اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله و تحقیق درباره زندگی حضرت محمد مصطفی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله و تحقیق درباره زندگی حضرت محمد مصطفی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی( ص) ؛ پیامبر اعظم و امام جعفر صادق (ع)

میلاد برگزیده ترین رسول آسمانی

جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پیغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسید و مناصب کعبه به او منتقل گردید، چیزی نگذشت که فوق العاده عظمت یافته بر مردم مکه و قریش امیر و مهتر شد، عبدالمطلب مردی چهار شانه، خوش سیما، اندکی چاق و پرتو جوانی در چهره اش میدرخشید و مع الوصف تمام موهای سرش سپید بود.

عبدالمطلب چنان بزرگی یافت که از بلاد و کشورهای دور، به نزد او تحف و هدایا میفرستادند، و هر که او را زنهار میداد در امان بود، و چون عرب را داهیه ای پیش می آمد، او را برداشته به کوه خثبیر برده قربانی میکردند، انجام حاجات خود را به بزرگواری او میشناختند، دیگران خون قربانی خود را بر پیشانی بتها میمالیدند، اما او جز خدای یگانه چیزی را مورد ستایش قرار نمیداد ...

عبدالمطلب در آن وقت که حفر زمزم میکرد، قریش او را استهزا نموده، گفتند: تو خوشبخت بودی اگر بیش از یک پسر داشتی. آنگاه عبد المطلب با خدای خود عهد بست که اگر او را 10 پسر آید، یک تن را که از همه برگزیده تر باشد در راه او قربانی کند.

چیزی نگذشت که این موهبت نیز نصیبش گشته دارای ده پسر و شش دختر شد!

این خزانه پسران بر افتخارات او افزود، وقتی که به صحن مسجد الحرام می آمد، ده پسر جوان او، که دنبالش بودند، هاله سر افرازی و جلال بر او انداخته، دیده ها به سویش دوخته میشد!! او کسی بود که تیر دعایش برای داشتن ده پسر به اجابت رسیده بود، اما از این طرف موقع آن رسیده بود که عبد المطلب به عهد خود وفا نموده، یکی از پسر ها را در راه خدا قربانی کند، ولی گاهی که فکر میکرد، دل از یکی برکند و مهر او را در نه پسر دیگر قرار دهد در موقع انتخاب عاجز میماند.

عبد المطلب یک شب تا صبح نخوابید، تمام آن ده نفر را مقابل نظر خود آورده، سبک و سنگین کرد، راه حلی که به نظرش رسید این بود: قرعه به میان آنها کشد و انتخاب را به خدا وا گذارد.

صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بین آنها قرعه زد. قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانید تا ذبح کند، قریش مانع گشتند، و زنهای عبدالمطلب شروع به گریه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بین شترهایی که در حرم داری و بین عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زیاد کرد، تا به صد شتر که رسید قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب این کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.

ودیعه الهی را به آمنه سپرد

پس از آنکه جناب عبدالمطلب با قربانی صد شتر، حیات عبدالله را خرید، چند روزی بیش نگذشت که او را با خود به منزل (وهب) برد، خواست تلخ ترین احساسات چند روز خود، و فرزندش عبد الله را با شیرین ترین کارها جبران کند.

جناب آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. وهب و خانواده او به شرافت و سخاوت مشهور بودند، و آمنه به حجب و حیا، عبدالمطلب گفت: پسر من از یک خانواده قدیمی است که به اصالت معروفند، شمشیر و اسب، دشت و کوه، با شجاعت و قدرت و قوت او را میشناسند.

وهب گفت: دختر من در تقوی بی نظیر است.

عبدالمطلب: پسر من، برای مهر هشت شتر میاورد، و شب عروسی را من تعیین مینمایم، بدین گونه آمنه خطبه خوانده شد.

از این طرف نزدیک شده بود که کاروان قریش برای سفر شام حرکت کند، عبدالله از طرف عبدالمطلب کاندیدای این سفر بود، از این جهت چیزی نگذشت که عبدالمطلب، اسباب عروسی را فراهم ساخت تا عبدالله بتواند با کاروان رهسپار گردد.

جشن مفصلی گرفته شد، بزرگان قریش دعوت شدند، چند شتر برای میهمانان کشتند، آمنه را به خانه عبدالله آوردند، عبدالله که حامل نور نبوت الهی بود آن ودیعه الهی را به آمنه سپرد ....آمنه در پاره ای از شبها صدائی میشنید، که ای آمنه تو مادر شده ای و بهترین پسر را می آوری.

مرگ عبدال...

چند ماهی بیش نگذشت که یک روز صبح صدای طبل بلند شد، مردم مکه به یکدیگر بشارت میدادند که کاروان نزدیک شهر رسیده است، مردم به جنبش آمده و به سوی کاروان حرکت کردند، در پیشاپیش آنها پسران عبدالمطلب سوار اسبهای طلایی رنگ، به استقبال کاروان و برادرانشان شتافتند!

عبدالله در کاروان نبود! خاک یثرب عبدالله را در کام خود کشیده بود، افسوس که آخر الامر هم، عبدالله در جوانی درگذشت. تنها دلخوشی آمنه پس از مرگ شوهر، فرزندی بود که انتظار او را میکشید و آرزو میکرد پسر باشد، یک عبدالله کوچک باشد.

سال عام الفیل ، سال تولد حضرتش

در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم میخواندند، و در جزیره العرب، ایمان به خدا، و فضائل انسانی مفهومی نداشت. در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ویران، و آن سال مبدأ تاریخ عرب گشته، آن را عام الفیل نامیدند، یعنی سالی که ابرهه با پیلان مست، برای ویران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت.

در 17 و بنا به قولی در 12 ربیع الاول این سال، نزدیک به طلوع صبح، تازگیهایی در جهان پدید آمد:

١- امام ششم (ع) فرمود: شیطان به هفت آسمان بالا میرفت و خبرهای آسمانی را گوش میداد، وقتی که عیسی (ع) تولد یافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم میرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گردید.

٢- بارگاه انوشیروان (ایوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.

۳- انوشیروان در خواب دید که خورشید در تاریکی شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله ای که سر به کیوان کشیده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاریکی ماند.

٤- آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.

۵- در یثرب یک یهود بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، ستاره پیامبر جدید است، یهودی هایی که پای قلعه ایستاده بودند، به سراغ غیبگو و دانشمند خود دویدند.

٦- یک عرب بیابانی با ریش سپید، و قامتی بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و این اشعار را میخواند: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و چه ستاره بارانی بود!

٧- در آن شب هر بتی که در هر جای عالم بود، بر رو افتاده بود.

٨- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک گردید.

۹- وادی سماوه که سالها بود، کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.

١٠- داناترین دانشمند مجوس در خواب دید: که چند شتر صعب، اسبان عربی را میکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ایشان شدند، طاق کسری از میان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید، و نوری از طرف حجاز ظاهر گردید و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسید.

١١- سریر سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.

١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.

١۳- میان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها میگفتند جدایی افتاد، و ساحران از علم خود نمیتوانستند استفاده نمایند.

تولد نور

نزدیک به فجر صادق، مقارن این حوادث، جناب آمنه دید که ستاره های آبی، با دنباله های ارغوانی، به پشت بام خانه اش میریزند!، از این تماشا مسرور شده بود که ناگهان دید زنهایی نورانی اطراف بالینش نشستند، فکر کرد زنان قریشند، ولی متحیر بود که چگونه خبر یافته اند که او در این وقت میخواهد وضع حمل کند!!

صدایی به سان زمزمه فرشتگان و صدای ارواح از میان آنان بلند شد: یکی گفت: من آسیه زن فرعونم، دیگری گفت: من مریم دختر عمرانم .....

آمنه بر روی آنها تبسم کرد (پسرش به دنیا آمد). آمنه گفت: صدایی شنیدم که میگفت: ای آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سلیمان، ملاحت یوسف، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، حب دانیال، وقار الیاس، عصمت یحیی، و زهد عیسی عطا شده است.

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.

ایمان به رسالت حضرت محمد (ص)

انسان مسلمان ایمان و یقین دارد که حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالطلب که از نسل اسماعیل بن ابراهیم است، بنده خداوند وفرستاده‌ او به میان همه مردم اعم از سیاه و سپید و سرخ و زرد است. و به وسیله رسالت خود به نبوت ورسالت پیامبران پیشین پایان بخشیده و پس از او پیامبری نخواهد آمد. همچنین ایمان دارد که خداوند به وسیله معجزاتی او را پشتیبانی نموده و بر سایر پیامبران برتری بخشیده است و امت او را هم بر دیگر امت ها برتری داده است. محبت و اطاعت و پیروی از او را واجب گردانیده و به او ویژه گیهایی را عطا فرموده که دیگران از آن بی بهره اند، برای این باورها دلایل نقلی و عقلی زیر وجود دارند:دلایل نقلی: 1- در مورد آمدن وحی خداوند و ملایک او شهادت می دهند خداوند متعال می فرماید: ( لکن الله یشهد بما انزل إلیک أنزله بعلمه و الملائکة یشهدون وکفی بالله شهیدا ) النساء: 166 ) " هر چند کافران رسالت تو را انکار می نمایند ) لکن خداوند بر آنچه ( قرآن ) بر تو نازل نموده گواهی می دهد، این خداوند است که آنرا بر مقتضای دانش خویش نازل کرده و فرشتگان نیز گواهی می دهند، اما کافی است که خداوند گواه باشد”. 2- خداوند در مورد عمومیت، و خاتمیت رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و وجوب اطاعت و محبت او می فرماید: ( یا ایها الناس قد جاء کم الرسول بالحق من ربکم فآمنوا به ) النساء: 170 ای مردم براستی حق و درستی فرستاده ای از طرف پروردگارتان به میان شما آمده است، پس به او ایمان بیاورید”. و می فرماید: (هو الذی بعث فی الأمین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوامن قبل لفی ضلال مبین ) الجمعه: 2. "خداوند کسی است که از میان بیسوادان پیامبری را برانگیخت و او را به میانشان فرستاد،تا آیات خداوند را برایشان بخواند و آنان را پاک گرداند، و او بدیشان کتاب ( قرآن ) و حکمت ( سنت ) را می آموزد. آنان پیش از آن در گمراهی آشکار قرار داشتند”.3- رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مورد ختم نبوت به رسالت ایشان و وجوب فرمانبرداری و عمومیت آن می فرماید: " من بنده خداوند و آخرین پیامبر او هستم...". . و می فرماید: " مثال من و پیامبران قبل از من اینگونه است که، کسی منزلی را به بهترین صورت بسازد، و تنها یک جای آن را تکمیل ننموده باشد، وقتی که مردم آن منزل را می بینند و از زیبایی آن در شگفت می شوند، می گویند: کاش این کمبود را نمی داشت ! رسالت من آن کمبودی را در ساختمان رسالت پیامبران تکمیل می گرداند”. و می فرماید: "سوگند به کسی که جان من در اختیار اوست، هیچکس از شما ایمان ندارد مگر آنکه مرا از فرزند و پدر و مادر و همه مردم بیشتر دوست نداشته باشد”. و همچنین می فرماید: " برتری من بر دیگر پیامبران بخاطر شش موضوع است، قرآن که همه سخنها را در بردارد به من داده شده، بر ترس چیره شده ام، غنیمت ها بر ما حلال است، همه زمین برای ما پاک و عبادتگاه می باشد،من برای هدایت همه مردم آمده ام، و پیامبری به وسیله من پایان یافته است”.  4- تورات و انجیل بعثت، رسالت و نبوت او را گواهی نموده و موسی و عیسی آمدن او را بشارت داده اند. خداوند متعال کلام حضرت عیسی را در این مورد بیان می فرماید که: "و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التورا‌ة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد” ( الصف: 6 ). " و خاطرنشان ساز زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسراییل ! من فرستاده خدا به میان شما هستم، و توراتی را که پیش از من آمده است،تصدیق می نمایم، و به پیغمبری که بعد از من می آید و نام او محمد است مژده می دهم”. و همچنین می فرماید: (الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التواراة والانجیل، یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث). (الاعراف: 157). "کسانی که از فرستاده و پیامبر امی خداوند پیروی می کنند، پیامبری که ( نام او ) را در تورات و انجیل می یابند، او آنان را به کار نیک دستور می دهد و از کار زشت باز می دارد. پاکیزه ها را برایشان حلال و ناپاکیها را بر آنان حرام می سازد”. و در تورات آمده است:" پیامبری را از برادران خودشان به میان آنها خواهم فرستاد، و کلامم را بر زبان او جاری خواهم نمود، و در مورد هر چیزی که به اوفرمان داده ام با آنان سخن خواهد گفت: و هر کس از کلامی که به نام من می گوید پیروی ننماید، من خود از او انتقام خواهم گرفت”. این مژده که در مورد نبوت حضرت محمد و رسالت او وجوب پیروی از هدایتش، در تورات به یقین آمده است، حجت ودلیلی است که مردم یهود هیچ پاسخی در برابر آن ندارند، و تأویل و انکار آن سودی را در برنخواهد داشت. زیرا اینکه خداوند می فرماید:” پیامبری را به میان آنان خواهم فرستاد”. شهادتی آشکار و یقینی بر نبوت و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم است، زیرا در اینجا مخاطب خداوند، حضرت موسی است که خود پیامبر و فرستاده خداوند می باشد، و کسی هم که همانند اوست در واقع پیامبر خداوند خواهد بود.  دلایل عقلی1- وقتی که خداوند بیشتر پیامبرانی را مبعوث فرموده چه مانعی وجود دارد که حضرت محمد را نیز برای هدایت بشریت مبعوث فرماید؟ وقتی که از نظر عقل و شریعت مانعی وجود ندارد، چه ضرورتی دارد که رسالت او برای همه بشریت انکار شود. 2- شرایط و اوضاع و احوالی که رسول خدا در آن مبعوث گردید شرایط و اوضاعی بود که آمدن پیام و رسالتی آسمانی را برای هدایت بشریت و معرفت خداوند ضروری می نمود. 3- گسترش سریع اسلام در همه نقاط جهان و روی آوردن آزادانه مردم و ترجیح آن بر سایر ادیان خود دلیلی دیگر بر صداقت نبوت حضرت محمد است. 4- صحبت و درستی اصول و ارزشها و اندیشه ها و قوانینی که اسلام آورده است و ظهور نتایج مثبت و سازنده آنها، گواهی گرانقدر بر آن است که اسلام برنامه خداوند و پیام آور آن حضرت محمد است.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله و تحقیق درباره زندگی حضرت محمد مصطفی

مقاله در مورد زندگینامه امام محمد باقر

اختصاصی از اینو دیدی مقاله در مورد زندگینامه امام محمد باقر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد زندگینامه امام محمد باقر


مقاله در مورد زندگینامه امام محمد باقر

مقاله در مورد زندگینامه امام محمد باقر

تعداد صفحه:11

فرمت پی دی اف

بخشی از مقاله:اسم آن بزرگوار محمد ، و لقب مشهور او باقر است که حضرت رسول(ص) آن حضرت را طی روایاتی به این لقب ملقب فرمود.کنیه مشهور آن حضرت،ابی جعفر و عمر مبارک ایشان مثل عمر پدر بزرگوار و جد بزرگوارشان حسین(ع)پنجاه و هفت سال بود.در اول رجب....


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد زندگینامه امام محمد باقر

شهید حاج محمد ابراهیم همت 20 ص

اختصاصی از اینو دیدی شهید حاج محمد ابراهیم همت 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

  شهید حاج محمد ابراهیم همت

دوران کودکی

به روز 12 فروردین  سال 1334 هـ.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلی و زیارت قبر سالار شهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.

محمد ابراهیم در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش استعداد فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت .

هنگام فراغت از تحصیل به ویژه در تعطیلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست می آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهی می کرد. او با شور و نشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید .

پدرش از دوران کودکی او چنین می گوید: ( هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه  برمی گشتم، می دیدم فرزندم تمامی خستگی ها و مرارت ها را از وجودم پاک می کرد و اگر شبی او را نمی دیدیم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود ).

اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می شد از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب آسمانی قرآن را کاملا فرا گیرد و برخی از سوره های کوچک را نیز حفظ کند.

 

دوران سربازی

در سال 1352 مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی به سربازی رفت- به گفته خودش تلخترین دوران عمرش همان دو سالسربازی بود – در لشکر توپخانه اصفهان مسئولیت آشپزخانه را به عهده او گذاشته بودند .

ماه مبارک رمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفکر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد که آنها هم اگر سعی کنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند، می توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. «ناجی» معدوم فرمانده لشکر، وقتی که از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل کنند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: ( اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بیخبران فرمان می دهند تا حرمت مقدسترین فریضه دینمان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیر پا بگذاریم ).

اما این دوسال برای شخصی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستمشاهی آشنا شود و به تعدادی از کتب ممنوعه (از نظر ساواک) دست یابد. مطالعه آن کتاب ها که مخفیانه و توسط برخی از دوستان، برایش فراهم می شد تاثیر عمیق و سازنده ای در روح و جان محمد ابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش کمک شایانی کرد. مطالعه همان کتاب ها و برخورد و آشنایی با بعضی از دوستان، باعث شد که ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز کند وبه روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.

دوران معلمی

 

پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید و در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی ارتباط پیدا کرد و در اثر مجالست با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد. به دنبال این آشنایی و شناخت، سعی می کرد تا در محیط مدرسه و کلاس درس، دانش  آموزان را با معارف اسلامی و اندیشه های انقلابی حضرت امام(ره) و یارانش آشنا کند.

 

او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و کسب بینش و آگاهی سعی و افری داشت و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شود. لیکن روح بزرگ و بی باک او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندک تزلزلی پی می گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمی ورزید. با گسترش تدریجی انقلاب اسلامی، ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت. پس از انتقال وی به شهرضا برای تدریس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و به طور مستمر برای گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانیون و دریافت اعلامیه و نوار به قم رفت و آمد می کرد.

 

سخنرانی های پر شور و آتشین او علیه رژیم  که بدون مصلحت اندیشی انجام می شد، مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته بود، به گونه ای که او شهر به شهر می گشت تا از دستگیری در امان باشد. نخست به شهر فیروز آباد رفت و مدتی در آنجا دست به تبلیغ و ارشاد مردم زد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش عکس العمل نشان می دادند و ابراهیم احساس کرد که برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.

بعد از بازگشت به شهر خود در کشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم، فعالیت و کوشش خود را افزایش داد تا اینکه در یکی از راهپیمایی های پرشور مردمی، قطعنامه مهمی که یکی از بندهای آن انحلال ساواک بود، توسط شهیدهمت قرائت شد. به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان، سرلشکر معدوم «ناجی»، صادر گردید.

ماموران رژیم در هر فرصتی در پی آن بودند که این فرزند شجاع و رشید اسلام را از پای درآورند، ولی او با تغییر لباس وقیافه، مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می کرد تا این که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، به پیروزی رسید.

فعالیت های پس از پیروزی انقلاب

شهید همیت پس از پیروزی انقلاب در جهت ایجاد نظم و دفاع از شهر و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرضا نقش

اساسی داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش  تشکیل داد.

آنها با تدبیر و درایت و نفوذ خانوادگی که در شهر داشتند مکانی را بعنوان مقر سپاه در اختیار گرفته و مقادیر قابل توجهی سلاح از شهربانی شهر به آنجا منتقل کردند و از طریق مردم، سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع کردند.

به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه در آمدند و هنگامی که مجموعه سپاه سازمان پیدا کرد، او مسئولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.

به همت شهید بزرگوار و فعالیت های شبانه روزی برادران پاسدار در سال 58، یاغیان و اشرار اطراف شهرضا که به آزار و اذیت مردم می پرداختند، دستگیر و به دادگاه انقلاب اسلامی، تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و قاچاقچی پاکسازی گردید.

از کارهای اساسی ایشان در این مقطع، سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی منطقه بود که درآگاه ساختن جوانان وایجاد شور انقلابی تاثیر بسزایی داشت.

اواخر سال 58 برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت های گسترده فرهنگی پرداخت.

نقش شهید در کردستان و مقابله با ضد انقلاب

 

شهید همت در خرداد سال 1359 به منطقه کردستان که بخش هایی از آن در چنگال گروهکهای مزدور گرفتار شده بود، اعزام گردید. ایشان با توکل به خدا و عزمی راسخ مبازره بی امان و همه جانبه ای را علیه عوامل استکبار جهانی و گروهکهای خود فروخته در کردستان شروع کرد و هر روز عرصه را بر آنها تنگتر می نمود. از طرفی در جهت جذب مردم محروم کُرد و رفع مشکلات آنان به سهم خود تلاش داشت و برای مقابله با فقر فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی که هنگام ترک آنجا، مردم منطقه گریه می کردند و حتی تحصن نموده و نمی خواستند از این بزرگوار جدا شوند.

رشادت های او در برخورد با گروهک های یاغی قابل تحسین و ستایش است. براساس آماری که از یادداشت های آن شهید به دست آمده است، سپاه پاسداران پاوه از مهر 59 تا دیماه 60 (بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزاد سازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث داشته است.


دانلود با لینک مستقیم


شهید حاج محمد ابراهیم همت 20 ص

دانلود مقاله کامل درباره محمد خیابانی 15 ص

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره محمد خیابانی 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

محمد خیابانی

شیخ محمد خیابانی ( ۱۲۵۹ ش. / ۱۳۳۸ ه.ق. - ۱۲۹۹ ش. / ۱۲۹۷ ه.ق.) از روحانیون آزادی‌خواه تبریز در خامنه در نزدیکی تبریز متولد شد. خیابانی از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود. او در مجلس دوم به وکالت رسید و بعد از دورهٔ دوم به تبریز رفت و قیام نمود، که سرانجام این قیام به شکست و کشته‌شدن وی منتهی شد.[۱]

وی در جنگ جهانی اول در برابر فشار روس‌ها مقاومت کرد و پس از آن نیز بر علیه حکومت وقت داخلی شورید. عاقبت با ورود والی جدید مخبرالسلطنه در تبریز کشته شد.

زندگینامه

شیخ محمد، فرزند حاجی عبدالحمید نامی بود. او پس از تحصیل فقه و اصول تا نزدیک مرحله اجتهاد، هیئت و نجوم را آموخت. مدتی نیز حکمت و طبیعیات و تاریخ و ادبیات تحصیل کرد. عموی او توسط قزاقهای تزاری کشته شده بود و او خود، روحانی مسجد جامع تبریز بوده‌است.

زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطه در سال ۱۲۸۵ ش، با تأسیس انجمن ایالتی در تبریز، وارد مرحله تازه‏ای گردید و در جریان محاصره تبریز، در دفاع از شهر نقش مهمی ایفا کرد. در زمان خیابانی اوضاع ایران، به خاطر دخالت‏های بیگانگان از جمله روسیه، انگلیس و آلمان، آشفته بود. پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت، خیابانی در سی سالگی به عنوان نماینده مردم تبریز راهی مجلس شورای ملی گردید.

اولین حرکت سیاسی بزرگ خیابانی، مخالفت با اولتیماتوم روسیه در مجلس دوم طی یک نطق بلند یک ساعته بود. او پس از قبول اولتیماتوم توسط دولت و تعطیلی مجلس، در سبزه میدان تهران میتینگی برگزار کرد و بلافاصله برای فرار از دستگیری توسط وثوق الدوله، به خراسان گریخت. در شش سال ایام فترت مجلس، مشغول تجارت شد و با تاجگذاری احمدشاه به تشکیل مجالس ادبی و مذاکرات فلسفی مشغول شد و طی این جلسات گروههایی را به دور خود جمع کرد. در ماجرای اشغال تبریز توسط عثمانی از مخالفان پان‌ترکیزم بود و به همین مناسبت مدتی توسط قوای عثمانی در ارومیه زندانی گردید. شیخ محمد خیابانی، با قرارداد وثوق‌الدوله با دولت انگلستان (قرارداد ۱۹۱۹) نیز به مبارزه برخاست و از آنجا که حکومت مرکزی را ضعیف و وابسته می‏دید، ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومت ایران و احیای آزادی را گام نخست برای خانه تکانی ایران و بیرون راندن اشغالگران خارجی می‏دانست. ولی برداشتن گام اول را از طریق مذاکره سیاسی امکانپذیر نمی‏شمرد و تنها راه را در قیام و مقاومت در برابر استبداد و دخالت خارجی می‏دانست. از این رو، بعد از قبول قرارداد ۱۹۱۹ م از سوی دولت ایران، در تبریز دست به قیام زد.

سخنرانی‌ها

حاکمیت ملت لزوم تشکیلات در هیئت اجتماعیه پافشاری و استقامت

افکار عمومی

لزوم مرکزیت

بیاد شهدای آزادی، فکر باید هادی انقلاب و تکامل باشد

آزادی با خونسردی فرق دارد

خائن باید مجازات شود

باید بفهمیم که چه می‌خواهیم

آزادی قبل از همه چیز، اراده ملت مافوق همه چیز است

برای اجرای اصلاحات خودمان را باید قبلاَ اصلاح کنیم

آزادی و امنیت

سقوط و اعتلا

و بیش از ۱۰۰ سخنرانی دیگر و مقالات متعدد.

قیام خیابانی

روز ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ قیام مسلحانه شیخ محمد خیابانی علیه دولت وثوق الدوله در تبریز آغاز شد . شیخ محمد خیابانی از جمله مبارزینی بود که در سالهای پایانی حکومت قاجار در نقاط مختلف کشور به مقابله با استعمار و استبداد پرداخت. خیابانی در 1256 ش. در خامنه ـ‌از توابع تبریزـ متولد شد. او پس از چند سال کار و تحصیل مقدماتی در روسیه که محل اقامت پدرش بود به تبریز بازگشت و به تحصیل علوم دینی پرداخت. وی علاوه بر فقه و اصول، ادبیات ـ عرب را فرا گرفت و به کسوت روحانیت درآمد. مدتی امام جماعت مسجد جامع تبریز شد و سپس به دوره دوم مجلس شورای ملی که در آبان 1288 آغاز به کار کرد، راه یافت. هنگام اولتیماتوم روسیه تزاری برای بیرون راندن مستشاران خارجی و ادامه اقامت مستشاران روسی در ایران که با موافقت احمد شاه رو به رو شد و به تعطیلی مجلس دوم انجامید، شیخ محمد خیابانی به مبارزه علیه حضور استعماری بیگانگان ادامه داد. او طی نطق‌های پرشوری در مجلس، نمایندگان را از تسلیم شدن در برابر روسها برحذر داشت. پس از تعطیلی مجلس دوم به تبریز بازگشت و مبارزات سیاسی خود را سازمان تازه‌ای بخشید.

مهمترین بخش این مبارزات، قیام وی در برابر پیمان 1919 وثوق‌‌الدوله بود.پس از پایان جنگ جهانی اول که با تخلیه مناطق شمالی ایران از نیروهای روس همراه بود، دولت انگلیس ـ رقیب دیرینه روس‌ـ به بهانه‌های مختلف، از جمله مبارزه با یکی از دولت‌های متحدین (عثمانی) یا مبارزه با نفوذ بلشویسم به ایران، به تقویت روز‌ افزون نیروهای خود در ایران پرداخت و برای تسلط بیشتر و بسط و نفوذ سیاسی و اقتصادی خود دولت وثوق‌‌الدوله را برای انعقاد قراردادهای گوناگون تحت فشار قرار داد. یکی از پیمانهای استعماری دربار لندن که موجب افزایش قابل ملاحظه سلطه سیاسی انگلیسی‌ها در ایران شد، پیمان موسوم به «قرارداد 1919» بود. به موجب این قرارداد که در مرداد 1298 با دولت وثوق‌الدوله منعقد شد، امتیاز راه‌آهن و راههای شوسه در سراسر کشور به انگلیس واگذار شد و ارتش و دستگاه مالیه ایران زیر نظر مستشاران سیاسی و اقتصادی بریتانیا قرار گرفت. کابینه وثوق‌الدوله به دنبال تحمیل این قرارداد ننگین با موج مخالفت‌های عمومی و اعتصابات صنفی و کارگری در کشور سقوط کرد. روحانیون مبارز از جمله شیخ محمد خیابانی و سید حسن مدرس در جریان مخالفت‌ها و اعتراضات عمومی مردم علیه پیمان 1919، به وثوق‌الدوله که عاقد این پیمان بود، به شدت اعتراض کردند.

این افشاگری‌ها به شناخت بیشتر مردم از ماهیت اهداف بیگانگان در ایران انجامید. شیخ محمد خیابانی در آستانه انتخابات دوره چهارم مجلس، مردم را از رأی دادن به سیاسیون وابسته به انگلیس یا روسیه برحذر داشت. او قرارداد 1919 را مضر به حال مملکت و


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره محمد خیابانی 15 ص

دانلود تحقیق کامل درباره محمد رضا پهلوی 36 ص

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق کامل درباره محمد رضا پهلوی 36 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

آغاز زندگی ودوره کودکی

محمد رضا پهلوی در روز چهارم آبان 1298 برابر 26 اکتبر 1919 درتهران به دنیا آمد.

پدر او رضاخان میرپنج(پهلوی) و مادرش که تاج الملوک که همسر دوم رضاخان بود.چند ساعت بعد خواهر دوقلوی او قدم به عرصه ی وجود گذاشت که نامش را اشرف گذاشتند وروابط او با برادرش در سراسر زندگی توام با احساسات شدید و ناراحتیهای زیاد بود. سایر فرزندان تاج الملوک عبارت بودند از یک دختر بزرگتر نام شمس. یک پسر به نام علیرضا که در یک سانحه ی هوای در 1954 درگذشت.

رضاشاه در سال 1926 به دست خود تاج را بر سرگذاشت ومحمدرضا را به ولیعهدی تعیین کرد واز همه خواست که از آن پس وی را والا حضرت خطاب کنند.

بزرگ شدن زیر سایه ی شخصیت خردکننده پدری که می خواست به ضرب شلاق ایران را مبدل به یک ملت سازد کار آسانی نبود. ولیعهد نیز مانند هر کسی در ایران از او به شدت می ترسید.

مادرش ملکه تاج الملوک بار رضا شاه فرق داشت. اگر چه او نیز تندخو وسرسخت بود،اما ریز نشق وظریف بود. در سال هی بعد از او مرتبا به عنوان پیرزنی بدخلق نام می بردند وقتی رضا شاه به دنبال تولد دوقلوها دو زن دیگر گرفت که برایش شش فرزند آورند او چندان هم آرام نگرفت.

محمدرضا درست برخلاف خواهر دوقلویش اشرف کمرووقتی نرم وملایم وفاقد اعتماد به نفس بود.در هفت سالگی نزدیک بود از بیماری حصبه بمیرد. در آن روزها واقعا هیچ دارویی در تهران وجود نداشت.پزشکان مردد بودند و اعضای خانواده در اطراف بستر بیمار دعا می کردند .آن گاه تب به بالاترین درجه رسید وهمه از او قطع امید کردند. محمدرضا شاه ادعا می کرد که در این هنگام حضرت علی(ع) داماد پیامبر و دومین شخصیت مقدس اسلام به عقیده ی شیعیان بر او ظاهر شد و کا سرای به او داد که مایعی در آن بود او مایع را نوشید فردای آن روز تب فروکش کرد و حال او روبه بهبود رفت. او در سراسر عمرش این داستان را تعریف می کرد.این یکی از معجزات متعددی بود که به عقیده ی او برایش روی داده بود. ادعا می کرد که نظر کرده ی خداست. ولی هیچگاه روحانیون را دارای رهبری الهی نمی دانست.

رضا شاه تحصیل نکرده بود وسواد کمی داشت اما مصمم بودکه فرزندانش تحصیلات خوب داشته باشند.این بود که ولیعهد را به مدرسه ی او روزه نزدیک شهر لوزان در سوئیس، که موسسه بین المللی مشهوری بود که جوانان ثروتمند در آن به تحصیل می پرداختند.

بعدها اغلب می گفتند که محمدرضا در سویس به دموکراسی علاقمند شد ولی تلاش های بعدی او در آشتی دادن این طرزفکر با طرز حکومت در ایران با اشکال مواجه گردید.

او بعدها نوشته :«سال هایی که در سوئیس گذراندم مهمترین سال عمرم بود .. من یادگرفتم که دموکراسی چیست.. هنوز به دموکسراسی اعتقاد دارم ولی نه بدون انضباط، چون دموکراسی بدون انضباط بدون نظم مترادف با هرج ومرج است.»

دوران نوجوانی وجوانی:

هنگامی که نوجوان هفده ساله پس از پنج سال اقامت در سویس به ایران بازگشت تغییرات زیادی در اثر اقدامات نوسازی پدرش روی داده بود.اکنون تهران دارای بلوارهای پردرخت با چراغ برق شده بود. ایران داشتن بعضی ارتباطات جهانی با غرب رادر پیش گرفته بود. سراسر کشور تحت کنترل شدید پدرش قرارداشت حتی که خدایان دهت راتهران تعیین می کرد. با قدرت گرفتن ارتش استقلال عشایر درهم شکسته بود.

رضا شاه وظیفه ی عمده ای به عهده ی پسرش واگذار نکرد ومحمدرضا را در دانشکده ی افسری گذاشت. محمدرضا نوزده ساله که شد رضا شاه صلاح دید که ولیعهد ازدواج کند ودرجستجوی همسری مناسب برای او در خاورمیانه –از نظر اصل ونسب-برامده بعدها پسرش نوشت: «او بارک گویی ذاتی خود-که شاید برای طرح برنامه ها مناسب تر بود تا مسائل عاطفی-تحقیقاتش را شروع کرد»مناسب ترین کاندیدا فوزیه بود که تنها هفده سال داشت ولی زیباترین خواهر مورد علاقه ی ملک فاروق پادشاه مصر بود. دو نوجوان از این ترتیب آگاه شدند ودربهار 1939 با یکدیگر ازدواج کردند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره محمد رضا پهلوی 36 ص