اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی


تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

مقدمه     1

نقدی بر نامورنامه  2

اشعار حماسی        7

شواهد تاریخی       8

ایلیاد و شاهنامه      11

رمز افسانه ها        14

شاهنامه و انه ئید    16

شاهنامه و ملیت ایرانی         17

فردوسی و شاهنامه 19

طوس     34

چند نکته درباب ولادت فردوسی          35

شبی چون شبه       36

رستم و اسفندیار     39

جمشید و ضحاک    42

درباره نامه‌ی رستم فرخزاد    44

صلح و داد و عدالت در شاهنامه          46

مقدمه:

صرف نظر از هر نوع ویراستاری و رفع اشکال در اثار نوشتاری یا هر اثر دیگر بنظر بیاید پس از اتمام آن دو طرز فکر درباره پدیده حامله موجود باشد که کاملاً طبیعی است

دیدگاه اول دیدگاهی تحسن برانگیز و دیدگاه دوم برخلاف دیدگاه اول در پی نشان دادن عیوب آن اثر است که در جمع بندی به این دو دیدگاه در کنار هم اصطلاحاً نقد گفته می‌شود

متأسفانه خیلی ها وقتی جهت از نقد و انتقاد می‌شود تصور می‌کنند که باید تماماً از نداشتن اشکالات و عیوب چیزی سخن به میان آید

و بالعکس خیال می‌کنند هر گاه محسنات و خوبی ها و زیبائیهای یک اثر قابل بحث است دیگر انتقادی در کار نیست. حال آنکه نقد و یا انتقاد معنی اش صرفاً این نیست که از چیزی ابزار گرفته شود و یا چیزی که تعریف آنرا شنیده اند از انتقاد بدورات بلکه همانگونه که اشاره شده نقد یعنی هم بررسی محسنات و هم تحقیق درباره اشکالات و ایرادات و اظهار آنهاست.

حال با توجه به جمع بندی دو دیدگاه فوق که ما آنرا نقد اثر می‌نماییم و نیز عنایت به اینکه اثر مورد نظر ما یعنی کتاب نامور نامه درباره فردوسی و شاهنامه به قلم دکتر عبدالحسین زرکوب از دو جهت یکی خلاصه نویسی و دیگر نقد نویسی مورد مفاهیم ابتدا از جنبه ای عیوب آنرا ظاهر ساخته و از جنبه دیگر محاسن کلام را آشکار می‌نمائیم و بدنبال آن خلاصه این اثر را تقدیم حضور خوانندگان محترم می‌کنیم.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword  در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 52

یونی شاپ


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی

دانلود تحقیق درباره زندگینامه فردوسی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق درباره زندگینامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درباره زندگینامه فردوسی


دانلود تحقیق درباره زندگینامه فردوسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:11

 

کودکی فردوسی و شکل گیری شاهنامه

فردوسی در طبران طوس به سال 329 هجری بدنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و در آن ولایت مکنتی داشت. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی نداریم؛ اینقدر معلوم است که در جوانی از برکت درآمد املاک پدر بکسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی افتاده است. همانطور که گفته شد وی دوران کودکی و جوانی را در خانواده ای که همه دهقان و ایرانی پاک نژاد بودند؛ در فضایی سرسبز و آرام به تحصیل علم و ادب گذراند. علاقه او به داستان های کهن باعث می شد تا گهگاه طبع خود را در سرودن تاریخ ایران قدیم آزمایش کند اما در آن زمان هیچ کس باور نمی کرد که این سروده های پراکنده ادامه یابد و به یک اثر عظیم حماسی به نام «شاهنامه» تبدیل شود.

 

شاهنامه سرایی

در عهد سامانیان در قرن چهارهم هجری، جمع آوری و تألیف سرگذشت پادشاهان قدیم ایران رونق به سزایی یافت. این کتاب ها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پیش از آن که از میان بروند، منبع و مأخذ برخی از کتاب های منثور و منظوم تاریخی در زبان فارسی و عربی قرار گرفت. جامع ترین آنها شاهنامه منثور ابومنصوری نام داشت که به فرمان «ابومنصور محمدبن عبدالرزاق» حاکم طوس، در حدود سال 346ه.ق به دست جمعی از مورخان و نویسندگان جمع آوری و تدوین گردید. این کتاب، مأخد مهم فردوسی در نظم شاهنامه است.

 

دقیقی، اولین شاهنامه سرا

پیش از آن که فردوسی، به شاهنامه سرایی بپردازد، «دقیقی» که از شاعران بزرگ و همسال فردوسی است به نظم شاهنامه روی آورده بود. وی تنها هزار بیت از داستان گشتاسب و ارجاسب تورانی را سروده بود که در سن کمتر  از چهل سالگی به دست غلامش کشته شد. فردوسی علت قتل  او را «خوی بد» یاد می کند و چینن می گوید:

 

 

                   جوانیش را خوی بد یار بود                                    همه ساله تا بد به پیکار بود

                   بدان خوی بد جان شیرین بداد                                نبود از جهان دلش یک روز شاد

                   یکایک از او بخت برگشته شد                               به دست یکی بنده بر کشته شد 

 

منابع شاهنامه

پس از قتل دقیقی، دوستان فردوسی که قوت طبع شاعری  او را پیش از این آزموده بودند نزد وی آمده و او را به ادامه کار تشویق کردند؛ اما وی منبع و مأخذی در اختیار نداشت که بتواند از روی آن به نظم شاهنامه بپردازد؛ از این رو این شاعر خستگی ناپذیر و سخت کوش برای تهیه  این منابع به شهرهای بخارا، مرو، بلخ و هرات سفر کرده و با یک تحقیق میدانی و گسترده، داستان های باستان را از سینه پیران جهان دیده بیرون کشید و آن ر ا به نسل های پیش ازخود تقدیم کرد.

 

                       بپرسیدم از هر کسی بی شمار                               نترسیدم از گردش روزگار

و این در حالی بود که آتش جنگ همه جا شعله ور و راه ها پر خطر بود.

                    زمانه سرای پر از جنگ بود                                 به جویندگان بر جهان تنگ بود.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درباره زندگینامه فردوسی

دانلود مقاله ای کامل در مورد فردوسی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله ای کامل در مورد فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ای کامل در مورد فردوسی


دانلود مقاله ای کامل در مورد فردوسی

فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید.حکیم فردوسی در “طبران طوس” در سال ۳۲۹ هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.

همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت.

چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.

او خود می گوبد:

بسی رنج بردم بدین سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

پی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند

بناهای آباد گردد خراب

ز باران و از تابش آفتاب

فردوسی در سال ۳۷۰ یا ۳۷۱ به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.

اَلا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال
پراکنده شد مال و برگشت حال

بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.

اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.

علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.

عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد.

ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.

به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که “شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست”.

گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.

تاریخ وفاتش را بعضی ۴۱۱ و برخی ۴۱۶ هجری قمری نوشته اند.

فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.

 

در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.

اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.

از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.

شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.

فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.

او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید

شامل 16 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ای کامل در مورد فردوسی

دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی


دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی

شاهنامه فردوسی که در حدود پنجاه هزار بیت دارد، شامل قسمتهای اساطیری و داستانهای تاریخی و ملی است. این اثر جاویدان بر اثر نفوذ شدیدی که میان طبقات مختلف ایرانیان یافت در همه ادوار تاریخی مورد توجه بود، چنانکه همه شاعران حماسه سرای ایرانی تا عهد اخیر تحت تاثیر آن بوده اند، بدین ترتیب فردوسی را زنده کننده مجدد و بزرگی دیرین ملت ایران و نگاهدارنده زبان، فرهنگ و ادبیات و هنر ایرانی و برگزیدة جاویدان اتحاد ملی ایران باید دانست.
فردوسی حدود چهار هزار بیت درباره پادشاهی انوشیروان سروده است که در این‌جا به بررسی اشعار وی پرداخته می‌شود:
بر تخت نشستن انوشیروان و اندرز او به ایرانیان:
پادشاهی انوشیروان چهل و هشت سال بود. انوشیروان پسر قباد چون به تخت نشست اندرزهایی به ایرانیان داد وگفت : جملة‌ هستی به فرمان خداست و …   کسری مردم را به دادگری خود نوید داد و کشور را به چهار بخش تقسیم کرد و باژ را تقلیل داد و آن را در سه قسط وصول کرد.
شاهان،‌ به ویژه شاه چین و هند که آوازة‌ او را شنیدند باژ را پذیرفتند و فرستادگانی به درگاهش گسیل داشتند. انوشیروان آنگاه به اطراف و اکناف کشور خود سفر کرد و به گرگان و خراسان و آمل رفت و به کوهی رسید که جای فریدون بود، و در آنجا بود که آگاه شد ترکان چه ستمهایی به مردم روا می دارند سپس فرمان داد تا دیواری عظیم بنا کردند و راه ترکان را بستند. آنگاه به هندوستان رفت و مورد استقبال گرم قرار گرفت و از آنجا به سرکوبی بلوچان و گیلانیان- پرداخت و از آنجا به پایتخت خویش (‌مداین ) مراجعت کرد.
چو کسری نشست از بر تخت عاج
        به سر بر نهاد آن دل افروز تاج

بزرگان گیتی شدند انجمن
        چو بنشست سالار با رایزن

سر نامداران زبان برگشاد
        ز دادار نیکی دهش کرد یاد

چنین گفت کز کردگار سپهر
        دل ما پر از آفرین باد و مهر

کزویست نیک و بد وکام و نام
        ازو مستمندیم ، ازو شادکام

به فرمان او ابد از چرخ خور
        ازویست فر و بدویست زور

ز رای و ز پیمان او نگذریم
        نفس جز به فرمان او نشمریم

به تخت مهی بر هر آنکس که داد
        کند، در جهان باشد از داد شاد

هر آنکس که اندیشة ‌بد کند
        به فرجام بد تا تن خود کند

از اندیشة‌ دل کس آگاه نیست
        بدین تنگی اندر مرا راه نیست

ز ما هر چه پرسید پاسخ دهیم
        به پاسخ همی رای فرخ نهیم

اگر پادشا را بود پیشه داد
        شود بیگمان هر کسی از داد شاد

از امروز کاری به فردا ممان
        چه دانی که فردا چه گردد زمان

گلستان که امروز باشد ببار
        تو فردا چتی گل نیاید به کار

بدانگه که یابی تنت زورمند
        زبیماری اندیش و درد و گزند

پس زندگی یاد کن روز مرگ
        چنانیم با مرگ چون باد و برگ

هـر آنـکه کـه در کـار سـستی کنی
        هـمی رای ناتنـدرستـی کـنــد

چه چیره شود بر دل مرد رشک
        یکی درمندی بود بی پزشک

وگر بر خرد چیره گردد هوا
        نخواهد به دیوانگی بر گوا

دگر مرد بیکار و بسیار کوی
        نماندش نزد کسی آبروی

به کژی ترا راه تاریکتر
        سوی راستی راه باریکتر

به کاری که تو پیشدستی کنی
        بد آید که کندی و سستی کنی

اگر جفت گردد زبان با دروغ
        نگیرد ز تخت سپهری فروغ

سخن گفتن کژ ز بیچارگیست
        به بیچارگان بر بباید گریست

چو برخیزد از خواب شاه از نخست
        ز دشمن بود ایمن و تندرست

خردمند و از خوردنی بینیاز
        ز دشمن بود ایمن و تندرست

اگر شاه  با داد و بخشایشست
        جهان پر ز خوبی و آرایشست

وگر کژی آرد به رای اندرون
        کبستش بود خوردن و آب خون

هر آنکس که هست اندرین انجمن
        شنید این برآورده آواز من

بدانید و سرتاسر آگه بوید
        همه ساله با بخت همره بوید

که ما تاجداران بسی دیده ایم
        به داد وخرد راه بگزیده ایم

ولیکن ز دستور باید شنید
        بد و نیک بی او نیاید پدید

هر آنکس که آید بدین بارگاه
        به بایسته کاری به بیگانه و گاه

نباشم ز دستور همداستان
        که برمن بپوشد چنین داستان

به درگاه بر کارداران من
        ز لشکر نبرده سواران من

چو روزی بریشان نداریم تنگ
        نگه کرد باید به نام و به ننگ

همه مردمی باید و راستی
        نباید به داد اندرون کاستی

هر آنکس که باشد ز ایرانیان
        ببندد بدین بارگه بر میان

بیابد ز ما گنج و گفتار نرم
        چو باشد پرستنده با رای و شرم

چو بیداد گیرد کسی زیردست
        نباشد خردمند و ایزدپرست

مکافات یابد بدان بد که کرد
        نباید غم ناجوانمرد خورد

شما دل به فرمان یزدان پاک
        بدارید و از ما مدارید باک

که اویست بر پادشا پادشا
        جهاندار و پیروز و فرمانروا

فروزندة تاج خورشید و ماه
        نماینده ما را سوی داد راه

جهاندار و بر داوران داورست
        از اندیشة هر کسی برترست

زمان و زمین آفرید و سپهر
        بیاراست جان و دل ما به مهر

نگهدار تاجست و تخت بلند
        ترا بر پرستش بود یارمند

شما را دل از مهر ما برفروخت
        دل وچشم دشمن به فرمان بدوخت

همه تندرستی به فرمان اوست
        همه نیکوی زیر پیمان اوست

ز خاشاک تا هفت چرخ بلند
        همان آتش و آب و خاک نژند

به هستی یزدان گوایی دهند
        روان ترا آشنایی دهند

ستایش همه زیر فرمان اوست
        پرستش همه زیر پیمان اوست

چو نوشیروان این سخن برگرفت
        جهانی ازو مانده اندر شگفت

همه یکسر از جای برخاستند
        برو آفرینی تو آراستند

شهنشاه دانندگان را بخواند
        سخنهای گیتی سراسر براند

جهان را ببخشید بر چهار بهر
        وزو نامزد کرد آباد شهر

نخستین خراسان ازان یاد کرد
        دل نامداران بدو شاد کرد

دگر بهره زو بد قم و اصفهان
        نهاد بزرگان و جای مهان

وزان بهره ای آذرآبادگان
        که بخشش نهادند آزادگان

وز آرمینه تا در اردبیل
        بپیمود دانا بر و بوم گیل

سوم پارس و اهواز و مرز خزر
        ز خاور ورا بود تا باختر

چهارم عراق آمد و بوم روم
        چنین پادشاهی و آباد بوم

وزین مرزها هر که درویش بود
        نیازش به رنج تن خویش بود

ببخشید آگنده گنجی برین
        جهانی برو خواندند آفرین

زشاهان هر آنکس که بد پیش ازوی
        اگر کم بدش جاه اگر بیش از وی

بجستند بهره ز کشت و درود
        نرسته ست کس پیش ازین نابسود

سه یک بود یا چاریک بهر شاه
        قباد آمد و ده یک آورد راه

ز ده یک بر آن بد که کمتر کند
        بکوشد که کهتر چو مهتر کند

زمانه ندادش بر آن درنگ
        به دریا بس ایمن مشو از نهنگ

چوکسری نشست از بر تخت عاج
        ببخشید بر جای ده یک خراج

شدند انجمن بخردان و ردان
        بزرگان و بیدار دل موبدان

همه پادشاهی شدند انجمن
        زمین را ببخشید و بر  زد رسن

گزیتی نهادند بر یک درم
        گر ایدونکه دهقان نگردد دژم

کسی را کجا تخم یا چارپای
        به هنگام ورزش نبودی به جای

ز گنج شهنشاه برداشتی
         زکشتن زمین خوار نگذاشتی

به ناکسته اندر نبودی سخن
        پراگنده شد رسمهای کهن

 گزیت رز بارور شش درم
        به خرمستان بر همین زد رقم

ز زیتون و از گوز و هر میوه دار
        که در مهرگان شاخ بودی ببار

ز ده بن، درم، یک رسیدی به گنج
        نبودی جزین تا سر سال رنج

 وزان خوردنیهای خرداد ماه
        نکردی به بار اندرون کس نگاه

کسی کش درم بود و دهقان نبود
        دیدی غم و رنج کشت و درود

براندازه از ده درم تا چهار
        به سالی ازو بستدی کاردار

کسی بر کدیور نکردی ستم
        به سالی به سه بهر بود این درم

گزارنده بردی به دیوان شاه
        ازین باژ بهری به هر چار ماه

دبیر و پرستندة شهریار
        نبودی به دیوان کسی بی شمار

گزیت و خراج آنچه بد نام برد
        به سه روزنامه به موبد سپرد

یکی آنکه بر دست گنجور بود
        نگهبان آن نامه دستور بود

دگر تا فرستد به هر کشوری
        به هر کارداری و هر مهتری

سدیگر که نزدیک موبد برد
        گزیت سر و باها بشمرد

به فرمان او بود کاری که بود
        ز باژ و خراج و ز کشت و درود

پراکنده کارآگهان در جهان
         که تا نیک و بد زو نماند نهان

همه روی گیتی پر از داد کرد
        به هر جای ویرانی آباد کرد

رسیدن منذر نزد انوشیروان و دادخواهی او از بیداد قیصر روم:
هنگامی که انوشیروان از گیلان بسوی مداین می آمد در راه نعمان بن منذر از دست قیصر روم به او پناه آورد و انوشیروان سی هزار نفر سپاهی به منذر داد و به نبرد با قیصر فرستاد، و خود نیز لشکری به روم برد و در آنجا به فتوحاتی دست پیدا کرد. سپس رهسپار انطاکیه گشت و او را به حدی از این شهر خوش آمد که فرمان داد شهری بنام زیب خسرو همانند انطاکیه بسازند. قیصر که از پیشرفت انوشیروان در روم متوحش شده بود، فرستادگان نزد انوشیروان فرستاد و باژ پذیرفت.
ز گیلان به راه مداین کشید
        شمار و کران سپه را ندید

به ره بر یکی لشکری بیکران
        پدید آمد از دور نیزه وران

سواری بیامد بکردار گرد
        کزان لشکر گشتن بد پایمرد

پیاده شد از اسپ، بگشاد لب
        چنین گفت کاین منذرست از عرب

چو منذر بیامد به نزدیک شاه
        هه مهتران برگشادند راه

 

 

 

شامل 79 صفحه Word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی