا این اندازه می تواند کشوری در جهان مهجور باشد که مردم یک کشور آسیایی مثل کره جنوبی حتی نام افغانستان را به عنوان یک کشور دیگر آسیایی نشنیده باشند؟ دلیل آن واضح است. افغانستان در جهان امروزه نقش مثبتی ندارد. نه به عنوان یک کشور اقتصادی که از طریق یکی از کالاهای آن به یاد آورده شود و نه به عنوان یک کشور صاحب علم که جهان را از دانش خود بهرهمند کرده باشد و نه به عنوان یک کشور صاحب هنر که اسباب افتخاری شده باشد.
در امریکا، اروپا و خاورمیانه البته وضع فرق می کند و افغانستان به عنوان یک کشور خاص شناخته می شود. اما این خاص بودن نیز معنی مثبتی ندارد. آن ها که نام افغانستان را می شناسند آن را بلافاصله با یکی از این کلمات به صورت تداعی ـ معانی به یاد می آورند. قاچاق مواد مخدر، بنیادگرایی اسلامی طالبان، جنگ با روسیه، جنگ داخلی طولانی.
در این تصویر ذهنی نه نشانی از صلح و ثبات است، نه نشانی از آبادانی، پس نه هیچ توریستی را رؤیای سفر می آورد و نه هیچ بازرگانی را طمع سود.
پس چرا نباید فراموش شود؟ تا آن جا که می توان در کتاب های لغت در مقابل کشور افغانستان نوشت : افغانستان کشوری تولید کنندة مواد مخدر، با ملتی خشن و جنگجو و بنیادگرا، که زنان خود را زیر چادرهایی بدون منفذ پوشانده اند. به همة این ها اضافه کنید " تخریب بزرگترین مجسمة بودای جهان" را در بامیان افغانستان، که اخیراً تأثر همة کرة زمین را برانگیخت و تمام اهل فرهنگ و هنر را به دفاع از مجسمة بودای تخریب شده واداشت. اما چرا کسی بجز نمایندة امور انسانی دبیرکل سازمان ملل از مرگ قریب الوقوع یک میلیون انسان در افغانستان به دلیل فقر مفرط ناشی از خشکسالی اظهار تأسف نکرد؟ چرا هیچکس از دلایل این مرگ ومیر سخن نمیگوید؟ چرا فریاد بلند همگان برای تخریب "مجسمة بودا" ست، اما کوچکترین صدایی برای جلوگیری از مرگ انسان های گرسنة افغان بر نمی آید؟ آیا در جهان معاصر مجسمه ها از انسان ها عزیزترند؟
نگارنده به عنوان کسی که به درون افغانستان سفر کرده است و تصاویر واقعی تر و زنده تری از این کشور و مردمش را به چشم دیده و همین طور به عنوان کسی که دو فیلم سینمایی را در فاصلة سیزده سال دربارة افغانستان ساخته است (اولی "بایسیکل ران" در سال 1366 و دومی " سفر قندهار " در سال 1379) و نیز به عنوان کسی که برای تحقیق دو فیلمی که ساخته، حدود ده هزار صفحه کتاب و اسناد گوناگون را مطالعه کرده است، تصویر متفاوتی از افغانستان با آنچه در ذهنیت مردم دنیاست سراغ دارد. تصویری پیچیده تر، متفاوت تر، غم انگیزتر و ای بسا مظلوم تر. تصویری که نیازمند توجه است تا فراموشی یا سرکوب. اما کجاست سعدیِ " بنی آدم اعضای یکدیگرند ؟! " تا بیهودگی نصب شعرش را بر سردر سازمان ملل ببیند
علل مهاجرت روستا به شهر:
برای هر حرکت که منجر به مهاجرت و در نهایت سبب حاشیهنشینی میشود میتوان عوامل مختلفی را ذکر نمود که در بین آنها دو عامل اساسی « دفعکننده» و « جذبکننده» اهمیت بیشتری دارند. (لوئیسـ1982)
مایکل تودارو تصمیم به مهاجرت از روستا به شهر را تابع دو متغیر اصلی «جذب و دفع» میداند:
1- تفاوت فاحش درآمد شهر و روستا(دافعه)
2- احتمال دستیابی به نوعی اشتغال در شهر(جاذبه)
به نظر تودارو یک روستایی در برابر امکان بیکاری در شهر و یا روستا، بیکاری در شهر را برمیگزیند چرا که چشمانداز آینده شهر روشنتر از روستا میباشد.(5)
صاحبنظران رشتههای مختلف، علت های زیادی را برای این فرایند شوم برشمردهاند که همه ی آنها به نوعی مکمل همدیگر بوده و تنها زوایای ناخوشایند از بینرفتن تدریجی روستاها را به تصویر میکشد. انگیزههای اقتصادی، فرهنگی، روانی و عاطفی، طبیعی، اداری، سیاسی و حکومتی، جهانی و غیره که به برخی اشاره خواهد شد.
---
برخی سر فصل ها :
مهاجران روستایی در شهرها
علل اجتماعی و فرهنگی
سکونتگاهای غیر قانونی ( عدوانی)
خصوصیات و ویژگی های حاشیه نشینان
ویژگی های جمعیتی
ویژگی های مناطق حاشیه نشین
و....
در صفحه بندی بسیار دقیق در قالب word و دارای 35 صفحه
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات43
نظریات مهاجرت
مهاجرت یا IMMigratiopn بطور کلی در مفهوم جابهجایی و انتقال جمعیت در مکان یا تحرک جغرافیایی جمعیت استفاده میشود.
ولی در معنای خاص آن عبارتست از نقل مکان انفرادی یا جمعی انسانها با تصمیم به تغییر محل اقامت و کار بطوردائم یا برای مدتی طولانی و بیش از یک سال.
در تعریف دیگر مهاجرت عبارتست از تحرکات جغرافیایی یا مکانی است که بین دو منطقه جغرافیایی انجام میشود. این حرکت شامل ترک یک منطقه و اقامت پیوسته در منطقهای دیگر میباشد که آنرا مهاجرت دائمی میگویند. در تعریف دیگر مهاجرت عبارتست از: کوچ و جابهجایی جمعیت از نقطهای به نقطه دیگر میباشد. مهاجرت برحسب عوامل مختلف موثر نظیر مرز ساسی کشورها، مدت مهاجرت، خواست واراده جمعی بودن به 4 گروه تقسیم میشود هر گاه 2 یا 3 شاخه در دسته بندیها و خیلی هستند.
1- مهاجرت با توجه به مرزهای سیاسی
2- مهاجرت با توجه به عامل زمان
2- مهاجرت باتوجه به عامل خواست واراده
4-مهاجرت از نظر شکل تذکر چون مهاجرت باتوجه به مرزهای سیاسی مورد بحث ما در این مقاله است به تعریف اشاره نموده واز بقیه خودداری میکنیم.
مهاجرت با توجه به مرزهای سیاسی به دو شاخه تقسیم میشوند. الف :مهاجرت داخلی: تغییر محل اقامت از یک مکان به مکان دیگر در یک کشور باسرزمین معین در چارچوب مقررات و تقسیمات آن کشور. مانند مهاجرت روستائیان ایران به کلان شهرها
ب: مهاجرت بین المللی:مهاجرت بین المللی برخلاف مهاجرت خارجی که در عرف بین الملل؛ حداقل یکی از آن دو کشور مستقل به حساب نمیآید؛ بین دو کشور مستقل انجام میگیرد مانند مهاجرت نخبگان ایران به آمریکا
در تعریف مهاجرت نخبگان با فراز مغزها یا مهاجرت صلاحیتها که در زبان لاتین (Drainbrain) نامیده میشود گونهای از مهاجرت میباشد که در آن عنصر آموزش وبه کارگیری علم در محیطی مساعد نهفته است بعبارت دیگر؛ فرار مغزها به معنی مهاجرت افراد متخصص و تحصیلکرده ای است که کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان را مکان مناسب جهت رشد و ارتقا اندوخته های علمی خودش دانسته و به لحاظ فرهنگی بهترین زمینه را برای انتشار آموختههای خود میدانند آمریکاو کانادا مهمترین مراکز جذب نخبگان ایران میباشد. در یک نظر باید گفت نظریات مهاجرت دررشتههای علوم انسانی از جمله علوم سیاسی عام و از منظر مختلف تعریف میشوند. که به اختصار با ذکر نام توضیح این نظریات در زیر میآید:
1- دیدگاه اقتصادی: این دیدگاه در داخل ومجموعه خود به 4 شاخه تقسیم میشود که به ترتیب با ذکر نام آنها؛ تغریف مختصر نیزمیگردند: الف: نظریه کلاسیک:این نگرش با آراء و عقاید آدام اسمیت (1788) اقتصاد دانان کلاسیک وپیروان او گره میخورد طبق این نظریه مهاجرتها اعم از داخلی و بین المللی مکانیزمی برای باز توزیع نیروی کار وی؛ کارگران مهاجر را نیز تابع قانون عرضه و تقاضا میدانست وآنرا نه تنها باعث رشد اقتصادی دو منطقه مهاجر پذیر و مهاجر فرست، بلکه وسیلهای برای بهبود وضع کار و اشتغال به شمار میآورد.
ب: نظریه نئوکلاسیکها: اقتصاد دانی چون ساستاد (1962) هاریس و تودارو؛ این نظریه را کمی تغییر دادند:
بر پایه این نظریه؛ از لحاظ دید کلان اقتصادی هر جا نیروی عرضه کار پیش از سرمایه میباشد دستمزدها رو به کاهش میگذارد و بعکس هر جا نیروی کارکمتر از سرمایه باشد دستمزدها افزایش مییابد و در نتیجه روند مهاجرت نیروی انسانی از منطقه با نیروی کار بیشتر و سرمایه و دستمزد کمتر به طرف منطقه نیروی کار کمتر و سرمایه و دستمزد بیشتر میروند و در نتیجه هنگامیکه تعادل بین نیروهای کار و دستمزدها برقرار شود مهاجرت متوقف میشود. تئوری مهاجرتی نئوکلاسیکها بر تفاوت دستمزدها واحتمال کاریابی استقرار مییابد و عواملی که در جذب یا دفع مهاجرت مؤثر است؛ عنایت نکرده است از جمله: 1-تغییر سیاستهای بین المللی و غیر کارآمد و محاسبات اولیه مربوط به آن، اوضاع و احوال اقتصادی و تصمیم گیریهای سیاسی از عوامل مهم و اثرگذار بر جریانات مهاجرتی است.
1- تغییر سیاستهای بین الملل و غیر کارآمد محاسبات اولیه مربوط به آن، اوضاع و احوال اقتصادی و تصمیم گیریهای سیاسی از عوامل اثر گذار بر جریانات مهاجرتی است.
2- احتمال تحقق فرض مشابهت بین بین مبدا ومقصد که به مهاجرت و تامین آن در مقصد وکاهش مازاد آن در مبدا می انجامد و به تامین هر چه مطلوبتر اشتغال تام در آن منطقه تاثیر میگذارد و در نتیجه نظریه نئوکلاسیکها را با تردید موجه می کند. چه مهاجران درمقصد؛ مهارتهای لازم را به دست میآورند و در بازار کار کشور مهاجر پذیر جذب می شوند. به همین دلیل مهاجرت به صورتهای گوناگون در شرایط جدید ادامه مییابد و با نوسانات گذرایی نیز مواجه میشود.
3- نظریه نئوکلاسیک ها در مقیاس خود جای بحث دارد تجربیات اخیر نشان میدهد وجود تفاوتهای زیاد دستمزد بین سرزمینهای مهاجرفرست و مهاجرپذیر که به مراتب بیش ازهزینههای مهاجرت است،موجب استمرار مهاجرتها و در مواردی تشدید آنها شده است
ج: نظریه اقتصاد جدید مهاجرت:
برطبق این نظریه مهاجرت اقدامی است که از طرف افراد انجام میگیرد و بطور وسیعی در رابطه باعملکردی که آنان در جامعه دارند میباشد این امر فقط برای افزایش درآمد نبوده است بلکه اقدامی است برای به حداقل رساندن خطراتی مانند فقدان امنیت و بیمه، داد و ستد، کاستیهای بازار، فقدان بیمة بیکاری و غیره میباشد، این امر موجب میشود که کشور مهاجر فرست است از ارز خارجی کشور مهاجر پذیر که ارزش به مراتب بالاتر از سرمایه محلی دارد برخوردار شده و در نتیجه توسعه ملی کشور مهاجر فرست کمک شود. برخی از محققان از جمله تایلور (1992) و استارک (1994) به این مساله از جهت دیگر توجه مینماید این که پول ارسالی بوسیله مهاجران نه تنها موجب بهبود اوضاع اقتصادی کشور مهاجر فهرست شده که باعث افزایش درآمد خانوارهای مهاجر فرست و در نتیجه نوعی منزلت اجتماعی بالاتر نسبت به خانوارهای هم تراز مینماید و در نتیجه پدیده مهاجرت بین المللی را تشدید مینماید تفاوت عمده نظریه اقتصاد جدید مهاجرت به این شرح است:
1- مهاجرت در شرایطی که تفاوتی بین دستمزدها در مبداء و مقصد هم وجود نداشته باشد انجام میگیرد.
2- وجود ادامه مهاجرتهای بین المللی از منطقهای به منطقه دیگر، خود برانگیزنده مهاجرتهای جدید بوده وبعنوان وسیلهای برای افزایش درآمدها وکاهش مخاطرات اقتصادی در سرزمینهای مهاجر فرست تلقی میشود.
3- مادامی که بازار مطمئن و مناسبی برای اشتغال کشورهای در حال توسعه وجود نداشته باشد، مهاجرت از آن کشورها به خارج ادامه مییابد.
4- کشورهای مهاجرفرست نه تنها از طریق سیاستهای بازار کار بلکه کمک بیمه های اقتصادی و امنیت سرمایه میتوانند بر روند مهاجرت تاثیر گذارند.
4- گر چه نظریه اقتصاد جدید مهاجرتی رو به توسعه بوده و گرایش زیادی به مقبولیت آن وجود دارد اغلب مطالعاتی که توسط پیروان این نظریه انجام شده است مربوط به مهاجرتهای روستایی از کشورهای در حال توسعه به ممالک توسعه یافته است.
د: نظریه بازار دوگانه:
نظریه بازار دوگانه بر خلاف نظریات اقتصادی که در نگرشهای کلان خود، مهاجرتهای بین المللی را زاییدة نیروهایی میدانند که برتر از خود بوده و در تضاد با خواست وتمایل افراد مهاجر قرار دارد و آنرا نتیجه تقاضای دائمی به کارگران خارجی میداندکه ویژگی ذاتی ساختارهای اقتصادی درکشورهای توسعه یافته بوده است عواملی که در شکل گیری ساختارهای اقتصادی کشورهای توسعه یافته موثرند