اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق زنان در شاهنامه فردوسی 21 ص

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق زنان در شاهنامه فردوسی 21 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

زنان در شاهنامه فردوسی

مقدمه :

فردوسی و اهمیت شاهنامه شاهنامه فردوسی هم از حیث کمیت هم از جهت کیفیت بزرگترین اثر ادبیات و نظم فارسی است، بلکه میتوان گفت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است، و اگر من همیشه در راه احتیاط قدم نمیزدم، میگفتم که شاهنامه معظمترین یادگار ادبی نوع بشر است تاریخ ملی ایرانیان نخستین منت بزرگی که فردوسی بر ما دارد احیا و ابقای تاریخ ملی ماست. هرچند جمع آوری این تاریخ را فردوسی نکرده و عمل او تنها این بوده است که کتابی را که پیش از او فراهم آمده بود بنظم آورده است ولیکن همین فقره کافیست که او را زنده کننده آثار گذشته ایرانیان بشمار آورد. چنانکه خود او این نکته را متوجه بوده و فرموده است: " عجم زنده کردم بدین پارسی " و پس از شمارهء اسامی بزرگانی که نام آنها را ثبت جریدهء روزگار ساخته می گوید چون عیسی من این مردگان را تمام ـ سراسر همه زنده کردم بنام ایرانی بی شاهنامه: چرخ چنبر اگر فردوسی شاهنامه را نظم نکرده بود این روایات بحالت تاریخ بلعمی (ترجمه و تلخیص تاریخ محمدبن جریرطبری) و نظایر آن در میآمد که از صدهزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده است، و شکی نیست در اینکه اگر سخن دلنشین فردوسی نبود، وسیلهء ابقای تاریخ ایران همانا منحصر بکتب امثال مسعودی و حمزه بن حسن و ابوریحان میبود که همه بزبان عرب نوشته شده و اکثریت عظیم ایرانیها از فهم آن عاجزند. شاهنامه فردوسی از بدو امر نزد فارسی زبانان چنان دلچسب واقع شده که عموما فریفته آن گردیده اند. هرکس خواندن میتوانست، شاهنامه را میخواند و کسی که خواندن نمیدانست در مجالس شاهنامه خوانی برای شنیدن و تمتع یافتن از آن حاضر میشد. کمتر ایرانی بود که آن داستانها را نداند و اشعار شاهنامه را از بر نخواند و رجال احیا شدهء فردوسی را نشناسد. اگر این اوقات ازین قبیل مجالس نمی بینی و روایت آن اشعار را کمتر میشنوی، از آن است که شداید و بدبختیهای عصر اخیر محور زندگانی ما را بکلی منحرف ساخته و بقول معروف چرخ ما را چنبر کرده بود وظیفه هر ایرانی بعقیدهء من وظیفه هر ایرانی است که اولا خود با شاهنامه مانوس شود، ثانیا ابناء وطن را بموانست این کتاب ترغیب نماید و اسباب آن را فراهم آورد. مختصر، فردوسی قباله و سند نجابت ملت ایران را تنظیم فرموده، و همین کلمه مرا بی نیاز میکند از اینکه در توضیح مطلب و پافشاری در اثبات مقام فردوسی از این جهت بطول کلام بپردازم وقایع تاریخی و اعتقاد به حقیقت بی موقع نمیدانم که جواب این اعتراض را بدهم که: غالب روایاتی که فردوسی در شاهنامه نقل کرده، یا تمام عاری از حقیقت است یا مشوب بافسانه میباشد و درین صورت چگونه میتواند سند تاریخ ما محسوب شود؟ غافل نباید شد از اینکه مقصود از تاریخ چیست و فواید آن کدام است. البته در هررشته از تحقیقات و معلومات حقیقت باید وجهه و مقصود باشد و خلاف حقیقت مایهء گمراهی است. اما در این مورد مخصوص، مطابق واقع بودن یا نبودن قضایا منظور نظر نیست. همه اقوام و ملل متمدن مبادی تاریخشان مجهول و آمیخته بافسانه است و هراندازه سابقهء ورودشان بتمدن قدیمتر باشد این کیفیت در نزد آنها قویتر است، زیرا که در ازمنهء باستانی تحریر و تدوین کتب و رسائل شایع و رایج نبود، و وقایع و سوانحی که بر مردم وارد میشد فقط در حافظهء اشخاص نقش میگرفت و سینه به سینه از اسلاف باخلاف میرسید و ضعف حافظه یا قوت تخیل و غیرت و تعصب اشخاص، وقایع و قضایا را در ضمن انتقال روایات از متقدمین به متاخرین متبدل میساخت و کم کم بصورت افسانه در می آورد. خاصه اینکه طبایع مردم عموما بر این است که در باره اشخاص یا اموری که در ذهن ایشان تاثیر عمیق می بخشد افسانه سرایی میکنند، و بسا که بحقیقت آن افسانه ها معتقد و نسبت بآنها متعصب می شوند مایهء اتحاد: یادگار گذشته حاصل اینکه تاریخ باستانی کلیهء اقوام و ملل بالضروره افسانه مانند است. هر قومی برای اینکه میان افراد و دسته های مختلف او اتفاق و اتحاد وهمدری و تعاون موجود باشد، جهت جامعه و مابه الاشتراک لازم دارد؛ و بهترین جهت جامعه در میان اقوام و ملل، اشتراک در


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق زنان در شاهنامه فردوسی 21 ص

دانلود مقاله کامل درباره زنان در شاهنامه فردوسی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره زنان در شاهنامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زنان در شاهنامه فردوسی


دانلود مقاله کامل درباره زنان در شاهنامه فردوسی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :21

 

بخشی از متن مقاله

مقدمه :

فردوسی و اهمیت شاهنامه

شاهنامه فردوسی هم از حیث کمیت هم از جهت کیفیت بزرگترین اثر ادبیات و نظم فارسی است، بلکه میتوان گفت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است، و اگر من همیشه در راه احتیاط قدم نمیزدم، میگفتم که شاهنامه معظمترین یادگار ادبی نوع بشر است

تاریخ ملی ایرانیان

نخستین منت بزرگی که فردوسی بر ما دارد احیا و ابقای تاریخ ملی ماست. هرچند جمع آوری این تاریخ را فردوسی نکرده و عمل او تنها این بوده است که کتابی را که پیش از او فراهم آمده بود بنظم آورده است ولیکن همین فقره کافیست که او را زنده کننده آثار گذشته ایرانیان بشمار آورد. چنانکه خود او این نکته را متوجه بوده و فرموده است: " عجم زنده کردم بدین پارسی " و پس از شمارهء اسامی بزرگانی که نام آنها را ثبت جریدهء روزگار ساخته می گوید
چون عیسی من این مردگان را تمام ـ سراسر همه زنده کردم بنام

ایرانی بی شاهنامه: چرخ چنبر

اگر فردوسی شاهنامه را نظم نکرده بود این روایات بحالت تاریخ بلعمی (ترجمه و تلخیص تاریخ محمدبن جریرطبری) و نظایر آن در میآمد که از صدهزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده است، و شکی نیست در اینکه اگر سخن دلنشین فردوسی نبود، وسیلهء ابقای تاریخ ایران همانا منحصر بکتب امثال مسعودی و حمزه بن حسن و ابوریحان میبود که همه بزبان عرب نوشته شده و اکثریت عظیم ایرانیها از فهم آن عاجزند. شاهنامه فردوسی از بدو امر نزد فارسی زبانان چنان دلچسب واقع شده که عموما فریفته آن گردیده اند. هرکس خواندن میتوانست، شاهنامه را میخواند و کسی که خواندن نمیدانست در مجالس شاهنامه خوانی برای شنیدن و تمتع یافتن از آن حاضر میشد. کمتر ایرانی بود که آن داستانها را نداند و اشعار شاهنامه را از بر نخواند و رجال احیا شدهء فردوسی را نشناسد. اگر این اوقات ازین قبیل مجالس نمی بینی و روایت آن اشعار را کمتر میشنوی، از آن است که شداید و بدبختیهای عصر اخیر محور زندگانی ما را بکلی منحرف ساخته و بقول معروف چرخ ما را چنبر کرده بود

وظیفه هر ایرانی

بعقیدهء من وظیفه هر ایرانی است که اولا خود با شاهنامه مانوس شود، ثانیا ابناء وطن را بموانست این کتاب ترغیب نماید و اسباب آن را فراهم آورد. مختصر، فردوسی قباله و سند نجابت ملت ایران را تنظیم فرموده، و همین کلمه مرا بی نیاز میکند از اینکه در توضیح مطلب و پافشاری در اثبات مقام فردوسی از این جهت بطول کلام بپردازم

وقایع تاریخی و اعتقاد به حقیقت

بی موقع نمیدانم که جواب این اعتراض را بدهم که: غالب روایاتی که فردوسی در شاهنامه نقل کرده، یا تمام عاری از حقیقت است یا مشوب بافسانه میباشد و درین صورت چگونه میتواند سند تاریخ ما محسوب شود؟ غافل نباید شد از اینکه مقصود از تاریخ چیست و فواید آن کدام است. البته در هررشته از تحقیقات و معلومات حقیقت باید وجهه و مقصود باشد و خلاف حقیقت مایهء گمراهی است. اما در این مورد مخصوص، مطابق واقع بودن یا نبودن قضایا منظور نظر نیست. همه اقوام و ملل متمدن مبادی تاریخشان مجهول و آمیخته بافسانه است و هراندازه سابقهء ورودشان بتمدن قدیمتر باشد این کیفیت در نزد آنها قویتر است، زیرا که در ازمنهء باستانی تحریر و تدوین کتب و رسائل شایع و رایج نبود، و وقایع و سوانحی که بر مردم وارد میشد فقط در حافظهء اشخاص نقش میگرفت و سینه به سینه از اسلاف باخلاف میرسید و ضعف حافظه یا قوت تخیل و غیرت و تعصب اشخاص، وقایع و قضایا را در ضمن انتقال روایات از متقدمین به متاخرین متبدل میساخت و کم کم بصورت افسانه در می آورد. خاصه اینکه طبایع مردم عموما بر این است که در باره اشخاص یا اموری که در ذهن ایشان تاثیر عمیق می بخشد افسانه سرایی میکنند، و بسا که بحقیقت آن افسانه ها معتقد و نسبت بآنها متعصب می شوند

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زنان در شاهنامه فردوسی

دانلود مقاله کامل درباره شاهنامه فردوسی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره شاهنامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره شاهنامه فردوسی


دانلود مقاله کامل درباره شاهنامه فردوسی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :54

 

بخشی از متن مقاله

مقدمه

سالهای سال است که از مرگ خداوندگار خرد و آگاهی می گذرد، سالهای سال است که حکیم بزرگ توس رخ در نقاب خاک کشیده است و جان نورانیش را به عالم بالا پرواز داده است، اما همانگونه که خود می گوید «نمیرم از این پس که من زنده ام… »گویی که نمرده است و هنوز هر ایرانی آزاده ای با شنیدن سخن نغزش جانی تازه می گیرد و اندیشة بلند و نیکش را ستایش می کند.

گزیده حاضر نگاهی دارد به ده عنوان کتاب، که طی چند سال اخیر پیرامون فردوسی و شاهنامه انتشار یافته است، ذکر یک نکته اینجا ضروری می نماید و آن اینکه اگر مشت را نمونة خروار بدانیم باید بر افول شاهنامه پژوهی معاصر گریست، چرا که  اکثر منابعی که ما به صورت تلخیص ذکر کرده ایم یا مشاهدة دیگر عناوینی که این تحقیق بهانه ای شد تا مطالعه شود و در اینجا نیامده است این سؤال را در ذهن ایجاد می کند که راستی ماچقدر در کنه مطالب شاهنامه غور کرده ایم و به چه میزان «برره رمز معنی برده ایم» و راستی آیا حق شاهنامه و فردوسی این است؟ گاهی تألیفاتی مشاهده می شود که انسان از این که حتی نام فردوسی بر پشت آنها حک شده است شرمسار می شود. به امید روزی که شاهنامه پژوهی بی هیچ غرضی در خدمت تجلی اندیشه والای فردوسی درآید.

شاعر و پهلوان در شاهنامه / الگار دیویدسن- مترجم: دکتر فرهاد عطایی- تهران: نشر تاریخ ایران، زمستان   1378.

این اثر مقدمه مترجم، پیشگفتار و مقدمه مولف و نه فصل را شامل می‌گردد. در مقدمة مترجم، او پس از توضیحی کوتاه پیرامون فردوسی و شاهنامه به شیوه‌ی پژوهش پروفسور دیویدسن اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که او معتقدست اتکا به منابع مکتوب به تنهایی نمی‌تواند ما را به شاهنامه‌ی فردوسی رهنمون گردد. به اعتقاد او، بر اساس شواهد خود شاهنامه و شواهد بیرونی، فردوسی بخش مهمی از شاهنامه‌اش را از منابع شفاهی گرفته و خود روایات را حین اجرای نقالی دیده و شنیده است.

در پیشگفتار، اینگونه بیان می‌کند که موضوع اساسی کتاب این است: که «چگونه می‌توان یک شکل از ادبیات کلاسیک را تداوم یک سنت شفاهی پیشین دانست؟» دیویدسن معتقدست که شاعر در این کتاب در حقیقت به مفهوم پادشاهی اعتبار می‌بخشد بدینصورت که شاعر پا پروردن و اعتبار بخشیدن به پهلوان از او پاسبانی برای تخت شاهی و شاهنشاه می‌سازد پس شاعر قوام بخش و اعتبار دهنده به مفهوم شاهنشاهی است در مقدمه شاعر (که خود فردوسی ست) و پهلوان (رستم، کسیکه در ذهن ما شخصیت‌های حماسی و اساطیری را تداعی می‌نماید) را محور اصلی کتاب حاضر بر می‌شمرد.

نویسنده معتقدست که منظور اصلی این کتاب نه زندگی نامه‌ی شخصی فردوسی است و نه «تاریخی» که می‌توان از خلال شاهنامه نگاشت. بلکه منظور شعری‌ست که زندگی شاعر نمونه‌ی آن است و داستانی‌ست که شاعر روایت می‌نماید آن هم شعری که آمیز‌ه‌ای است از تاریخ و اسطوره.

در مورد رستم با شخصیتی روبرو هستیم که مخلوق شاعرانه‌ای از نوع اساطیر به نظر می‌آید، نه یک واقعیت تاریخی.

همچنین نویسنده اذعان می‌دارد که در این تحقیق نظری مخالف نظر نولدکه و سایر متخصصان ایران شناسی - که روایات رستم را خارجی و یا داخل شده در سنت پادشاهان می‌دانند – مطرح می‌گردد.

در ادامه‌ی مقدمه با نگاهی اجمالی به نکات برجسته‌ی چهار سلسله‌ی امپراتوری ایران قبل از اسلام یعنی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانی بیان می‌کند که دو سلسله‌ی اول، بخصوص اول، ریشه در اساطیر دارند و دودمان بعدی، تاریخی‌اند.

در فصل یک، پیرامون اعتبار فردوسی که خالق تنها حماسه ملی معتبر ایران است به بحث می‌پردازد و به سخن ژول مول در این باره اشاره می‌نماید که ماهیت شاعر و پهلوان را نشان می‌دهد. ژول مول می‌نویسد: فردوسی چنان تجلیلی از زندگی رستم کرده است که دیگر هیچ نویسنده ایرانی نمی‌تواند پس از او اینگونه در این باره قلم بزند.

«فصل دوم درباره‌ی « اعتبار شاهنامه فردوسی» است. و در اثبات اعتبار شاهنامه به بقای آن استدلال می‌نماید و معتقدست که برای مشخص شدن برتری فردوسی بر سایر سرایندگان حماسه ملی نیازی نیست ضوابط امروزی شعری خود را به کار گیریم بقای شاهنامه‌ی فردوسی نشانه‌ای روشن بر برتری فردوسی و شاهنامه‌اش بر سایر شاهنامه‌هاست و بقای آن باعث شد، تا هیچ کس برای بازگویی روایت شاهنامه طبع آزمایی نکند.

«میراث شعر شفاهی» فردوسی فصل سوم را تشکیل می‌دهد. در این فصل مولف بیان می‌کند که شاهنامه‌ی فردوسی ادامه‌ی سنت شفاهی در کسوت مکتوب است اما مستقل، و نشانه‌ی بسیار مهم مستقل بودن نقالان از شاهنامه‌ی فردوسی را در مطالب زیادی می‌داند که در سنت روایات شفاهی هست در حالی که در هیچ یک از ادبیات حماسی شناخته شده وجود ندارد.

در فصل چهارم که عنوان آن «کتاب شاهان، حماسه‌ی پهلوانان» است و مولف در اینجا بر این باورست که این دو گانگی می‌تواند در قالب نوعی سنت داستانسرایی وجود داشته باشد، سنتی که باورهای مردم درباره‌ی شاهان را با باورهای پهلوانان به هم می‌آمیزد. در این فصل به تمایز این دو مقوله و روشنفکری پیرامون هر یک پرداخته می‌شود.

و فصل پنجم با عنوان «شاه و پهلوان»  تا حدی ادامه‌ی فصل گذشته است بر سازگاری مفهوم ایرانی «کتاب شاهان» با «حماسه‌ی پهلوانان» تأکید می‌کند و تلفیق حکایات پادشاهان داستان‌های پهلوانان، بخصوص رستم، در عهد ساسانیان و حتی قبل از آنان، در زمان اشکانیان، را به سنتی ملی تعبیر می‌نماید و در ارائه‌ی این استدلال، جزئیات بیشتری را از اساطیر یونان باستان درباره‌ی رابطه‌ی بین اریستئوس به عنوان پادشاه و هرکول به عنوان پهلوان اضافه می‌نماید.

«رستم، پاسدار حکومت» موضوع فصل ششم است در این فصل از رستم به عنوان پاسدار حکومت یاد می‌کند و در بررسی موضوع رستم او را جزئی جدایی ناپذیر از خود مفهوم پادشاهی می‌داند که به تنهایی فتنه را دور می‌کند و در دفاع از تاج و تخت موظف به حمایت از پادشاه‌ست حتی اگر شاه، او را برسر جمعیت و در حضور همگان سرد و بی آبرو کرده باشد. همانطور که خود نیز بر تاج بخشی‌اش اذعان می‌دارد:

به درشد به خشم‌اندر آمد به رخش

منم گفت شیر اوژن و تاج بخش

فصل هفتم «موضوع پدری پیشرس و نارس در داستان رستم و سهراب»‌است در این فصل مولف بعد از گزارشی به اجمال از داستان رستم و سهراب، به داوری می‌نشیند. و معتقدست که رستم فقط کاری را که مجبور به انجام آن بود، کرد زیرا هر چه باشد او مدافع تاج و تخت ایرانی‌ست و باید پیوسته متناسب با عنوان خود، تاج بخش، عمل کند، اگر چه شایستگی لازم جهت شاهی را داراست.

هشتمین فصل («دیوسکوریسم» بین پدر و پسر، سرمشقی برای اقتدار در شاهنامه) است.

است. واژه‌ی دیوسکوریسم از نام یونانی Dioskouroi به معنی «فرزندان آسمان» گرفته شده و به دو قلوهای ملکوتی گفته می‌شود که در اساطیر و آیین یونانی به کاستر و پلی دیوکس معروفند. او نوعی مکمل بودن را در رفتار دوقلوها می‌یابد؛ اگر یکی تمایل به ستیزه جویی و جنب و جوش دارد، دیگری منفعل و کم تحرک است و در این مبحث بر همین جنبه‌ی پدر و پسر بحث شده است.

«بزم و رزم» به عنوان فصل پایانی‌ست که مولف آنها را بهترین مناسبت برای شاعر و پهلوان بر می‌شمرد در شاهنامه معمولاً پهلوانان شخصیت‌هایی هستند، جنگجو که به دو کار علاقه‌ی خاص دارند: بزم و رزم.

بزم قالبی است برای بازگو کردن داستان ماجراجویی‌های رزم آوران یعنی جنگیدنشان، و این قالب بهترین مناسبت است برای بیان اقتدار شاهانه از طریق قابلیت‌‌های پهلوانی و مهارتهای شاعرانه.

در سخن پایانی، مولف تلاش فردوسی را تلاش شاعرانه‌ای بر می‌شمرد که یک بار دیگر و بطور کامل حماسه‌ی پهلوانان را با کتاب شاهان در هم در آمیخته و وحدت هنرمندانة حاصل از این در آمیختن مدیون کهن‌ترین سنت‌های اساطیری است که بازگو می‌کنند چگونه یک پهلوان، فر پادشاه ولی نعمت خود را نجات داده است.

بلور کلام فردوسی/ رحیم رضازاده ملک- تهران: انتشارات کلبه و فکر روز، سال 1378.

اثر حاضر بعد از یادداشتی کوتاه پیرامون فردوسی و سبب نظم شاهنامه و شرحی پیرامون دقیقی همراه با ابیاتی از شاهنامه آغاز شده و به هفت موضوع در شاهنامه می‌پردازد.

دربخش اول با نظر به شاهنامه و پادشاهی جمشید و اقدامات و کارهای انجام گرفته درعصر او طبقات اجتماعی دوران ساسانیان را بر می‌شمرد که در عصر جمشید به چهار دسته‌ی کاتوزیان (زاهدان و عابدان)، نسودیان (کشاورزی و برزگران، نساریان (سپاهیان و لشکریان) و اهتوخوشی (پیشه وران) تقسیم شده‌اند. سپس به نظر محققین و پژوهشگران مختلف که به این موضوع پرداخته‌اند و در جهت یافت ریشه‌ی این واژگان کوشیده‌اند می‌پردازد و در این‌باره گفتار محققینی چون: میرزا عبدالحسین‌خان بردسیری، پورداوود، معین، بهار را در کنار هم قرار داده و سپس تک تک درباره‌ی هر یک گفتگو می‌نماید.

در بخش دوم به موضوع «تأسیس نورور جمشیدی» می‌پردازد و ابیاتی را که فردوسی در آغاز داستان‌های شاهنامه، در پادشاهی جمشید، شهریار پیشدادی، در جایی پس از برشمردن نهادها و کارهای او می‌سراید، می‌آورد. سپس این ابیات را که تعداد آنها 10 بیت بیشتر نبود در چاپ‌های گوناگون شاهنامه‌های مختلف مسکو، ژول مول، بروخیم، رمضانی و امیرکبیر بررسی می‌کند و تفاوتهای گوناگون واژگانی و کاستی و فزونی ابیات را مطرح می‌نماید و در پایان بخش، صورت صحیح و معقول ابیات را به توالی منطقی می‌آورد.

بخش سوم «چو اردیبهشت آفتاب از بره» است که مصرعی از بیتی است که ارجاسب در نامه‌ای خطاب به گشتاسب می‌نویسد:

همی تافتی بر جهان یکسره

چو اردیبهشت آفتاب از بره

مولف نظر پژوهشگران مختلف را در مورد اشکالی می‌آورد که به اذعان آنان در پایان بیت وجود دارد به این منظور که این بیت، یک اشکال در تاریخ تألیف منظومه ایجاد می‌کند. این بیت  جزو گشتاسبنامه‌ی دقیقی به حساب می‌آید و چنین می‌نمایاند که در زمان دقیقی و تاریخ نظم شاهنامه‌ی او، ماه اردیبهشت در موقع بودن آفتاب در برج حمل می‌افتاد، در صورتی که در تاریخی که تألیف شاهنامه در آن حدس زده می‌شود اردیبهشت ماه از 7 ثور تا 6 جوزا واقع می‌شد.

مولف نظر پژوهشگرانی همچون سید حسن تقی زاده، ذبیح الله بهروز، علی حصوری و منصور رستگار را می‌آورد که یکی از نظریات حسن زاده را نقل نمودیم.

موضوع بخش بعدی «سیمرغ و سیندخت» است. در این بخش مولف ابتدا ماجرای دو سیمرغ در شاهنامه را مطرح می‌نماید. اولی سیمرغی‌ست که اسفندیار با نیرنگ در خوان پنجم او را از پای در می‌آورد و دومی پرونده‌ی زال و به دنیا‌ آورنده‌ی رستم، آموزنده‌ی راه مرگ و موضع خطر پذیر اسفندیار به رستم است یعنی بخرد است و چاره‌گر و پزشک و با آدمیان سخن می‌گوید و این سیمرغ دوم بسیار عجیب و صاحب اعمالی خارق العاده و موضوع اصلی بحث مولف در این بخش است.

«زن بارگی بهرام گور» موضوع بخش پنجم کتاب حاضر است و ماجرایی از بهرام گور و برخورد او با چوپانی در بیشه در هنگام تخجیر که در شاهنامه آمده، می‌آورد. از چوپان در مورد صاحب گوسفندان می‌پرسد و متوجه می‌شود که از آن صاحبی با مال و تکمین‌اند که دختری زیبا  نیز در خیل خویش دارد. یکی از موکبیان بهرام نظر به شناختی که از بهرام داشته به همراهان در مورد حرکت به سوی صاحب گوسفندان و خواستگاری دخترش برای شاه  سخن می‌گوید و این سخن توسط مولف در 8 بیت از شاهنامه فردوسی نقل شده و سپس مولف به داوری و بحث پیرامون واژگان و ترتیب ابیات نشسته و در پایان بیتی را نیز از شمار ابیات، که اضافه به نظر می‌آمده، کاسته است.

 بخشش ششم به «شمار ابیات شاهنامه» تعلق دارد که در آن تعداد ابیات شاهنامه را پس از تحلیل ابیات گوناگون در این زمینه 000/60 بیت برشمرده است

در بخش پایانی کتاب به بحث و بررسی پیرامون شکل‌های گوناگون و معانی مختلف واژه‌ی «کهبد» در کتب مختلف از جمله لغت فرس اسدی، صحاح الفرس، فرهنگ قواس، تحفه الاحباب، فرهنگ جعفری پرداخته است.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره شاهنامه فردوسی

تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی


تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

مقدمه     1

نقدی بر نامورنامه  2

اشعار حماسی        7

شواهد تاریخی       8

ایلیاد و شاهنامه      11

رمز افسانه ها        14

شاهنامه و انه ئید    16

شاهنامه و ملیت ایرانی         17

فردوسی و شاهنامه 19

طوس     34

چند نکته درباب ولادت فردوسی          35

شبی چون شبه       36

رستم و اسفندیار     39

جمشید و ضحاک    42

درباره نامه‌ی رستم فرخزاد    44

صلح و داد و عدالت در شاهنامه          46

مقدمه:

صرف نظر از هر نوع ویراستاری و رفع اشکال در اثار نوشتاری یا هر اثر دیگر بنظر بیاید پس از اتمام آن دو طرز فکر درباره پدیده حامله موجود باشد که کاملاً طبیعی است

دیدگاه اول دیدگاهی تحسن برانگیز و دیدگاه دوم برخلاف دیدگاه اول در پی نشان دادن عیوب آن اثر است که در جمع بندی به این دو دیدگاه در کنار هم اصطلاحاً نقد گفته می‌شود

متأسفانه خیلی ها وقتی جهت از نقد و انتقاد می‌شود تصور می‌کنند که باید تماماً از نداشتن اشکالات و عیوب چیزی سخن به میان آید

و بالعکس خیال می‌کنند هر گاه محسنات و خوبی ها و زیبائیهای یک اثر قابل بحث است دیگر انتقادی در کار نیست. حال آنکه نقد و یا انتقاد معنی اش صرفاً این نیست که از چیزی ابزار گرفته شود و یا چیزی که تعریف آنرا شنیده اند از انتقاد بدورات بلکه همانگونه که اشاره شده نقد یعنی هم بررسی محسنات و هم تحقیق درباره اشکالات و ایرادات و اظهار آنهاست.

حال با توجه به جمع بندی دو دیدگاه فوق که ما آنرا نقد اثر می‌نماییم و نیز عنایت به اینکه اثر مورد نظر ما یعنی کتاب نامور نامه درباره فردوسی و شاهنامه به قلم دکتر عبدالحسین زرکوب از دو جهت یکی خلاصه نویسی و دیگر نقد نویسی مورد مفاهیم ابتدا از جنبه ای عیوب آنرا ظاهر ساخته و از جنبه دیگر محاسن کلام را آشکار می‌نمائیم و بدنبال آن خلاصه این اثر را تقدیم حضور خوانندگان محترم می‌کنیم.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword  در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 52

یونی شاپ


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شاهنامه فردوسی

دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی


دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی

شاهنامه فردوسی که در حدود پنجاه هزار بیت دارد، شامل قسمتهای اساطیری و داستانهای تاریخی و ملی است. این اثر جاویدان بر اثر نفوذ شدیدی که میان طبقات مختلف ایرانیان یافت در همه ادوار تاریخی مورد توجه بود، چنانکه همه شاعران حماسه سرای ایرانی تا عهد اخیر تحت تاثیر آن بوده اند، بدین ترتیب فردوسی را زنده کننده مجدد و بزرگی دیرین ملت ایران و نگاهدارنده زبان، فرهنگ و ادبیات و هنر ایرانی و برگزیدة جاویدان اتحاد ملی ایران باید دانست.
فردوسی حدود چهار هزار بیت درباره پادشاهی انوشیروان سروده است که در این‌جا به بررسی اشعار وی پرداخته می‌شود:
بر تخت نشستن انوشیروان و اندرز او به ایرانیان:
پادشاهی انوشیروان چهل و هشت سال بود. انوشیروان پسر قباد چون به تخت نشست اندرزهایی به ایرانیان داد وگفت : جملة‌ هستی به فرمان خداست و …   کسری مردم را به دادگری خود نوید داد و کشور را به چهار بخش تقسیم کرد و باژ را تقلیل داد و آن را در سه قسط وصول کرد.
شاهان،‌ به ویژه شاه چین و هند که آوازة‌ او را شنیدند باژ را پذیرفتند و فرستادگانی به درگاهش گسیل داشتند. انوشیروان آنگاه به اطراف و اکناف کشور خود سفر کرد و به گرگان و خراسان و آمل رفت و به کوهی رسید که جای فریدون بود، و در آنجا بود که آگاه شد ترکان چه ستمهایی به مردم روا می دارند سپس فرمان داد تا دیواری عظیم بنا کردند و راه ترکان را بستند. آنگاه به هندوستان رفت و مورد استقبال گرم قرار گرفت و از آنجا به سرکوبی بلوچان و گیلانیان- پرداخت و از آنجا به پایتخت خویش (‌مداین ) مراجعت کرد.
چو کسری نشست از بر تخت عاج
        به سر بر نهاد آن دل افروز تاج

بزرگان گیتی شدند انجمن
        چو بنشست سالار با رایزن

سر نامداران زبان برگشاد
        ز دادار نیکی دهش کرد یاد

چنین گفت کز کردگار سپهر
        دل ما پر از آفرین باد و مهر

کزویست نیک و بد وکام و نام
        ازو مستمندیم ، ازو شادکام

به فرمان او ابد از چرخ خور
        ازویست فر و بدویست زور

ز رای و ز پیمان او نگذریم
        نفس جز به فرمان او نشمریم

به تخت مهی بر هر آنکس که داد
        کند، در جهان باشد از داد شاد

هر آنکس که اندیشة ‌بد کند
        به فرجام بد تا تن خود کند

از اندیشة‌ دل کس آگاه نیست
        بدین تنگی اندر مرا راه نیست

ز ما هر چه پرسید پاسخ دهیم
        به پاسخ همی رای فرخ نهیم

اگر پادشا را بود پیشه داد
        شود بیگمان هر کسی از داد شاد

از امروز کاری به فردا ممان
        چه دانی که فردا چه گردد زمان

گلستان که امروز باشد ببار
        تو فردا چتی گل نیاید به کار

بدانگه که یابی تنت زورمند
        زبیماری اندیش و درد و گزند

پس زندگی یاد کن روز مرگ
        چنانیم با مرگ چون باد و برگ

هـر آنـکه کـه در کـار سـستی کنی
        هـمی رای ناتنـدرستـی کـنــد

چه چیره شود بر دل مرد رشک
        یکی درمندی بود بی پزشک

وگر بر خرد چیره گردد هوا
        نخواهد به دیوانگی بر گوا

دگر مرد بیکار و بسیار کوی
        نماندش نزد کسی آبروی

به کژی ترا راه تاریکتر
        سوی راستی راه باریکتر

به کاری که تو پیشدستی کنی
        بد آید که کندی و سستی کنی

اگر جفت گردد زبان با دروغ
        نگیرد ز تخت سپهری فروغ

سخن گفتن کژ ز بیچارگیست
        به بیچارگان بر بباید گریست

چو برخیزد از خواب شاه از نخست
        ز دشمن بود ایمن و تندرست

خردمند و از خوردنی بینیاز
        ز دشمن بود ایمن و تندرست

اگر شاه  با داد و بخشایشست
        جهان پر ز خوبی و آرایشست

وگر کژی آرد به رای اندرون
        کبستش بود خوردن و آب خون

هر آنکس که هست اندرین انجمن
        شنید این برآورده آواز من

بدانید و سرتاسر آگه بوید
        همه ساله با بخت همره بوید

که ما تاجداران بسی دیده ایم
        به داد وخرد راه بگزیده ایم

ولیکن ز دستور باید شنید
        بد و نیک بی او نیاید پدید

هر آنکس که آید بدین بارگاه
        به بایسته کاری به بیگانه و گاه

نباشم ز دستور همداستان
        که برمن بپوشد چنین داستان

به درگاه بر کارداران من
        ز لشکر نبرده سواران من

چو روزی بریشان نداریم تنگ
        نگه کرد باید به نام و به ننگ

همه مردمی باید و راستی
        نباید به داد اندرون کاستی

هر آنکس که باشد ز ایرانیان
        ببندد بدین بارگه بر میان

بیابد ز ما گنج و گفتار نرم
        چو باشد پرستنده با رای و شرم

چو بیداد گیرد کسی زیردست
        نباشد خردمند و ایزدپرست

مکافات یابد بدان بد که کرد
        نباید غم ناجوانمرد خورد

شما دل به فرمان یزدان پاک
        بدارید و از ما مدارید باک

که اویست بر پادشا پادشا
        جهاندار و پیروز و فرمانروا

فروزندة تاج خورشید و ماه
        نماینده ما را سوی داد راه

جهاندار و بر داوران داورست
        از اندیشة هر کسی برترست

زمان و زمین آفرید و سپهر
        بیاراست جان و دل ما به مهر

نگهدار تاجست و تخت بلند
        ترا بر پرستش بود یارمند

شما را دل از مهر ما برفروخت
        دل وچشم دشمن به فرمان بدوخت

همه تندرستی به فرمان اوست
        همه نیکوی زیر پیمان اوست

ز خاشاک تا هفت چرخ بلند
        همان آتش و آب و خاک نژند

به هستی یزدان گوایی دهند
        روان ترا آشنایی دهند

ستایش همه زیر فرمان اوست
        پرستش همه زیر پیمان اوست

چو نوشیروان این سخن برگرفت
        جهانی ازو مانده اندر شگفت

همه یکسر از جای برخاستند
        برو آفرینی تو آراستند

شهنشاه دانندگان را بخواند
        سخنهای گیتی سراسر براند

جهان را ببخشید بر چهار بهر
        وزو نامزد کرد آباد شهر

نخستین خراسان ازان یاد کرد
        دل نامداران بدو شاد کرد

دگر بهره زو بد قم و اصفهان
        نهاد بزرگان و جای مهان

وزان بهره ای آذرآبادگان
        که بخشش نهادند آزادگان

وز آرمینه تا در اردبیل
        بپیمود دانا بر و بوم گیل

سوم پارس و اهواز و مرز خزر
        ز خاور ورا بود تا باختر

چهارم عراق آمد و بوم روم
        چنین پادشاهی و آباد بوم

وزین مرزها هر که درویش بود
        نیازش به رنج تن خویش بود

ببخشید آگنده گنجی برین
        جهانی برو خواندند آفرین

زشاهان هر آنکس که بد پیش ازوی
        اگر کم بدش جاه اگر بیش از وی

بجستند بهره ز کشت و درود
        نرسته ست کس پیش ازین نابسود

سه یک بود یا چاریک بهر شاه
        قباد آمد و ده یک آورد راه

ز ده یک بر آن بد که کمتر کند
        بکوشد که کهتر چو مهتر کند

زمانه ندادش بر آن درنگ
        به دریا بس ایمن مشو از نهنگ

چوکسری نشست از بر تخت عاج
        ببخشید بر جای ده یک خراج

شدند انجمن بخردان و ردان
        بزرگان و بیدار دل موبدان

همه پادشاهی شدند انجمن
        زمین را ببخشید و بر  زد رسن

گزیتی نهادند بر یک درم
        گر ایدونکه دهقان نگردد دژم

کسی را کجا تخم یا چارپای
        به هنگام ورزش نبودی به جای

ز گنج شهنشاه برداشتی
         زکشتن زمین خوار نگذاشتی

به ناکسته اندر نبودی سخن
        پراگنده شد رسمهای کهن

 گزیت رز بارور شش درم
        به خرمستان بر همین زد رقم

ز زیتون و از گوز و هر میوه دار
        که در مهرگان شاخ بودی ببار

ز ده بن، درم، یک رسیدی به گنج
        نبودی جزین تا سر سال رنج

 وزان خوردنیهای خرداد ماه
        نکردی به بار اندرون کس نگاه

کسی کش درم بود و دهقان نبود
        دیدی غم و رنج کشت و درود

براندازه از ده درم تا چهار
        به سالی ازو بستدی کاردار

کسی بر کدیور نکردی ستم
        به سالی به سه بهر بود این درم

گزارنده بردی به دیوان شاه
        ازین باژ بهری به هر چار ماه

دبیر و پرستندة شهریار
        نبودی به دیوان کسی بی شمار

گزیت و خراج آنچه بد نام برد
        به سه روزنامه به موبد سپرد

یکی آنکه بر دست گنجور بود
        نگهبان آن نامه دستور بود

دگر تا فرستد به هر کشوری
        به هر کارداری و هر مهتری

سدیگر که نزدیک موبد برد
        گزیت سر و باها بشمرد

به فرمان او بود کاری که بود
        ز باژ و خراج و ز کشت و درود

پراکنده کارآگهان در جهان
         که تا نیک و بد زو نماند نهان

همه روی گیتی پر از داد کرد
        به هر جای ویرانی آباد کرد

رسیدن منذر نزد انوشیروان و دادخواهی او از بیداد قیصر روم:
هنگامی که انوشیروان از گیلان بسوی مداین می آمد در راه نعمان بن منذر از دست قیصر روم به او پناه آورد و انوشیروان سی هزار نفر سپاهی به منذر داد و به نبرد با قیصر فرستاد، و خود نیز لشکری به روم برد و در آنجا به فتوحاتی دست پیدا کرد. سپس رهسپار انطاکیه گشت و او را به حدی از این شهر خوش آمد که فرمان داد شهری بنام زیب خسرو همانند انطاکیه بسازند. قیصر که از پیشرفت انوشیروان در روم متوحش شده بود، فرستادگان نزد انوشیروان فرستاد و باژ پذیرفت.
ز گیلان به راه مداین کشید
        شمار و کران سپه را ندید

به ره بر یکی لشکری بیکران
        پدید آمد از دور نیزه وران

سواری بیامد بکردار گرد
        کزان لشکر گشتن بد پایمرد

پیاده شد از اسپ، بگشاد لب
        چنین گفت کاین منذرست از عرب

چو منذر بیامد به نزدیک شاه
        هه مهتران برگشادند راه

 

 

 

شامل 79 صفحه Word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق شاهنامه فردوسی