اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد تناسخ و معاد

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد تناسخ و معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تناسخ و معاد


تحقیق در مورد تناسخ و معاد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه22

 

فهرست مطالب

1 ـ تناسخ نامحدود یا مطلق

2 ـ تناسخ محدود به شکل نزولى

1 ـ تناسخ و معاد

3 ـ تناسخ صعودى

2 ـ تناسخ مطلق و عنایت الهى

3 ـ تناسخ نزولى و واپس گرائى

4 ـ تناسخ صعودى

تحلیلى جامع از تناسخ

1 ـ تعلق دو نفس به یک بدن

پاسخ به یک سؤال:

2 ـ نبودن هماهنگى میان نفس و بدن

تناسخ و معاد

تناسخ از ریشه «نسخ» گرفته شده و از کلمات اهل لغت درباره این واژه، چنین بر مى‏آید که از آن، دو خصوصیت استفاده مى‏شود: 1 ـ تحول و انتقال.2 ـ تعاقب دو پدیده که یکى جانشین دیگرى گردد. (1) در آنجا که حکمى در شریعت به وسیله حکم دیگر برطرف شود، لفظ «نسخ» به کار مى‏برند، و هر دو ویژگى به روشنى در آن موجود است، ولى آنجا که این لفظ در مسائل کلامى مانند «تناسخ» به کار مى‏رود تنها به ویژگى اول اکتفا مى‏شود، ویژگى دوم مورد نظر قرار نمى‏گیرد.مثلا خواهیم گفت: «تناسخ» این است که روحى از بدنى به بدن دیگر منتقل شود، در این جا تحول و انتقال هست ولى حالت تعاقب، که یکى پشت سر دیگرى در آید، وجود ندارد.و در هر حال شایسته است ما به انواع تحول‏ها و نقلها اشاره کنیم:

1 ـ انتقال نفس انسانى از این جهان به سراى دیگر.

2 ـ انتقال نفس در سایه حرکت جوهرى، از مرتبه قوه به مرتبه کمال، همان طور که جریان، در نفس نوزاد چنین است، زیرا نفس نوزاد از نظر کمالات کاملا به صورت قوه و زمینه است، ولى به تدریج به حد کمال مى‏رسد.3 ـ انتقال نفس پس از مرگ به جسمى از اجسام مانند سلول نباتى و یا نطفه حیوان و یا جنین انسان، و به دیگر سخن: آنگاه که انسان مى‏میرد، روح او به جاى انتقال به نشأه دیگر، باز به این جهان باز مى‏گردد، و در این بازگشت نفس براى خود بدنى لازم دارد، که با آن به زندگى مادى خود ادامه دهد، این بدن که ما از آن به جسم تعبیر آوردیم گاهى نبات است، و گاهى حیوان است، و گاهى انسان، و در حقیقت روح انسان پس از آن همه تکامل، تنزل یابد و به نبات یا حیوان و یا جنین انسانى تعلق گیرد، و بار دیگر زندگى را از نو شروع کند، واقعیت مثل معروف «روز نو و روزى از نو» تجسم پیدا مى‏کند، این همان تناسخ است که در فلسفه اسلامى و قبلا در فلسفه یونان، بلکه در مجامع فکرى بشر مطرح بوده است و غالبا کسانى که


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تناسخ و معاد

تحقیق در مورد اثبات معاد از طریق توحید

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد اثبات معاد از طریق توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اثبات معاد از طریق توحید


تحقیق در مورد اثبات معاد از طریق توحید

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه16

 

اثبات معاد از طریق توحید

این چند تعبیر در قرآن آمده است. در خلقت، باطل در کار نیست، حق است، این آسمان و زمین به حق آفریده شده‏اند نه به باطل. ما که خلق کننده هستیم در خلق عالم لاعب یعنی بازی کنند نبوده‏ایم. «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون‏» ۳ (باز کلمه «عبث‏» آمده است) شما خیال کرده‏اید که مرجوع نمی‏شوید پس عبث آفریده شده‏اید؟ این چند کلمه همه در مورد قیامت آمده، یعنی قرآن این طور می‏گوید که اگر قیامتی نباشد معنایش این است که هستی بر باطل است، هستی بازیچه است، هستی بیهودگی است. اما در اینجا کلمه «لاعب‏» آمده است: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین‏» .

اینجا باید مطلبی را توضیح بدهیم. به چه می‏گویند «بازی‏»؟ این کلمه «لعب‏» باید روشن بشود تا بعد مطلب آیه قرآن روشن بشود. بچه - یا بزرگ که معمولا بازی بیشتر کار کودک است - در می‏آید مشغول بازی می‏شود. کاری را شروع می‏کند. مثلا می‏آید اتاقک می‏سازد، شتر یا اسب درست می‏کند. بازی‏اش که تمام می‏شود خرابش می‏کند می‏رود. باز دفعه دیگر همان را درست می‏کند. شما اگر درست در کار این بچه دقت کنید که چه هدفی در این کارش نهفته است، هیچ هدفی، هیچ حکمتی در کار خود آن بچه پیدا نمی‏کنید; یعنی اثری واقعا بر آن مترتب باشد، هرگز اثری بر آن مترتب نیست. فرض کنید می‏روند فوتبال بازی می‏کنند. چندین بار توپ از این طرف می‏رود آن طرف و از آن طرف می‏رود این طرف، به این دروازه وارد می‏شود، به آن دروازه وارد می‏شود. شما از نظر نفس کار در نظر بگیرید، به روح آن بچه کار نداشته باشید، به خود کار توجه کنید.

حالا این توپ به این دروازه برود یا به آن دروازه، چه اثری بر این کار مترتب است؟ هیچ. البته هر

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اثبات معاد از طریق توحید

دانلود مقاله معاد و جهان پس از مرگ

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله معاد و جهان پس از مرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

90 اسم از اسامی قیامت از دیدگاه قرآن

 

((یوم الحشر)) براساس آیه 45 سوره یونس

 

((یوم القیامت الساعه)) براساس آیات 186 و187 اعراف

 

((یوم النسیان )) بر اساس آیات 51 اعراف و 126 طه

 

((یوم البشارت و التبریک)) براساس آیات 13 حدید و 35 نحل

 

((یوم الشماتت والالتماس)) براساس آیات 50 مومن و98 انبیا

 

((یوم الشفاعت)) براساس آیات 46 بقره و 53 اعراف

 

((یوم الشهادت)) براساس آیات 138 بقره 19 و20 و21 فصلت

 

((یوم الندامت)) بر اساس آیه 55 یونس

 

((یوم العداوت)) براساس آیات 162 و163 بقره و31 فرقان

 

((یوم عظیم وکبیر)) بر اساس آیه 16 یونس

 

((یوم الجزا)) بر اساس آیات3 حمد و 12 حج

 

((یوم الخسران)) بر اساس آیات 46 یونس و 25 هود

 

((یوم الوفود و الورود)) بر اساس آیات84 مریم و 101 هود

((یوم الفصل)) بر اساس آیات 59 یس و17 عم

((یوم الجمع)) بر اساس آیات 87 نسا و 109 مائده

 

((یوم الخشوع و التسلیم)) بر اساس آیات 28 و29 نحل و108 طه

 

((یوم الامر)) بر اساس آیات 43 و44 ن والقلم

 

((یوم الحسرت والتاسف)) بر اساس آیات 28 انفال و 32 انعام

 

((یوم الذلت)) براساس آیات 28 یونس و 20 صافات

 

((یوم القضاوت والحکومت))بر اساس آیات 63 انعام و 73 مریم و 95 نحل

 

((یوم الظلمت)) بر اساس .آیات10 و 11 دخان و 14 حدید

 

((یوم لاریب فیه)) بر اساس آیات 9 و25 آل عمران و 87 نسا

((یوم لا ینفع فیه نسب)) بر اساس آیات 11 تا 15 معراج و 101 مومنون

 

((یوم لا ینفع شیء)) بر اساس آیات 9 آل عمران و254 بقره

 

((یوم الاخرت)) براساس آیات 83قصص و 134 نسا

 

((یوم الوفا )) بر اساس آیات 28 بقره و 25 آل عمران

 


((یوم الشدت و الیاس )) بر اساس آیات 29 فرقان و 70 نمل

((یوما عبوسا )) بر اساس آیات 11 و 12 دهر

 

((یوم التناد )) بر اساس آیات 42 تا 48 مدثر و 35 مومن

 

((یوم الحساب)) بر اساس آیات 15 و16 اسراء

((یوم المعاد )) بر اساس آیات 4 یونس و134 انعام

 

((یوم التلاق )) بر اساس آی144 یونس و 16 مومنون

 

((یوم تبلی السرائر)) براساس آیات 10 و11طارق و8 تغابن و8 و9 مجادله

((یوم الحزن و الخوف والامن)) بر اساس آیات 42 ابراهیم و 112 طه

 

((یوم المال و المرجع )) بر اساس آیه 105 مائده

 

((یوم الوزن)) بر اساس آیه 8 اعراف

 

((یوم نشر الکتب و قرائتها)) بر اساس آیات 13 و12 اسراء

 

((یوم التذکر والنظر)) بر اساس آیات 40 نباء و 35 والنازعات

 

((یوم الکسر)) بر اساس آیه 2 حج

 

((یوم السوال و الجواب)) بر اساس آیات 35 اسرا و 7 احزاب

 

((یوم الرویه والاشاره )) بر اساس آیات 85 نحل و 5 زلزال

 

((یوم لا یقبل شیء)) بر اساس آیات 118 بقره و 70 انعام

 

((یوم الظالم )) بر اساس آیات 136 و137 انعام و 30 فرقان

 

((یوم تبیض وجوه و تسودجوه)) براساس آیات27و28یونس و103آل عمران
((یوم الوعد والوعید)) براساس آیات 18 هود و 84 زخرف

 

((یوم الجثی )) بر اساس آیات 28 جاثیه و 70 و74 مریم

 

((یوم التمنی و التودد)) بر اساس آیات 67 و 68 احزاب و 44 شوری

 

((یوم العرض)) بر اساس آیات 100 و101 کهف و 19 الحاقه

 

((یوم الوقوف والاستنطاق)) بر اساس آیات 28 و30 انعام و 25 صافات

 

((یوم العتاب و التوبیخ)) بر اساس آیات 73 زمر و 27 28 نحل

 

((یوم السلام )) براساس آیات 16 مریم و 34 ق

 

((یوم الخزی و الفضاحت)) بر اساس آیات 70 فرقان و 139 آل عمران

 

((یوم المجادله و البرائه)) بر اساس آیات 114 نحل و 110 نسا

 

((یوم الطمس و التغلب)) بر اساس آیات 48 نسا و 38 نور

 

((یوم لا ظل الاظله)) بر اساس آیات 61 نسا و 31 و31و 42 والمرسلات

 

((یوم الوزر)) بر اساس آیات 100و101طه و 20فاطر

 

((یوم الرهن)) بر اساس آیه 42مدثر

 

((یوم التغابن والنفع والضرر)) براساس آیات 10تغابن و 58 و 110یوسف

 

((یوم ینفخ فی الصور)) براساس آیات73انعام و18نبا و102طه و103مومنون و19ق

 

((یوم السکوت التکلم)) بر اساس آیات 107هود و 35و36 مرسلات

 

((یوم البروز والاجابت )) بر اساس آیات 43و49ابراهیم و55اسرا

 

((یوم یدع الداع الی شیءنکر)) بر اساس آیات 6و7و8قمر

 

((یوم الاغلال والاصفاد)) بر اساس آیات 50ابراهیم و 72و73مومن

 

((یوم السوق الی الجنه اوالنار)) بر اساس آیات 72و74زمر

 

((یوم الزفر)) بر اساس آیات 14فرقان و16و17و18معارج و37الرحمن ونازعات

 

((یوم الیاس )) بر اساس آیه 112طه

 

((یوم الاهوال)) بر اساس آیات 1تا6واقعه و 98انبیا

 

((یوم الرمی والکتب)) بر اساس آیه 20 نحل

 

((یوم عقیم )) براساس آیه 55حج

 

((یوم الحبط)) بر اساس آیه 26فرقان

 

((یوم الشکایت)) بر اساس آیه 33فرقان

 

((یوم اللقاء)) بر اساس آیه 8روم و 7انشقاق

 

((یوم الاعتراف)) بر اساس آیات 13سجده و 12مومن

 

((یوم الفتح)) بر اساس آیات 29و30سجده

 

((یوم الویل )) بر اساس آیات 30و31فرقان و 21 صافات

 

((یوم الرجوع)) بر اساس آیه 46 زمر

((یوم لا مردولاملجا)) بر اساس آیات 11و12و135قیامت و 47 شوری

 

((یوم الاستغاثه)) بر اساس آیات 10 و11و12دخان

 

((یوم الآرفه )) بر اساس آیات 59و60و61و62نجم

 

((یوم لایوخذ الفدیه)) بر اساس آیه 15حدید

 

((یوم القارعه والحاقه)) بر اساس آیات 1تا5قارعه و1تا4الحاقه

 

((یوم الواقعه)) براساس آیات 1و2واقعه و15 الحاقه

 

((یوم کان شره مستطیر)) بر اساس آیه 8دهر

 

((یوم یفرالمرءمن اخیه وابیه)) براساس آیات11و12و13معارج و35و36و37عبس

 

((یوم الرفجه وطی السماءوشقهاوعهن الجبال)) براساس آیات2حج 2تا5زلزال

 

((یوم التحیروالضلال والعمی والسکوت)) براساس آیات41مریم و30یونس

 

((یوم التمنی والتودد)) براساس آیات31آل عمران و42نسا و53اعراف و99و100مومنون

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معاد و جهان پس از مرگ

دانلودمقاله کلیاتی درباره مسأله معاد از مطهری

اختصاصی از اینو دیدی دانلودمقاله کلیاتی درباره مسأله معاد از مطهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

بحث ما درباره مسأله معاد است . مسأله معاد از نظر اهمیت ، بعد از
مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است . پیغمبران ( و بالخصوص‏
آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده می‏شود ) آمده‏اند برای اینکه مردم‏
را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد کنند : یکی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به‏
قیامت و یا فعلا به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است که برای‏
یک مسلمان ایمان به آن لازم است ، یعنی چه ؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست‏
که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است ، پس ایمان‏
به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است .
ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود ، به این معنا که‏
اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست ، " باید " به این‏
معناست نه به معنی تکلیف ، به معنی این است که انفکاک پذیر نیست که‏
انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان‏
نداشته باشد . مثلا روزه ماه رمضان ، می‏گویند که روزه ماه رمضان از
ضروریات اسلام است . اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد ، این‏
آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد ، از اسلام خارج است ، چرا ؟
برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان‏
ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد ،
چون اینکه در این دین روزه
هست از ضروریات و از واضحات است ، یعنی نمی‏شود انسان در ذهن خودش‏
میان قبول گفته‏های پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند . ولی خود مسأله‏
اعتقاد به روزه داشتن مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد نیست ، یعنی در قرآن‏
هیچ جا وارد نشده : " کسانی که به روزه ایمان می‏آورند " .
اما گذشته از اینکه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام‏
است ( یعنی نمی‏شود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد ) در
تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت ، ایمان به یوم آخر آمده است ، یعنی‏
پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان‏
طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا می‏کنند ، به آخرت هم باید ایمان و
اعتقاد پیدا کنند ، که معنی آن این می‏شود که همین طوری که خداشناسی لازم‏
است ( یعنی انسان در یک حدی مستقلا با فکر خودش باید خدا را بشناسد )
در مسأله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد ، یعنی پیغمبر نیامده است‏
که در مسأله معاد بگوید چون من می‏گویم معادی هست شما هم بگویید معادی‏
هست ، مثل اینکه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است‏
. نه ، ضمنا افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسند ،
معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند .
معاد ، جزء اصول دین
اینکه علمای اسلام معاد را از اصول دین قرار داده‏اند ولی سایر ضروریات‏
را از اصول دین قرار نداده‏اند ، بر همین اساس است . چون خیلی اشخاص از
ما این سؤال را می‏کنند ، می‏گویند شهادتین که انسان به آن مسلمان می‏شود دو
چیز بیشتر نیست : " اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمدا رسول الله‏
" . دیگر چرا مسأله معاد را جزء اصول دین قرار داده‏اند ؟ خوب ، آدمی که‏
به پیغمبر ایمان داشته باشد ، به هر چه پیغمبر گفته ( اگر برایش ثابت‏
شود که پیغمبر گفته ، مخصوصا اگر ثبوتش به حد ضرورت و بداهت برسد )
ایمان پیدا می‏کند ، پس ما باید بگوییم اصول دین دو چیز بیشتر نیست ( 1
) : توحید ، نبوت ، معاد فرع و طفیلی نبوت است ، چون ما به نبوت‏
اعتقاد داریم و پیغمبر از معاد خبر داده ، به معاد هم اعتقاد داریم ،
همین طوری که چون پیغمبر گفته‏اند نماز واجب
پاورقی :
. 1 حالا دو اصل دیگر [ عدل و امامت ] را که شیعه می‏گویند ، آن به جای‏
خود مسأله علیحده‏ای است .
است به نماز هم اعتقاد داریم ، نماز هم از ضروریات است ، روزه هم از
ضروریات است ، حج هم از ضروریات است .
این ایراد وارد نیست ، چون علت اینکه مسلمین معاد را جزء اصول دین‏
قرار داده‏ا ند این بوده که اسلام درباره معاد یک امر علاوه‏ای از ما خواسته‏
، یعنی نخواسته ما فقط آن را به عنوان یکی از ضروریات اسلام ، به طفیل‏
قبول نبوت قبول کرده باشیم ، خواسته که خود ما هم مستقلا به آن ایمان و
اعتقاد داشته باشیم ، ولو مثلا ما به نبوت اعتقاد نداشته باشیم ، به معاد
اعتقاد داشته باشیم . این که " ولو " می‏گویم نه اینکه از آن صرف نظر
می‏کنم ، می‏خواهم بگویم یک مسأله‏ای است که خواسته ما مستقلا به آن ایمان‏
داشته باشیم و لهذا قرآن استدلال می‏کند بر قیامت ، استدلال نمی‏کند بر روزه‏
، می‏گوید روزه را پیغمبر گفته ، ولی استدلال می‏کند بر قیامت ، چه آن نوع‏
استدلالی که پایه آن خود توحید است ، و چه آن استدلالی که پایه آن نظام‏
خلقت است .
استدلالهای قرآن بر معاد
دو نوع استدلال در قرآن هست . یک نوع استدلال بر معاد ، بر اساس توحید
است که قرآن می‏گوید ممکن نیست خدا خدا باشد ولی معادی نباشد ، یعنی اگر
معاد نباشد خلقت عبث است . این خودش یک استدلال است . قرآن خواسته‏
روی این مطلب استدلال کند : " « ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم‏
الینا لا ترجعون »" ( 1 ) . البته ما روی این استدلالها بعد بیشتر صحبت‏
می‏کنیم ولی حالا این مدعای خودمان را که " معاد از اصول دین است "
می‏خواهیم بگوییم روی چه حساب است . قرآن در واقع این طور می‏گوید : یا
باید بگویید خدایی نیست ، پس خلقت و آفرینش عبث و باطل و بیهوده‏
است ، دنبال حکمت در خلقت نباید رفت و مانعی نخواهد داشت که خلقت‏
بر عبث و بیهوده باشد ، و یا اگر خدایی هست که جهان را آفریده است‏
معادی هم باید باشد ، معاد متمم خلقت است ، مکمل خلقت است ، جزئی از
خلقت است که با نبودن آن خلقت ناقص است ، خلقت عبث و بیهوده است‏
.
پاورقی :
. 1 مؤمنون / 115 : [ آیا چنین پنداشتید که ما شما را عبث آفریده‏ایم و
به سوی ما بازگشت نخواهید کرد ؟ ] .
یک سلسله استدلالهای دیگر هم در قرآن هست که همان نظام موجود و مشهود
را دلیل بر قیامت قرار می‏دهد . در اول سوره حج و مؤمنون هست که ایها
الناس ! اگر در بعث و در قیامت شک و ریب دارید ، پس ببینید خلقت‏
خودتان را ، بعد خلقت خود ما را می‏گوید که شما را از نطفه آفریدیم ،
نطفه را از خاک آفریدیم ، بعد نطفه را به علقه و علقه را به مضعه تبدیل‏
کردیم ، بعد برای مضعه استخوان قرار دادیم ، بعد گوشت پوشاندیم ، بعد
شما را به صورت طفل در آوردیم ، " « ثم انکم بعد ذلک لمیتون 0 ثم انکم‏
یوم القیامة تبعثون »" ( 1 ) همچنین کأنه همین راهی را که تا حالا
آمده‏اید ادامه می‏دهید تا منتهی می‏شود به قیامت .
پس سر اینکه معاد را جزء اصول دین قرار داده‏اند ، نه صرف [ این بوده‏
که معاد ] یکی از ضروریات دین و از توابع نبوت بوده است ، بلکه یک‏
مسأله‏ای بوده که راه استدلال بر آن لا اقل تا اندازه‏ای باز بوده و قرآن‏
می‏خواسته است که مردم به مسأله قیامت [ به عنوان یک مسأله مستقل‏
اعتقاد پیدا کنند ] .
پیوستگی زندگی دنیا و آخرت
انسان در آن دنیا آنچنان است که اینجا خودش را بسازد ، اینجا اگر
خودش را کامل بسازد آنجا کامل است ، اگر ناقص بسازد ناقص است ، اگر
خودش را کور قرار بدهد آنجا کور است و اگر خودش را کر قرار بدهد آنجا
کر است و اگر خودش را از صورت انسانیت خارج کرده باشد و به صورت‏
حیوانی از انواع حیوانات دیگر در آورده باشد ، در آنجا به صورت همان‏
حیوان محشور می‏شود . این هم مسأله سوم ، یعنی رابطه و پیوستگی بسیار شدید
میان زندگی دنیا و زندگی آخرت ، که فرمود : " « الدنیا مزرعة الاخرش »
" ( 2 ) . تنها این جمله نیست ، هزارها جمله [ هست ] ، اصلا هر چه‏
درباره معاد آمده در همین زمینه " « الدنیا مزرعة الاخرش » " آمده است‏
. اساسا نظام آنجا با نظام اینجا فرق می‏کند . اینجا نظام ما نظام اجتماعی‏
است ، به این معنا که افراد واقعا در سعادت و شقاوت یکدیگر شریک و
مؤثرند ، یعنی عمل خوب من می‏تواند شما را خوشبخت
پاورقی :
. 1 مؤمنون / 15 و . 16
. 2 حدیث نبوی ، کنوز الحقایق ، مناوی ، باب دال .
کند و عمل بد من تأثیر دارد در بدبختی شما و افراد یک اجتماع سرنوشت‏
مشترک دارند . ولی در آنجا اصلا سرنوشت مشترک نیست ، اهل سعادت با
هم‏اند و اهل شقاوت هم با هم ، ولی آن با هم بودن غیر از اشتراک داشتن‏
در سعادت است ، اساسا اشتراکی در کار نیست ، هر کسی در وضع خودش هست‏
بدون آنکه تأثیری در وضع دیگری داشته باشد .
اینها اموری است قطعی و مسلم و پیغمبران آمده‏اند برای اینکه مردم را
به این مطلب دعوت کنند ، مخصوصا این قسمت اخیر چون جنبه تربیتی‏
زیادتری دارد و بیشتر به مسأله دعوت مربوط است . ما می‏بینیم که در درجه‏
اول قرآن و بعد سایر آثار دینی ما اصرار فراوانی روی این مطلب دارند که‏
آن دنیا دار الجزاء است ، خانه پاداش و خانه کیفر است ، پس شما
مراقب عمل خودتان در اینجا باشید . حتی قرآن تعبیری دارد که عده‏ای این‏
تعبیر را حمل بر هیچ گونه مجاز گویی نمی‏کنند و عین حقیقت می‏دانند .
تعبیر این است که قرآن می‏گوید آنچه که شما در این دنیا عمل می‏کنید ، عمل‏
شما پیش فرستاده شما به دنیای دیگر است . عده‏ای می‏گویند این تعبیر
بلاغتی است ، تعبیر مجازی است ، عمل ما که آنجا فرستاده نمی‏شود ، عمل من‏
یعنی کار ، این کار یک حرکت است و این حرکت هم همین جا فانی و تمام‏
می‏شود . ولی عده‏ای معتقدند که هر چه در این دنیا پیدا بشود ، صورتی در
دنیای دیگر پیدا می‏کند که همین خودش یک حقیقتی در دنیای دیگر پیدا
می‏کند و این تعبیر قرآن راست است که هر چه ما در اینجا عمل می‏کنیم چیزی‏
در آن دنیا ایجاد کرده‏ایم ، پس چیزی را از این دنیا به آن دنیا
فرستاده‏ایم .
تعبیر قرآن
این تعبیر قرآن را ببینید آیات معاد اساسا برای موعظه هم خیلی خوب‏
است در اواخر سوره حشر می‏فرماید : " « یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله‏
" ای اهل ایمان ! تقوای الهی داشته باشید ، از خدا بپرهیزید ( همیشه‏
گفته‏ایم که کلمه " تقوا " معنایش پرهیز نیست ولی ما تعبیر دیگری‏
نداریم ) ، که معنایش این است که خودتان را از غضب الهی ، از مخالفت‏
فرمان الهی دور نگه دارید . " « و لتنظر نفس ما قدمت لغد »" خیلی‏
تعبیر عجیبی است ، " « و لتنظر »" امر است : " و باید هر نفسی و هر
کسی نظر کند و دقت کند در
آنچه برای فردا می‏فرستند " . این صریح‏ترین تعبیری است که می‏شود در این‏
زمینه کرد . وقتی به ما می‏گوید بیایید در کار و عمل خودتان مراقب باشید
، به این تعبیر می‏گوید : درباره این چیزهایی که برای فردا پیش می‏فرستید
، در مورد این پیش فرستاده‏های خودتان دقت کنید ، دقیق باشید . درست‏
مثل آدمی که در یک شهری هست و برای شهر دیگری که بعدها می‏خواهد برود در
آنجا سکنی اختیار کند ، کالایی قبلا تهیه می‏کند و می‏فرستد ، به او می‏گویند
در این چیزهایی که قبل از خودت داری می‏فرستی ، یک دقت خیلی کاملی بکن‏
. بعد دو مرتبه می‏فرماید : " « و اتقوا الله »" باز بار دیگر از خدا
بترسید ، از نافرمانی الهی پرهیز کنید " « ان الله خبیر بما تعملون »"
( 1 ) . چون اول به تعبیر پیش فرستاده گفت ، دو مرتبه به تعبیر خود عمل‏
می‏گوید : خدا آگاه است به اعمال شما ، یعنی آنچه را شما می‏فرستید ، خدا
که آگاه است ، پس خودتان هم آگاهی کامل داشته باشید که خوب بفرستید .

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  27  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله کلیاتی درباره مسأله معاد از مطهری

دانلود مقاله معاد

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

غیراز وحی, راهی ندارد
معاد از ماده عودب معنی برگشتن است چون روح دوباره به بدن برگردانیده می شود.
معاد از اصول دین مقدس اسلام و اعتقاد به آن واجب است که هر کس دوباره پس از مرگ زنده می شود و به جزای عقیده و عملش می رسد.
مساله معاد که ابتدایش مرگ و قبر و بعد برزخ و سپس قیامت کبری و پایانش بهشت یا جهنم است با این حواس ظاهری درک نمی شود هرچند اصل معاد به دلیل عقل ثابت است بتفصیلی که ذکر می شد لکن محال است کسی بتنهائی سر در بیاورد که بعد از مرگ چه خبر است غیر از وحی راه دیگر ندارد زیرا هر کس در هر عالم و مقام ست ادراکش از حدود آن عالم تجاوز نخواهد کرد مثلاً طفلی که در عالم رحم است محال است چگونگی و بزرگی عالم بیرون رحم را بفهمد و محال است بی پایانی فضا و موجودات آنرا دریابد همچنین کسی که در عالم ملک و اسیر ماده و طبیعت است چگونه می شود ملکوت را بفهمدکه باطن عالم ملک است و جایگاهش پس از خلاصی از این عالم می باشد و خلاصه خصوصیات عوالم پس از مرگ نسبت به کسی که در عالم دنیا است غیب است و برای شناختن آن جز تصدیق آنچه را که حضرت آفریدگار خبرداده راهی نیست.

 

خصوصیات معاد, ربطی بعقل ندارد
بنابراین اگر کسی بگوید از عقل ما دور است که پس از مرگ فلان طور شود اصلاً حرفش مورد قبول نیست چون خصوصیات آن ربطی به عقل ندارد و جمیع عقلا پشت به پشت هم بزنند از جزئیات جریانات عالم دیگر خبری نخواهند داشت چیزی که هست آنچه را که محمد (ص) و آل او فرموده اند ما هم تصدیق مینمائیم زیرا آن بزرگواران معصوم و محل نزول وحی حضرت آفریدگارند.

 

آیا مرده حرف می زند؟
با این بیان شبهاتی که بعضی از بیخردان می کنند معلوم شد که همه بی اساس است مانند اینکه میگویند کسی که مرد بدنش در حکم جماد است نظیر چوب خشک, دیگر سئوال و جوابش در قبرش چیست و ما اگر دهان مرده را پرکنیم و روز دیگر قبرش را بشکافیم و جسدش را ملاحظه کنیم خواهیم دید که چیزی از دهانش خارج نشده است (جواب این شبهه بزودی روشن می شود)

 

حکم رویا, تصدیق انبیاء است
حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرماید بشر در ابتدای خلقت, رویا (خواب دیدن) نداشت و بعد خدا به او داد سببش آن بود که خداوند پیغمبری را برای دعوت و هدایت مردم زمانش فرستاد و او مردم ار به اطاعت و بندگی پروردگار عالم امر کرد گفتند اگر ما خدای را بپرستیم در برابرش چه داریم در حالیکه دارائی تو از ما بیشتر نیست آن پیغمبر فرمود اگر اطاعت خدا کنید جزای شما بهشت است و اگر معصیت کردید و حرف مرا نشنیدید جای شما دوزخ است گفتند بهشت و دوزخ چیست ؟
پس برای ایشان هر دو را توصیف کرد و شرح داد پرسیدند کی بآن میرسیم فرمود هنگامیکه مردید گفتند ما می بینیم که مرده های ما پوسیده و ریسیده و خاک می شوند و برای آنها چیزی از آنچه وصف کردی نیست و آن پیغمبر را تکذیب کردند.
خداوند احلام (خواب دیدن ) را برای آنها قرار داد در خواب دیدند که می خورند و می آشامند و حرکت می کنند می گویند می شنوند و غیره چون بیدار شدند اثری از آنچه دیده بودند ندیدند پس نزد آن پیغمبر آمدند و خوابهای خود را بیان کردند آن پیغمبر فرمود خداوند خواست حجت را بر شما تمام کند روح شما چنین است هنگامی که مردید هر چند بدنهای شما در خاک پوسیده شود ارواح شما در عذاب است تا قیامت (یا در روح و ریحان و ناز و نعمت)
نپذیرفتن از کم ظرفیتی است

 

لازمه عقل کثرت محتملات است (انما یعرف عقل الرجل بکثره محتملاته ) یعنی هر مطلبی که می شنود و و محال عقلی نباشد احتمال بدهد شاید صحیح باشد و اگر خبردهنده اش معصوم باشد بگوید حتما صحیح است. وقتی که کم عقل و جاهل است می گوید این حرفها چیست؟ نپذیرفتن دلیل بر کوچکی و کم ظرفیتی است که نمی تواند فوق طبیعت را دریابد مثل حیوان دوپائی است که اندازه ادراکش همین است خوردن و خوابیدن و با جنس مخالف جمع شدن است البته با خر و گاو هم اگر بگویند وقت مردن ملک می آید یا در قبر سئول و جواب می شود نمی تواند قبول کند چون حد ادراکش از شکم و فرجش نمی گذرد. چنانکه قبول مطالب عالیه مال بزرگی و وسعت روح است.
شرح مساله معاد بطور تفصیل اقتضاء ندارد آنچه که می شود از منزل اول تا آخر که در اخبار اهل بیت (ع) ذکر شده گفته می شود.

 

 

 

منزل اول مرگ
حقیقت مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است برای علاقه روح به بدن تشبیهات زیادی شده است بعضی گفته اند مثل کشتی بان و کشتی که مرگ, کشتی را از تحت اختیار کشتیبان بیرون میبرد می گوئی پای من, دست من, چشم من, من غیر از دست و پا و چشم و گوش است وقتی که میگوئی رفتم درست است که تو رفتی لکن بپایت رفتی و تو غیر از پا هستی, می گوئی دیدم, شنیدم, گفتم همه برگشتش بشخص واحد است این شخص, روح شریف تو است که از این مظاهر ظهور پیدا میکند روح می بیند, می شنود اما از این سوراخ چشم و گوش پس بیننده روح است این چشم آلت دیدن اوست روح چراغی است که در ظلمتکده تن روشن گردیده است از مجرای چشم و گوش و سایر حواس روشنائی می دهد.
مرگ یعنی جابجا کردن چراغ ـ مثلاً فرض کنید در کلبه ای که چندین سوراخ داشته باشد چراغ گازی قرار دهید از این مجراها روشنی می دهد چراغ را که بیرون بردند تاریک می شود مرگ یعنی بیرون بردن این چراغ از بدن.

 

روح نسبت به بدن داخل و خارج ندارد
لکن باید دانست که علاقه روح به بدن نه از جهت حلول است یعنی روح داخل بدن باشد نه اینطور نیست چون روح مجرد است و جسم نیست داخل و خارج ندارد فقط علاقه دارد توجه تامی به بدن دارد مرگ یعنی قطع علاقه از بدن.
واجب است که اعتقاد داشته باشیم که مرگ باذن خداست همان کسی که روح را به بدن علاقه داد در شکم مادر تا روز آخر همان کس هم قطع علاقه می کند محبی اوست و ممیت هم اوست آنقدر در قرآن ذکر شده که خدا زنده می کند و می میراند بعضی از عوامل از عزرائیل بدشان می آید و او از طرف پروردگار عالم ماموریت دارد.

 

کیفیت قبض روح
در کیفیت قیض روح رد ضمن احادیث معراج است که حاصلش این است که لوحی جلو حضرت عزرائیل است که نام همه در آن ثبت شده هرکس جلش برسد اسمش پاک می شود و فوراً عزرائیل قبض روحش می کند در آن واحد ممکن است هزارها نفر نامشان پاک شود و عزرائیل هم قبض روحشان نماید تعجبی ندارد مثل بادی که هزار چراغ را یک مرتبه خاموش کند همه به خدا بر می گردد عزرائیل قببض روح می کند اما در حقیقت خدا میرانده چون از طرف اوست جل و علی.

 

 

 

 

 


برزخ
برزخ عالمی میان دنیا و آخرت
برزخ در لغت بمعنی پردهو حائل است که بین دوچیز واقع می شود و نمی گذارد این دو به هم برسند. مثلاً دریای شور و شیرین و موجند لکن خدایتعالی مانعی بینشان قرار داده که هریک دیگری را نمی تواند از بین ببرد این را برزخ می گویند. اما بحسب اصطلاح, برزخ عالمی است که خدای عالم بین دنیا و آخرت قرار داده که این دو به وصف خود باقی باشند عالمی است بین امور دنیوی و اخروی.

 

حد وسط در نعمتها و نقمتها
در برزخ, دیگر سردرد و دندان درد و دردهای دیگر نیست اینها لازمه ترکیبات این عالم ماده اند, اما آنجا عالم مجردات است لکن به صراحت آخرت هم نیست یعنی برای اهل معصیت, ظلمت محض و برای اهل طاعت نور محض هم نیست.
از امام سئوال می کنند که برزخی کی هست؟ می فرماید از ساعت مرگ تا هنگامی که سر از قبر در می آورند و در قرآن مجید می فرماید و از پشت ایشان برزخ است تا روز قیامت.

 

عالم مثالی و بدن مثالی
برزخ را عالم مثالی هم می گویند چون مثل این عالم است البته از لحاظ صورت و شکل ولی از لحاظ ماده و خواص و خصوصیات فرق می کند پس از مرگ در عالمی وارد می شویم که این دنیا نزد آن مانند شکم مادر نسبت به این عالم است.
بدن تو هم در برزخ بدن مثالی است یعنی از لحاظ شکل عین همان بدن است لکن دیگر جسم و ماده نیست و لطیف است لطیف تر از هوا است هیچ چیز مانع آن نخواهد بود هر نقطه ای که قرار بگیرد همه چیز رامی بیند اینطرف دیوار و آن طرف دیوار برایش ندارد حضرت صادق میفرمایند اگر آن بدن مثالی را ببینید می گوئید همان بدن دنیوی است الان اگر شما پدرتان را در خواب ببینید با همان بدن دنیوی مشاهده می کنید لکن جسم و ماده اش در قبر است این صورت و بدن مثالی است بدن برزخی چشم دارد بشکل همین چشم هم هست لکن دیگر پیه ندارد, چشم درد ندارد تا قیام قیامت می بیند خوب هم می بیند نه مثل این چشم گاهی ضعیف شود و احتیاج به عینک داشته باشد.

 

تصویر در آینه با دو شرط
حکما و متکلمین آنرا تشبیه به تصویری که در آینه میافتد می کنند در صورتیکه دو شرط در آن جمع شود یکی قیام بالذات یعنی طوری شودکه قیام به خودش داشته باشد نه به آینه و دیگر ادارک و شعور است بدن مثالی قائم به خود و با شعور و فهم است.
نظیرش همین خوابیکه می بینید که در یک چشم به همزدن مسافتها را طی می کنید مکه میروید, مشهد می روید و در آن عالم انواع خوردنیها و آشامیدنیها و نوشیدنیها و صورتهای زیبا و دلربا و نغمه ها که اهل دنیا طاقت هیچیک از آنها را ندارد موجود است و ارواح در بدنهای مثالی از همه آنها بهره می برند و رزق می خورند.

 

همه خوردنیها در یک خوردنی جمعند
البته خوردنیها و آشامیدنیها و سایر نعمتهای آن عالم همه لطیف است و بستگی بماده ندارد و بهمین جهت همانطوریکه در روایات رسیده شیئی واحد ممکن است به انواع مختلفه بر حسب اراده مومن تغییر کند. مثلاً زردآلو است لکن اگر چیز دیگری مثلاً هلو خواستی, هلو می شود و بر طبق اراده تو است.
چنانکه در روایتی از حضرت رسول (ص) است که فرمود عمویم حمزه سیدالشهداء را دیدم (پس از شهادت حمزه) که طبقی از انار بهشتی جلوش بود و میل می کرد یکدفعه دیدم انگور برطب تغییر کرد غرضم تبدیل یک چیز بچیزهای گوناگون است چون ماده نیست و لطیف است.

 

شدت تاثیر و تاثر
از مزیتهای عالم برزخ به این جهان فانی, قوت تاثیر است یک بیان علمی در حکمت عالیه شده است که برای عموم گفتنی نیست فقط اشاره ای از این موضوع می شود و رد می شویم (مدرک یعنی اداراک کننده و ادراک شونده هرچه لطیف تر باشد ادراک قوی تر است)
این میوهها و شیرینی ها و لذتی که از چشیدن و خوردن ان می بریم قطره ای است از میوه ها و شیرینی ها و لذتهای عالم برزخ ـ اصلش آنجاست اگر گوشه ای از صورت حورالعین باز شود چشمها را می زند نور حور اگر در این عالم بیاید برنور آفتاب چیره می شود بلی حمال مطلق آنجاست پروردگار عالم در قرآن می فرماید ما آنچه بر زمین است زینت قرار دادیم اما زینتی که سبب امتحان است کوچک از بزرگ و بچه از عاقل تمیز داده شود معلوم شود چه کسی به این بازیچه دلخوش می شود و چه شخصی فریب این ها را نمی خورد و در پی لذت حقیقی و جمال واقعی و خوشی راستی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


قیامت
قیامت بحکم عقل
اگر دلیلهای نقلی بر فرض نداشتیم و همه پیغمبران بر این که روز رستاخیزی هست و مردم را بآن دعوت می کردند که گفتار و کردار و عقایدتان مورد بازخواست قرار می گیرد نیامده بودند عقل بزرگترین شاهد و دلیل است که این گردش عالم افلاک و خلقت اولیه هر موجودی بدون نتیجه و غایتی نخواهد بود. هر عاقلی اطرافش را که می نگرد می بیند شب روز می شود و روز شب, می خورد و می خوابد و تخلیه می کند و شهو تراین می کند, بچه بزرگ می شود و جوان بعد پیر می شود و می میرد.
دستگاه نامتناهی و عریض و طویلی که مشاهده می شود آیا منظور همین است! پس انسان را کارخانجاست سازی آفریده اند اینکه عبث ولغو است, برای خوردن و شهوترانی که حیوانات بودند احتیاجی به انسان نبود.

 

منکرین آخرت حکمت خدا را نفهمیده اند
آنهائیکه منکر آخرتند, خدایرا بحکمت قبول ندارند (استغفرالله) چون معنیش اینستکه این دستگاه بی نتیجه و لغو است اما اشتباه کرده اند, هر جای از هر چیزی را که مشاهده می کنیم, همراه با هزاران حکمت است که بشر ممکن است بپاره ای از آن برسد. ضعیف ترین اجزاء عالم وجود بی مصلحت نیست حتی اجزاء زائد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


معاد قابل شک نیست
براستی اگر انسان بوجدان و عقل و فطرت خود مراجعه کند می فهمد که در هر چیزی ممکن است شک و تردید کند مگر در مسئله مبدء و معاد یعنی اعتقاد به پروردگار عالم و اعتقاد بحیات ابدی پس از مرگ و عالم جزا که در ان دو مسئله شک و تردیدی نیست (وان الساعه آتیه لارب فیها) چیزی که هست بیشتر مردم در اثر فرو رفتن در شهوات و اشتغال بمادیات و ارتکاب گناهان فطرت خود را ضایع کرده و پر از ریب و شک شده اند (بل یریدالانسان لیفجر امامه)
پس بحکم عقل از خلقت این افلاک و عوالم و بدن هر فردی منظوری است که در روز واپسین معلوم می شود بنابراین باید از پس این عالم سرای دیگری باشد.

 

لازمه عدل خدا برپاکردن روز جزاست
در بحث توحید ضمن بیان صفات پروردگار گفتیم که خدا عادل است. هر موجودی هر چیزی را که تکویناً می خواسته بدون اینکه اظهار کند و به زبان بیاورد, به او عنایت فرموده.
ما عدم بودیم تقاضامان نبود لطف حق ناگفته ما می شنود
از موارد عدل الهی جزا دادن افراد است نیکوکارانی را می بینیم که عمر خود را در عبادات و اطاعت و خیر و صلاح گذرانیدند و آنطوریکه باید در دنیا پاداش خود را ندیدند و همچنین بدکاران را می بینیم که چه فسادها و تبه کارئی از آنها سر می زند و پاداش کردار خود را نمی بیند بلک غالباً اهل فساد خوش تر از اهل صلاح عمر خود را می گذرانند و نیز می بینیم که بشر چه ظلمهائیکه به یکدیگر می کنند و از غضب و تلف اموال و هتک اعراض و ریختن خونها, و چون خدا عادل است پس یقیناًُ روزی را خواهد آورد که هر کس بجزای عملش برسد و حق هر کس بر عهده اوست که وعده داده شده برسد مقتولی که بی گناه کشته شده از قاتلش انتقام بگیرد و به مظلوم و مقتول اجر دهد تا تلافی شود و نیز نیکوکار را جزاء خیر و تبه کار را جزاء شر دهد تا عدل او ظاهر گردد.

 

راستگویان از قیامت خبر می دهند
چون پیغمبران که راستگویان خلقند و گفته آنها برای هما ما حجت و برهان است به آمدن قیامت خبر داده اندو جمیع متدینین عالم از هر مذهب و ملت بروز واپسین اعتقاد داشته و دارند اصلاً اساس دیانت برگشتش بدو اصل مبداء و معاد و در اکثر آیات قرآن که از اعتقاد به خدا صحبت می شود, بلافاصله ایمان بروز جزا را هم بیان می فرماید "یومنون بالله و الیوم الاخر" و جمیع مذهب ها و دیانت ها در این دو اصل یکی هستند یعنی همه به مبداء و معاد معتقدند.
اجمالا مخبرین صادق نه یک نه بلکه ده هزارها به آمدن روز جزا خبر می دهند (پس بحکم تواتر) عقل می گوید حتما باید پذیرفت که چنین روزی خواهد آمد.

 

بهترین دلیل امکان "وقوع" است
همانطوریکه قبلا گفته شد, مساله معاد محال عقلی نیست و وقتیکه عقل حسابش را می کند, حکم می کند باینکه قیامت امری ممکن است, علاوه بر اینک مخبرین صادق یعنی 124 پیغمبر و اوصیای ایشان خبر داده اند که هر یک بتنهائی برای قبول فقل سلیم کافی است. برخی از بیخبران القاء شبهه کرده اندکه اعاده المعدوم مما امتنعا یعنی چطور می شود چیزی که هیچ شد دوباره چیزی شود. البته هیچگونه دلیلی برآن مدعا ندارد و فقط بضرورت می چسبند و می گوید دلیل ما ضروری بودن و واضح بودن این مطلب است!! و به فرض هم اگر کسی بتواند دلیلی بیاورد قبلاً جواب داده شده است.

 


در معاد اعاده معدوم نیست
اولا بقول محقق طوسی خواجه نصیرالدین علیه الرحمه که در معاد اعاده معدوم نیست, بلکه جمیع متفرقات است توضیح فرمایش ایشان اینست که بدن که مرکب از اجزاء و ذراتی بود خورده شده ریزه ریزه گردید و پراکنده شده است. قیامت کمی شود این ذرات پراکنده بقدرت پروردگار جمع می گردد پس معاد یعنی جمع شدن اجزاء و جمع شدن روح و جسد پس از جدائی.
لذا معاد اعاده معدوم نیست که ممتنع باشد یا نه (علاوه اینکه اصل مطلب صحیح نیست.)

 

اقوای دلیل امکان وقوع است
ثانیاً بزرگترین و بهترین دلیل برای امکان هر شئیی وقوع مثل آنست. هر انسانی اگر فکر کند در حالت اولیه بدنش خواد دانست که در ابتداء ذرات بیشمار متفرق بعضی جز خاک و آب و هوا که بقدرت قاهره الهی جمع گردیده و بصورت انواع خوردنیها از سبزیها و حبوبات و بقولات و حیوانات در آمده سپس از گلوی پدر وارد معده شده و برای مرتبه دوم در تمام اجزا بدن پدر متفرق شد. آنگاه هنگامه هیجان شهوت خلاصه غذای هضم شده از ذرات رطوبات متفرقه از تمام اعضاء گرفته شده واز پشت پدر بطرق اوعیه منی خارج گردیده و در رحم قرار گرفته (از اینجاست که پس از جنابت واجب است تمام بدن غسل داده شود چون ذرات نطفه از تمام بدن گرفته شده) و بالجمله هر بدنی در ابتداء دو مرتبه اجزا متفرقه بوده که دست قدرت آنرا جمع فرموده اول در خاک و آب و هوا (انا خلقناکم من تراب) مرتبه دوم در تمام اجزا بدن پدر.

 

برای سومین بار نیز جمع می فرماید
پس از دیدن و دانستن این دو مرتبه آیا برای مرتبه سوم که در قبر پوسیده شده ذرات بدن متفرق می شود, تعجبی است در جمع شدن و درست شدن این ذرات هر آینه شما دانستید کیفیت خلقت دنیوی و نشاه اولی را پس چرا متذکر نمی شوید یعنی ای انسان تو خاک بودی دست قدرت ما ترا جمع کرد یعنی بصورت ماده غذائی جزء بدن پدر شدی و پس از پخش شدن در اطراف بدن پدر, دوباره ترا جمع کرده و بصورت نطفه از پدر خارج شده و در رحم مادر قرارت دادیم. این جمع و تفرقه ها را در این عالم دیدی پس چرا تعجب می کنی که برای مرتبه سوم ترا پس از تفرقه اجزائت در اطراف عالم جمع کنند.

 

زنده شدن مرده ها در دنیا
و نیز زنده شدن پس از مردن چقدر اتفاق می افتد حیات نباتی را در بهار می بینید که درختان نباتی پس از مرگ و خشکیدن دوباره جان تازه ای می گیرد و خود انسان پس از مرگ اتفاق افتاده که زنده شده است, احیاء موتی بدست حضرت مسیح (ع) و همچنین ائمه ما علیه السلام زیاد اتفاق افتاده که در کتب اخبار بعضی از آن درج شده است. برای زنده شدن مرده دو قضیه از قرآن ذکر شود.

 

عزیز صدسال مرد
در سوره البقره خدای تعالی داستان عزیز را ذکر می فرماید که خلاصه آیات و شان نزول و تفسیر آن اینست که عزیز از جمله پیغمبران بنی اسرائیل و حافظ تمام تورات بوده و در بیت المقدس معلم و پیشوای یهودیان بود, وقتی با الاغشان سفر می کرد, مقداری نان و انگور همراه داشت بقریه ای رسید که سالیان پیش اهل آن هلاک شده بودند و جز استخوانهای پوسیده از ایشان باقی نمانده بود.
عزیز از روی حیرت و تعجب نگاهی به این استخوانها کرد و گفت "انی یحیی هذه الله بعد موتها" خدا این استخوانهای پوسیده و ریسیده شده را چطور دو مرتبه زنده می فرماید (البته از روی شگفتی و استعجاب بود نه اینکه منکر قیامت و بعث شده باشد.) خدایتعالی برای اینکه بالحس باو بفهماند که قیامت نزد تو شگفت آور و بزرگ است ولی برای خدایتعالی اهمیتی ندارد, همانجا او را می رانید و یکصد سال بهمین حال افتاده بود لکن الاغش استخوانهایش هم پوسیده شد تعجب اینجاست که انگور با آن لطافت, تازه ماند.
پس از یکصد سال خدا عزیز را زنده کرد. ملکی بصورت بشر از او پرسید شما چقدراست که اینجا آمده اید عزیزگفت یکروز است که آمده ام بلکه کمتر از یکروز. ملک گفت صدسال است که اینجا افتاده بودی. نگاه الاغش کرد دید استخوان پوسیده ای شده. آنوقت ملک گفت نگاه الاغت کن ببین که خدا چه می کند.
عزیز دید اجزا و ذرات بدن الاغ یکمرتبه بحرکت در آمد و بهم می چسبند, دست, پا, سر, چشم و گوش و غیره بهم متصل یکمرتبه الاغ کاملی درست شده و از جا حرکت کرد. بعلاوه گفت عزیز نگاه انگورت کن اصلا خراب نشده و قدرت خدایرا مشاهده کن و بدان که خدا برهرچیز تواناست.
عزیز به بیت المقدس برگشت, دید وضع شهر عوض شده, آنهائی را که می شناخت نمیدید, به نشانی که داشت بمنزلش آمد, درب خانه اش را کوبید, از داخل خانه گفتند کیست؟
گفت من عزیزم, گفتند شوخی می کنی صد سال است که خبری از عزیز نیست ـ آیا علامتی که در او بود در تو هست؟ (عزیزمستجاب الدوعوه بود) من خاله تو هستم و کور شده ام, از خدا بخواه تا چشمم را به من باز دهد.
عزیز دعا کرد چشم خاله اش روشن گردید. جریان کارش را ذکر کرد و عبرتی برای خودش و دیگران گردید.

 

چهار پرنده ای را که دوباره زنده کرد
قضیه دیگر در قرآن مجید راجع به حضرت ابراهیم است که عرض کرد پروردگارا میخواهم چگونگی زنده کردن مرده ها را ببینم تا اینکه قلبم اطمینان پیدا کند. امر شد که چهار مرغ بگیر (از چهار نوع, زاغ و خروس و کبوتر و طاووس) آنگاه آنها را کشته و پاره پاره کن و هر جزئی را برسر کوهی قرار ده و سپس آنها را بخوان که بشتاب بسوی تو خواهند آمد و در تفسیر دارد که حضرت ابراهیم سر مرغها را در دست گرفت و یکی یکی آنها را خواند. دید ذرات بدن هرکدام علیحده بهم چسبیده شد و هر بدن درست شده ای رو بسر خودش می شتابد خواست امتحان کند سر دیگر را بر بدن آن یکی گرفت ولی نچسبید. بالاخره بدنها درست شده هر مرغی بسر خودش متصل گردید و هر چهار پرنده زنده شدند.
خدا بر هر کاری تواناست
ممکن است در نظرها بیاید که ذرات بدن خدا داند چقدر تغییر و تبدیل پیدا کرده, چگونه با هم مجتمع میگردد این شبهه در اثر غفلت از علم و قدرت پروردگار است. وقتیکه در بحث توحید ما دانستیم که خدای تعالی "احاط بکل شیئی علما" بر هر چیزی احاطه علمی دارد و ذره ای از ذرات وجود از علمش بیرون نیست و دیگر اینکه بهر کاری هم تواناست, دیگر این شبهه موردی پیدا نمی کند. این بدن مدتی که ماند گندیده می شود و خوراک مور و جانوران می گردد یا اینکه میماند تا پوسیده و خاک می شود سپس همراه باد به این طرف و آن طرف می افتد, جزء گندم و جو و سایر حبوبات می شود درست است و در هر صورت از بین نمی رود و در علم خدا گم نمی شود و خدایتعالی می تواند این ذرات خاک را از هر جا که هست جمع فرماید. چنانکه گفتیم که امر شد بدن مرغها را حضرت

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  51  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معاد