اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد ساختار مدیریت و نظام آموزش و پرورش در مدرسة سعادت بوشهر

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد ساختار مدیریت و نظام آموزش و پرورش در مدرسة سعادت بوشهر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ساختار مدیریت و نظام آموزش و پرورش در مدرسة سعادت بوشهر


تحقیق در مورد ساختار مدیریت و نظام آموزش و پرورش در مدرسة سعادت بوشهر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه38

 

 

 

 

معارف پروری و روشنفکری، همراه با فراورده ها و محصولات فرهنگی در بوشهر و در دوران گذشته و کنونی، پیشینه ای بس طولانی دارد. به قدمت تمدّن و تاریخ روزگارانش، از عصر عیلامیان تا قرون جدید و از دوران معاصر تاکنون.

 

 

 

در دوران معاصر، مدرسة سعادت بوشهر به طرز جدید در سال 1317 هـ . ق. (مطابق با 1278 هـ . ش.
و 1896 میلادی) در محلّ کنونی آن که هنوز به همان نام پابرجاست، در 108 سال پیش پایه گذاری شد.

 

 

 

مدرسة سعادت که شکل تحوّل یافتة مدرسة احمدیه در بوشهر می باشد توسّط احمدخان دریابیگی، حاکم بلندآوازة بوشهر و بنادر خلیج فارس - که خود دانش آموختة رشتة فنون مهندسی از دارالفنون - تهران بود،
بنیان گذاری شد.

 

 

 

نام مدرسه از نام خانوادگی نخستین معلّم و مدیر این مدرسه که سعادت بود اخذ و بر آن مدرسه اطلاق گردید.

 

 

 

مدرسة سعادت بوشهر که در زمان سلطنت مظفّرالدّین شاه قاجار افتتاح گردیده، نخستین مدرسة غیرانتفاعی کشور بوده که با خودیاری مردم، زیر نظر انجمن معارف و وکلای منتخب مدرسه اداره می شده و دولت وقت،
هیچ گونه هزینه ای از بابت ادارة آن نداشته است.

 

 

 

این مدرسه از پاره ای جهات از نظر ساختمانی، آموزشی، اداری و مالی، روش تعلیم و تربیت، وسایل و ابزار و عناصر دیگر در آن زمان، منحصر به فرد و دارای ویژگی های خاصّ خود بوده است. تحصیل کردگان این مدرسه، بعدها از جملة روشنفکران و بزرگان علم و ادب، بازرگانی و تجارت، حرفت و صنعت، لیاقت و هنر، عمران و آبادی و مدیریت های گوناگون اداری و علمی و آموزشی در منطقه بوده اند و در سطح کشور و خارج از آن صاحب مقامات عدیده ای گردیده اند.

 

 

 

غالب دانش آموختگانش در یک صد سال پیش، برای تکمیل تحصیلاتشان راهی ممالک مترقّی غرب شدند و پس از فراغت از تحصیل و برگشت به وطن، در رده های بالای مشاغل مملکتی به ارائة خدمات پرداختند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ساختار مدیریت و نظام آموزش و پرورش در مدرسة سعادت بوشهر

 

 

 

(ازجملة نخستین مدارس کشور)

 

 

 

 

 

 

 

دکتر سیّد احمد حسینی کازرونی -  دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی

 

 

 

دانشگاه آزاد اسلامی -  بوشهر

 

 

 

 

 

 

 

1- پیشینة مکتب داری و بنیان نخستین مدرسه در بندر بوشهر

 

 

 

آنچه که از سوابق معارف پروری در بوشهر دوران قاجار برمی آید، مکتب خانة احمدیه، نخستین شکل
تحوّل یافتة مدرسه ای است که ضمن نگهداری از بچّه های بی بضاعت و پرورش آنها، قرآن کریم و سایر دروس مخصوص مکتب خانه را به آنان آموزش می دادند. شیخ احمد نامی، بانی این مکتب بوده و شیخ مرتضی، معلّمی این مکتب شبانه روزی را بر عهده داشته و این وضع تا سال 1317 هـ . ق (108 سال پیش) بدین گونه ادامه یافته است. در سال 1317 هـ .ق. احمدخان دریابیگی، حکمران بندر بوشهر و بنادر خلیج فارس که خود از تحصیل کردگان دارالفنون تهران بود با عنایت به نشر علوم، درصدد تاسیس مدرسه ای به شیوه ای جدید در بندر بوشهر برآمده و جهت تحقّق این امر از انجمن معارف تهران درخو است اعزام یک نفر مدیر دانشمند و آشنا به فنون آموزش و پرورش جدید را می نماید.

 

 

 

انجمن معارف به دستور وزیر علوم وقت، شادروان محمّدحسین سعادت که گویا نیاکانش از حومة بوشهر یا به عقیدة دیگر از اهالی کازرون بوده و در آن هنگام، معلّمی ادبیّات مدرسة افتتاحیة تهران را برعهده داشته است با اصرار و ابرام طیّ حکمی به مدیری و معلّمی در بوشهر منصوب می نماید. وی پس از عزیمت از تهران به شیراز می رود و برادر خود، آقا شیخ عبدالکریم سعادت که در آستانة مبارکة سیّد علاءالدّین حسین (یکی از زیارتگاه های معتبر شیراز) به تحصیل علوم و ادبیّات اشتغال داشته، همراه خود به بوشهر می آورد (ذی حجّه سال 1317 هـ  ق.)

 

 

 

دریابیگی بنیان مدرسة موردنظر را از تغییراتی در همین مکتب خانه آغاز می کند و از هرگونه حمایت مادّی و معنوی نسبت بدان دریغ نمی ورزد.

 

 

 

خانة حاج محمّد حسین آل صفر در محلّة شنبدی (نزدیک حسینیة کازرونی) که تحت اجارة این مرکز فرهنگی قرار داشت، نسبتاً بزرگ و دارای ده اتاق بوده و تعداد بیست کودک بی سرپرست و تنگ دست از اهالی دشتی و تنگستان در دو اتاق مفروش به زیلو و گلیم تحت سرپرستی میرزاحسین فاضل اهرمی (متخلّص به معتقد) و معلّمی میرزا آقا دلّال شیرازی قرار گرفته بودند. شادروان باقر بهبهانی (منشی تجارتخانه ملک التّجار بوشهری) هم در ادارة مکتب خانه با آنان همکاری نزدیک داشته است.

 

 

 

هزینه های مکتب خانه از مال الاجاره و هزینه نگهداری دانش آموزان گرفته تا حقوق معلّمان و مخارج متفرّقة دیگر به تمامی از کیسة پرفتوت دریابیگی پرداخت می گردید. تا آن زمان با وجودی که دو ماه از آغاز مدیریت جدید مدرسه گذشته بود ولی یک نفر از مردم بوشهر برای فرستادن فرزندانشان به مدرسه رغبتی نشان نداده بودند.

 

 

 

با ورود برادران سعادت، تغییراتی در برنامه های جاری مدرسه حاصل گردید. در آغاز، آنها همان بیست نفر
دانش آموز را از جهت سن و سال و معلومات جزئی به طریق امروز به چند درجه تقسیم کردند و سه کلاس ابتدایی (مقدماتی) و اول و دوم را برای آنان ترتیب دادند. کلاس ها را به میز و نیمکت و صندلی و تخته سیاه تجهیز کرده و بنیاد کار خود را با کتاب های جدید و درس های تازه شروع کردند. کتاب های جدید ابتدایی در بردارندة الفبا و کلمات آسان و جمله های روان، مقداری حساب، اندرزها و حکایت های شیرین ویژة کودکان بود. همچنین از کتاب مختصر انوار سهیلی و کتاب « مختصر جغرافیا » جهت آموزش کودکان استفاده می کردند. نخستین نمونة تقسیم بندی کلاس ها و معلّمین آنها در اواخر سال 1317 هـ  ق. با توجه به مواد درسی به شرح زیر بوده است:

 

 

 

شیخ محمّد حسین سعات،       معلّم کلاس اول و مدیر مدرسه.

 

 

 

شیخ عبدالکریم سعادت،      معلّم ریاضی و ناظم مدرسه.

 

 

 

میرزا حسین اهرمی      معلّم فارسی کلاس ها.

 

 

 

میرزا علی دشتی   معلّم ابتدایی (مقدّماتی)

 

 

 

محمّد باقر بهبهانی     دفتردار مدرسه.

 

 

تأسیس مدرسه به سبک جدید در بندر بوشهر به عوامل متعدّدی بستگی داشت. از جمله اسباب تاسیس، نیاز مبرم جامعة این بندر مهمّ ایران به طبقة تحصیل کرده و با سواد برای رفع نیازمندی های


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ساختار مدیریت و نظام آموزش و پرورش در مدرسة سعادت بوشهر

پایان نامه رشته ادبیات بررسی تکامل و پیشرفت و سعادت انسان

اختصاصی از اینو دیدی پایان نامه رشته ادبیات بررسی تکامل و پیشرفت و سعادت انسان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رشته ادبیات بررسی تکامل و پیشرفت و سعادت انسان


پایان نامه رشته ادبیات بررسی تکامل و پیشرفت و سعادت انسان

 

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات245

 

مقدمه:
انسان هم خودآگاه است و هم جهان آگاه، و دوست می‌دارد از خود و از جهان آگاه تر گردد.
تکامل و پیشرفت و سعادت او درگرو این دو آگاهی است.
ازاین دو آگاهی کدام از نظراهمیّت دردرجۀ اول است و کدام دردرجۀ دوم؟
داوری دراین موضوع، چندان ساده نیست ؛برخی بیشتر به خودآگاهی بها می‌دهند وبرخی به جهان آگاهی! احتمالاً یکی از وجوه اختلاف طرز تفکر شرقی وطرز تفکر غربی درنوع پاسخی است که به این پرسش می‌دهند، همچنان که یکی از وجوه تفاوتهای ایمان و علم دراین است که علوم عقلی وسیله جهان آگاهی و ایمان سرمایۀ خودآگاهی است.
البته این علوم عقلانی سعی دارد انسان را همان گونه که به جهان آگاهی می رساند به خودآگاهی نیز برساند.
علم النفس ها چنین وظیفه ای برعهده دارند. اما خودآگاهی هایی که بواسطه علم وعقل به دست می آید مرده وبی جان است، نه شوری در دلها می‌افکند ونیروهای خفتۀ انسان را بیدار می‌کند، برخلاف خودآگاهی‌هایی که از ناحیه دین و مذهب پیدا می شود که با یک ایمان پی ریزی می‌شود. خودآگاهی ایمانی، سراسر وجود انسان را مشتعل می‌سازد.
آن خودآگاهی که خود واقعی انسان رابه یاد می‌آورد، غفلت را از او می‌زداید، آتش به جانش می‌افکند و او را دردمند و دردآشنا می‌سازد کارعلوم وعقول نیست!
دعوت به خودآگاهی واینکه«خود رابشناس تا خدای خویش رابشناسی»، «خدای خویش را فراموش مکن که خودت را فراموش کنی»سرلوحه تعلیمات مذاهب است.
ازسویی دیگر تجربه های تاریخی نشان داده است که جدایی علم وعقل از ایمان خسارتهای غیرقابل جبران به بارآورده است. ایمان را درپرتو علم باید شناخت؛ ایمان درروشنایی علم از خرافات دور می ماند ؛ با دورافتادن علم از ایمان، ایمان به جهود و تعصب کور و به دور خود چرخیدن و راه رابه جایی نبردن تبدیل می‌شود. آنجا که علم وعقل و معرفت نیست، ایمان مومنان نادان وسیله ای
می شود دردست منافقان زیرک!
علم و عقل به ما روشنایی و توانایی می‌بخشد چنانچه ایمان عشق وامید وگرمی؛ علم ابزار می‌سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می‌دهد وایمان جهت؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی‌می‌کند وایمان روان را روان آدمیّت می‌سازد؛
علم و عقل به معرفت می‌انجامد وایمان به رستگاری!
پرسش از رابطه میان عقلانیت و ایمان دردرازنای تاریخ اندیشه، همواره مورد بحث و گفتگو بوده و هنوز هم هست و خواهد بود.
پس زندگی انسان به ایمان وعقلانیت، هردونیاز دارد.بدون ایان، زندگی بی معنا و خالی از امید می شود.بدون عقلانیت، زندگی خرافاتی وباطل وبیهوده میشود. بدون ایمان، ارزش از دست می‌رود و بی هدفی نتیجه می گردد وبدون عقلانیت، معیارهای کمال، قابل دستیابی نمی‌شوند واهداف دلبخواهی می‌گردند! سعادت انسان درگرو انگیزه، هدف، معنا، جهت، ارزش ها واصول است.
این امور تنها از طریق ایمان بدست می‌آیند. افزون براین، سعادت انسان نیازمند معرفت،روش ها وابزار برای دستیابی به اهداف و تحقق امیدها، ومعیارهای داوری میان ارزش ها و اصول است؛ و اینها را تنها از طریق عقل می‌توان دریافت.
قرآن کریم ، عقل را مدار ایمان و ایقان می‌داند؛ و هرکس کمترین آشنایی با الهیات و عالم تألّه داشته باشد تردیدی ندارد که تألّه بدون تعقل ممکن نیست. و وحی با امداد عقل به بسط آن کمک می کند و عقل به یاری وحی به قلمروهای تازه ای وارد می شود و به نور انیتی نایل می شود.
بنابراین اگر عقل نوری باشد، به معرفت حقایق نائل می گردد و چون معرفت حاصل گشت؛ عبادت ، عبادت حقیقی می باشد. عقل نوری حتی مرتبۀ ضعیف آن مقتضی عبادت خداست. چنانکه درقرآن ، خداوند کسانی را که ازعقل خود پیروی استفاده نکرده و درنتیجه، پرستشگر غیرخدا شده اند را مورد سرزنش و شماتت شدید قرار داده است و تنها راه رسیدن به ایمان واقعی وعبادت حقیقی را پیروی از عقل معرفی کرده است:
"اف لکم ولما تعبدون من دون الله افلا تعقلون"(انبیاء:67)
بنابراین از نظر قرآن راه معرفت، تعقل است و تا تعقل نباشد معرفت حقیقی نیست پس معرفت وایمان به خدا بدون عقلانیت ممکن نیست. درسوره یونس، آیه 100 آمده است:
"ومَا کان لنفس ان تومن الا بادن الله ویجعل الرجس علی الذین لا یعقلون"
ودر ادامه در آیه 101:
"قل انظروا ماذا فی السماوات و الارض و ما تغنی الآیات و النذرعن قوم لا یومنون"
مفاد این آیات، این است که اگر خداوند می‌خواست تمام زمینیان ایمان بیاورند، هرآینه این کار می شد ولیکن خداوند این طور نخواسته است و برای اعطای موهبت ایمان، ملاک و معیار قرارداده است.
بدین قرار که خداوند درآیۀ اول؛ ابتدا رجس را- که مصداق آن دراین مقام همان شک و تردید مساوی با کفر می‌باشد- از اهل تعقل سلب کرده تا زمینه پیدایش ایمان درایشان فراهم گردد.
لذا منزّه بودن از رجس و رسیدن به ایمان، فرع بر عقل و فعال کردن آن می‌باشد.
یا این که خداوند درسورۀ انعام می‌فرماید:
"یجعل الله الرجس علی الذین لا یومنون"( انعام ، آیه 125)
به شهادت این آیه و آیه 100 سوره یونس، که دریکی اهل تعقل و دردیگری اهل ایمان از رجس منزه و مبرا شده اند، نتیجه گرفته می شود که این دو گروه – اهل تعقل و اهل ایمان – لازم و ملزوم یکدیگرند و درواقع به یک مصداق ویک وجود، موجود هستند، پس مومن واقعی همان عاقل واقعی و عاقل واقعی همان مومن واقعی است.
فیلسوف بزرگ ایرانی صدرالمتألهین شیرازی به استناد حدیث :
«خداوند دارای دو حجت است، یکی حجت ظاهری و دیگری حجت باطنی.پیغمبران ورسولان، حجت ظاهرند وعقل، حجت باطن است. به عبارت دیگر می‌توان گفت که عقل، پیغمبرباطن است، همانگونه که پیغمبر، عقل ظاهراست».
درمقام توضیح آورده است:«پیغمبران ورسولان الهی(ع) درعالم ترکیب بشری و جوامع انسانی، همان حجت و اعتباری را دارند که عقل درعالم بسیط روحانی داراست زیر نور ذاتی و درخشش باطنی آنان به گونه ای است که ظاهرشان را نیز فراگرفته واشراق قلب موجب اشراق قالب گشته است.(دینانی،پرتو خرد،1385،ص320)
دکتر غلامحسین دینانی می‌گوید:
این سخن صدرالمتألهین یادآور شعر معروف ابن فارص است که فارسی آن عبارت است از:
از صفای می‌ولطافت جام
همه جام است و نیست گویی می
درهم آمیخت رنگ جام و مدام
یا مدام است و نیست گویی جام

ودراینجا ممکن است گفته شود آنچه اساس دین و ایمان را تشکیل می‌دهد، محبت است ؛ چنانچه درروایات وآیات در باب محبت بیش از عقل سخن گفته است!
عرفای عالی مقام نیز درسلوک روحی و معنوی خو دطریق محبت و عشق را برگزیده و ازفروافتادن درپیچ و خم استدلال عقلی پرهیز کرده اند. این جماعت«پای استدلالیان را چوبین دانسته و پای چوبین را سخت بی تمکین» می‌دانند.
نزد این گروه پای محکم و قدم ثابت درراه وصول به حقیقت، عشق و محبت است و قدم گذاشتن درهرطریق دیگر می‌تواند به شکست و نافرجامی بینجامد.
دراین باره نظر صدرالمتألهین این است که:
محبت از لوازم علم و ازلشگریان دانش معنوی است. چنان که عداوت و دشمنی ازلشگریان جهل است.
ازشئون عقل این است که برهرچیزی احاطه یابد وبا آن متحد می گردد. دراین احاطه و اتحاد است که اشیاء نزد عقل حضور پیدا می‌کنند و دراین حضور و اتحاد است که معنی محبت ظاهر
می شود.
حقیقت عقل ، نوراست و از لوازم نورا فاضه و اشراق به غیرخود است ؛ موارد جهل برخلاف عقل بوده و ازلوازم آن وحشت وظلمت و دشمنی راباید نام برد. درهویت جهل، نیستی و تاریکی نهفته است.
درآثار برخی از اهل معرفت چنین آمده است که«هرچیزی درعالم گوهری دارد و گوهرانسان، عقل است».
درروایت دیگری که درباب اهمیت عقل مورد استناد صدرالمتألهین قرارگرفته، روایتی از حضرت ابی عبدا.. (ع) است بدین مضمون:
«عقل همواره دلیل و راهنمای مومن است».
بنظر ملاصدرا، مومن حقیقی کسی است که با نوربرهان عقلی وروشنایی استدلال به معرفت خداوند و روز رستاخیز نائل می گردد. این فیلسوف بزرگ، تقلید یا نقل روایت و همچنین شهادت و حکایت غیرو هرچیزی را که تنها به حس و محسوس منتهی گردد دروصول به مرحله ایمان حقیقی، کافی نمی‌داند؛ زیر این گونه امور اگرچه موجبات عقیده جازم را فراهم می‌کنند وعقیده جازم هم منشأ عمل صالح واقع می شود ودرنتیجه نجات ازعقاب و وصول به ثواب برای شخص میسر
می گردد؛ اماآنچه موجب قرب به حق شده و ارتقاء به عالم قدس را فراهم می‌کند، جز به نور بصیرت عقلی امکان پذیرنیست! (همان منبع،ص333)
بعد از نظر فیلسوف مسلمان ایرانی، شاید خالی از لطف نباشد؛ نظر عارف مشهور مسیحی، آگوستین را نیزمطرح کنیم. درتقدم وتأخر مرتبتی عقل وایمان؛ اگوستین به این دست یافت که امن ترین طریق وصول به حقیقت، طریقی نیست که از عقل شروع شود واز یقین عقلی به ایمان منتهی گردد؛ بلکه برعکس، طریقی است که مبدأ آن ایمان است و از وحی به عقل راه می‌یابد!
اگوستین با رسیدن به چنین نتیجۀ غیرمترقبه ای، ایمان دینی را که مبتنی برحقایق مُنزل است؛ مبدأ بی چون و چرای معرفت عقلی قرارمی‌دهد!
فرد مسیحی درمیان حقایقی که به آنها اعتقاد دارد، این وعده الهی را نیز می‌بیند که سرانجام روزی به رؤیت خداوندی که به او ایمان آورده است نائل خواهد شد و درآن هنگام به سعادت ابدی می‌رسد.
از اینروست که دردنیا با تلاشی پرشور، درجستجوی یافتن اسراروحی از طریق نورتکوینی عقل است.
ماحصل چنین تلاشی دقیقاً آن چیزی است که آگوستین معمولاً«تعقل» می‌خواند، یعنی تفقّه!
و این همان معنای قاعدۀ مشهور آگوستین است که:
«فهم پاداش ایمان است؛ لذا درپی آن مباش که بفهمی‌تا ایمان آوری، بلکه ایمان بیاور تا بفهمی»(ژیلسون،1371،ص18)
چنانچه پروردگار ما نیز به قول و فعل خویش کسانی را که دعوت به رستگاری میکرد، ترغیب می‌نمود که ابتدا ایمان آورند ، اما هرگاه صحبت از نعمتی می کرد که درانتظار مومنان است ، هرگز نمی‌گفت:
"این حیات جاودانی است تا شما ایمان آورید"، بلکه می‌گفت : "این حیات جاودانی است تا آنها بشناسند ترا ای یگانه خدای حقیقی و عیسی مسیح را که تو فرستاده ای"(انجیل یوحنا17، 113)
بعلاوه عیسی مسیح خود خطاب به کسانی که قبلاً ایمان آورده بودند،گفت"بطلبید که خواهید یافت"! (انجیل متی، 17:7)
بدین ترتیب: از اقوال صریح آگوستین چنین برمی‌آید که اولاً وحی مارابه ایمان آوردن فراخوانده است و مادامی که ایمان نیاورده ایم نمی‌توانیم بفهمیم ! ثانیاً انجیل نیز نه تنها مخالف عقل است بلکه به همه کسانی که حقیقت را درکلام مُنزل می‌جویند وعده فهمیدن داده است.(همان منبع،ص18)
پس این درست است که:
عقل مومن را قادر می‌سازد که حتی الامکان موضوع ایمان خودرابفهمد چنانچه برای فهم ایمان ناگزیریم از عقل بهره جوئیم اما آیا این ادعا درست است که به یک معنا ایمان داشتن منوط به آن است(یا باید باشد) که شخص دلایل خوبی برای اعتقاد به صدق ایمانش داشته باشد؟!
تفکیک روشن ودقیق ایمان از عقل کاری است به مراتب دشوار، چنانچه همیشه پرتعارض وجدال آمیز بوده است و متفکران دینی، غالباً رأی برناسازگاری و عدم تقابل و تطابق این دوصادر کرده اند.
کسانی که برایمان تاکید می ورزند و به عقل حمله می‌کنند، غالباً برای تجربه دینی اهمیت بسیار زیادی قائلند.
تجربه دینی به هیچ وجه یک "رخداد" احساسی محض نیست،بلکه با مفاهیم و اعتقاداتی سروکار دارد که به آن موجود قدسی تجربه شده ناظرند.
برای فهمیدن تجربه دینی دست کم تا حدی، به نظامی‌از اعتقادات دینی محتاجیم. بعید بنظرمی‌رسد که بدون استفاده از عقل بتوان چیزی را فهمید.
چنانچه تنها شرط مورد نیاز برای دینی بودن تجربه این است که فاعل، تجربه اش رابراساس مجموعه مفاهیم وباورهای دینی دربارۀ امر فوق طبیعی تفسیرکند.(پیترسون ودیگران، 1383،ص71)
تجربه گرایی دینی مولوی:
مولوی و اکثر عرفا گوهر دین را نوعی تجربه دینی می‌دانند، با این تفاوت که درنظرعرفا و مولوی سطح عالی تجربه که نوعی خاص از شهود عرفانی است گوهر دین به حساب می‌آید؛ مولوی درکتاب فیه مافیه می‌گوید:
«هرعلمی‌که آن به تحصیل و کسب دردنیا حاصل شود، آن علم ابدان است وآن علم که بعداز مرگ حاصل شود، علم ادیان است، دانستن علم انا الحق علم ابدان است "انا الحق" شدن علم ادیان است. نور چراغ و آتش را دیدن علم ابدانست ، سوختن درآتش یا درنور چراغ علم ادیان است.»(مولوی،فیه ما فیه،1369،ص228)
بنظر مولوی گوهر دین، تجربه اتحاد عرفانی است.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رشته ادبیات بررسی تکامل و پیشرفت و سعادت انسان

دانلودمقاله قرآن و سعادت انسان

اختصاصی از اینو دیدی دانلودمقاله قرآن و سعادت انسان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

سعادت هر چیزی عبارت است از رسیدنش به خیر وجودش تا بوسیله آن کمال خود را یافته و در نتیجه متلذذ شود. و سعادت در انسان که موجودی مرکب است (مرکب از روح و بدن) عبارت است از رسیدن به خیرات جسمانی و روحانی‌اش و متنغم شدن به آن است.

 

تفاوت سعادت و خیر
تفاوت میان سعادت و خیر این است که سعادت مخصوص نوع و یا اشخاص است ولی لفظ خیر عام است و به غیر انسان هم اطلاق می‌شود.
سعادت در منطق انبیا‌
سعادت چیزی نیست که در درون ذات انسان باشد و حتی نارسایی‌های محیط و خانواده و وراثت در مقابل تصمیم و اراده انسان قابل تغییر و دگرگونی است مگر آنکه اصل اراده و آزادی انسان را انکار کنیم.
ارکان سعادت بشر طبق قرآن کریم
طبق بیان قرآن کریم در سوره عصر ارکان سعادت و نجات انسان از زیانکاری در چهار چیز است.
ایمان
اساسی‌ترین رکن نجات و سعادت انسان ایمان است. آنجا که خداوند متعال می‌فرماید: «ان الانسان لفی خسر الا الذین امنوا»
اولین تفاوت انسان با حیوان در زندگی اجتماعی اوست که سبب شده انسان در زندگی با دیگران هم بهره‌های فراوان ببرد و هم وظایف و تکالیفی در قبال این بهره‌ها داشته باشد.

 

آنجا که پای وظایف اجتمایی در میان است دیگر غریزه و طبیعت حکم فرما نیست و نمی‌تواند نقطه اتکا قرار گیرد. زیرا معمولا انجام این امور برخلاف میل و غریزه است مثل امانتداری و فداکاری ، آنجاست که نیاز به نقطه اتکایی برای ارضای روح در انجام این فعالیتها احساس می‌شود و آن نقطه اتکا فقط ایمان است.
عمل صالح
رکن دیگر نجات بشر عمل صالح است : «... و عملوا الصالحات»

 


گاه مردمی پیدا می‌شوند که به خدا و پیامبران و کتب آسمانی ایمان دارند ولی در اثر بعضی انحرافات و اشتباهات گمان می‌کنند که تنها ایمان داشتن کافی است و عمل اهمیت چندانی ندارد. یا برخی عمل می‌کنند و عملشان هم متکی به ایمان و عقیده است ولی در تشخیص عمل اشتباه می‌کنند و چه بسا دیده می‌شود که مردم از روی عقیده و ایمان زحمتها می‌کشند اما بیهوده ، و کوچکترین اثر نیکی بر اعمال آنها مترتب نیست.
توصیه به ایمان و عمل صالح
رکن دیگر سعادت و نجات بشر طبق آیات قرآن تشویق دیگران به ملازمت ایمان و عمل صالح است : «و تواصوا بالحق»تا جامعه تحت تاثیر تلقین کارهای خیر به سوی سعادت و رستگاری حرکت نماید.
توصیه به صبر
توصیه افراد به صبر و استقامت رکن دیگری از ارکان سعادت بشر است : «وتواصوا بالصبر» تا افراد جامعه در مقابل ناملایمات و دشواریها شکست نخورده و با صبر و پایداری به سعادت برسند.
ارکان سعادت بشر طبق روایات
در روایاتی که از معصومین علیه‌السلام نقل شده است به مسائل مختلفی به عنوان اسباب سعادت بشر اشاره شده که مطالعه آنها انسان را به طرز تفکر اسلامی در این مساله آشنا می‌سازد. به عنوان مثال به چند حدیث پر معنی در این رابطه توجه فرمایید :

 

• امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید : حقیقت سعادت این است که آخرین مرحله زندگی انسان با اعمال سعادتمندانه‌ای پایان یابد.
• امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند : سعادتمند کسی است که از سرنوشت دیگران پند گیرد.
• پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرمایند : چهار چیز است که اسباب سعادت انسان است : همسر صالح ، خانه وسیع ، همسایه شایسته و مرکب خوب با توجه به اینکه این چهار موضوع در زندگی مادی و معنوی هر کس نقش موثری دارد و از عوامل پیروزی می‌تواند باشد وسعت مفهوم سعادت در منطق اسلام روشن می‌شود.

 

اگر اسبابی را که برای سعادت در احادیث ذکر شده با توجه به عینیت همه آنها و نقش موثرشان در زندگی بشر را با اسباب و نشانه‌های خرافی مقایسه کنیم به این واقعیت می‌رسیم که تعلیمات اسلام تا چه حد منطقی و حساب شده است. هنوز بسیارند کسانی که نعل اسب را سبب خوشبختی و عدد سیزده را سبب بدبختی می‌دانند و چه بسیار انسانهایی که بر اثر گرفتار شدن به این خرافات از زندگی باز مانده‌اند. اسلام بر تمام این پندارهای خرافی قلم بطلان کشیده و سعادت انسان را در گرو فعالیت‌های مثبت و نقاط مثبت اخلاقی و طرز تفکر و عقیده هر کس می‌داند که نمونه‌هایی از آن در احادیث فوق بیان شد.
منابع
1. تفسیر المیزان/علامه طباطبایی/ج 11
2. تفسیر نمونه/آیت اللّه مکارم شیرازی/ج 9
3. صد گفتار/شهید مرتضی مطهری

 

اخلاق اسلامی و ارائه راه‌های تحقق کمال انسان
گروه خبرنگاران افتخاری / مجتبی وحیددوست: اخلاق اسلامى؛ اخلاقى دینى است و تمام ویژگى‏ها و امتیازات یک نظام اخلاقى دینى را داراست و در حقیقت بیانگر راه‌هاى تحقق کمال انسان هستند که باید با آگاهی دقیق از آنها در راستای طی طریق سعادت گام برداشت.
احکام اخلاقى در حقیقت بیانگر راه‌هاى تحقق کمال انسان هستند، به این معنا که هر دستور یا رهنمود اخلاقى در واقع بیان مى‏‌کند که اگر فلان فعل را انجام دهیم به کمال وجودى خود نزدیک‌تر خواهیم شد.
اخلاق دینى ضامن اجرایى قوى درونى و همیشگى دارد؛ انسان مؤمن با اعتقاد به وجود خداوند و باور به معاد تعهد بیشترى برای اجراى احکام اخلاقى دارد
اخلاق دینى ضامن اجرایى قوى درونى و همیشگى دارد؛ انسان مؤمن با اعتقاد به وجود خداوند و باور به معاد تعهد بیشترى برای اجراى احکام اخلاقى دارد.
اخلاق دینى از طریق جهان‌بینى دینى در جان انسان مؤمن تحکیم مى‏شود، در جهان بینى دینى همه عالم هدف‌دار آفریده شده و به سوى غایتى حکیمانه در حرکت است و انسان مؤمن با انجام وظایف اخلاقى خویش خود را با نظام هستى هماهنگ مى‏ کند و به سوى سرانجامى ارزشمند و مطمئن سوق می‌یابد.
در این میان اخلاق اسلامی به‌طور خاص، تمام عرصه‌ هاى حیات را در برمى‌‏گیرد، برخى از ادیان جهان نظام اخلاقى خود را به تنظیم بخشى از روابط انسان محدود کرده‌‏اند، این ویژگى تکلیف اخلاقى افراد را در عرصه‌‏هاى دیگر روشن نمی‌کند؛ در حالى‌که اسلام به تمام ابعاد وجودى انسان توجه داشته و همه روابط انسانی را تحت پوشش هدایت اخلاقى خود دارد.
یکى از ویژگی‌هاى اخلاق اسلامى، قابلیت تطبیق آن با شرایط زمانى و مکانى مختلف است، این ویژگى از برجسته‌‏ترین جنبه‌‏هاى اخلاق اسلامى است چراکه هر نظام اخلاقى در صورتى پاینده و برقرار مى‌‏ماند که به نیازهاى اخلاقى انسان بهتر پاسخ دهد
یکى از ویژگی‌هاى اخلاق اسلامى، قابلیت تطبیق آن با شرایط زمانى و مکانى مختلف است، این ویژگى از برجسته‌‏ترین جنبه‌‏هاى اخلاق اسلامى است چراکه هر نظام اخلاقى در صورتى پاینده و برقرار مى‌‏ماند که به نیازهاى اخلاقى انسان بهتر پاسخ دهد.
از آنجا که اخلاق اسلامى معطوف به نیازهاى اخلاقى انسان است، ثابت و پایدار بوده و چون طى زمانى طولانى توسط معصومین (ع) با شرایط مختلف اجتماعى و تاریخى تطبیق داده شده است، وجه انعطاف‌‌پذیر ظواهر و مظاهر آن نیز شناسایى شده بنابراین به خوبی پاسخ‌گوى نیازهای انسان در همه زمان‌ها و جوامع خواهد بود.
از ویژگی‌هاى اخلاق اسلامى این است که مسیر رشد اخلاقى را بر همه انسان‌ها به‌طور مساوى هموار می‌کند، این ویژگى ناشى از انسان‌شناسى اسلامى و تربیت اسلامى است.
در تربیت اسلامى شرایط سنى، محیطى و معرفتى افراد در نظر است و پاداش و کیفر هر فرد به تناسب شرایط او تعیین می‌شود، تناسب پاداش و کیفر با شرایط هر فرد موجب مى‏شود تا انسان هرگز از حرکت به سوى کمال باز نایستد.
انسان مسلمان و با ایمان هرگز شرایط سنى خود را بهانه‌‏اى براى سستى در مسیر کمال قرار نمی‌دهد و البته هیچ فرد مسلمانى نباید فقدان امکانات و ابزار مادى را بهانه کرده، تکالیف اخلاقى و شرعى خود را ترک کند.
در نظام فقهى و اخلاقى اسلام هر فرد در هر شرایطى تکلیف خاصی بر عهده دارد و اصول مبانی اسلامی این امکان را در اختیار همگان قرار داده تا به سوى کمال حرکت کنند.
درباره منابع اخلاق اسلامی باید گفت که این منابع غنى و گسترده هستند که برجسته‌ترین این منابع قرآن کریم است؛ قرآن سرچشمه زاینده معارف اخلاقى است که شرایط و چگونگى تطبیق معارف کلى اخلاقى اسلام بر موقعیت‌هاى مختلف زندگى فردى و اجتماعى را آموزش مى‌ دهد
درباره منابع اخلاق اسلامی باید گفت که این منابع غنى و گسترده هستند که برجسته‌ترین این منابع قرآن کریم است؛ قرآن سرچشمه زاینده معارف اخلاقى است که شرایط و چگونگى تطبیق معارف کلى اخلاقى اسلام بر موقعیت‌هاى مختلف زندگى فردى و اجتماعى را آموزش مى‌ دهد.
اخلاق اسلامی شامل ابعاد الهی، اجتماعی و فردی است؛ اخلاق الهی مواردی همچون رابطه انسان با خداوند، معرفت الهی، ایمان و عبادت را شامل می‌شود؛ اخلاق اجتماعی نیز مواردی مانند زهد و تواضع را شامل بوده و اخلاق فردی نیز خودشناسی و حقیقت‌جویی را شامل می‌شود.
آنچه در اخلاق اسلامی بیش از هر چیز اهمیت دارد خیر و سعادت اخروى است که نصیب انسان می‌شود، رسیدن به این درجه از کمال تنها با انجام اعمالى محقق می‌شود که با نفس متعالى انسان هماهنگی دارد.

 


دلیل عقلى محض

 

دلیل عقلى محض همان برهان ضرورت نظم در جامعه اسلامى است که در گذشته بیان گردید و دانستن این نکته درباره آن ضرورى است که این برهان، به دلیل آنکه مقدماتى عقلى دارد و از این جهت، دلیلى عقلى است، هرگز ناظر به اشخاص نیست و داراى چهار خصوصیت «کلیت‏»، «ذاتیت‏»، «دوام‏»، و «ضرورت‏» مى‏باشد و به همین دلیل، نتیجه‏اى که از آن حاصل مى‏شود نیز کلى و ذاتى و دائمى و ضرورى خواهد بود. از اینرو، براهینى که در باب نبوت و امامت اقامه مى‏شود، هیچ یک ناظر به نبوت و یا امامت‏شخص خاص نیست و امامت و نبوت شخصى را ثابت نمى‏کند و در مساله ولایت فقیه نیز آنچه طبق برهان عقلى محض اثبات مى‏شود، اصل ولایت‏براى فقیه جامع‏الشرایط است و اما اینکه کدام یک از فقیهان جامع‏الشرایط باید ولایت را به دست گیرد، امرى جزئى و شخصى است که توسط خبرگان برگزیده مردم یا راه‏هاى دیگر صورت مى‏گیرد.
حیات اجتماعى انسان و نیز کمال فردى و معنوى او، از سویى نیازمند قانون الهى در ابعاد فردى و اجتماعى است که مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسیان باشد و از سوى دیگر، نیازمند حکومتى دینى و حاکمى عالم و عادل است‏براى تحقق و اجراى آن قانون کامل. حیات انسانى در بعد فردى و اجتماعى‏اش، بدون این دو و یا با یکى از این دو، متحقق نمى‏شود و فقدان آن دو، در بعد اجتماعى، سبب هرج و مرج و فساد و تباهى جامعه مى‏شود که هیچ انسان خردمندى به آن رضا نمى‏دهد.
این برهان که دلیلى عقلى است و مختص به زمین یا زمان خاصى نیست، هم شامل زمان انبیاء(علیهم‏السلام) مى‏شود که نتیجه‏اش ضرورت نبوت است، و هم شامل زمان پس از نبوت رسول خاتم‏صلى الله علیه و آله و سلم است که ضرورت امامت را نتیجه مى‏دهد، و هم ناظر به عصر غیبت امام معصوم است که حاصلش، ضرورت ولایت فقیه مى‏باشد.

 

تفاوت نتیجه این برهان در این سه عصر، آن است که پس از رسالت‏ختمیه رسول اکرم، حضرت محمد مصطفى‏صلى الله علیه و آله و سلم، آمدن قانونى جدید از سوى خداوند ناممکن است; زیرا هر آنچه که در سعادت انسان تا هنگام قیامت; از عقاید و اخلاق و احکام نقش دارد، به دست اعجاز، در کتاب بى‏پایان قرآن نگاشته شده است و از اینرو، یک نیاز بشر که همان نیاز به قانون الهى است، براى همیشه برآورده گشته است و آنچه مهم مى‏باشد، تحقق بخشیدن به این قانون در حیات فردى و اجتماعى و اجراى احکام دینى است.
در عصر امامت، علاوه بر تبیین قرآن کریم و سنت و تعلیل معارف و مدعیات آن و دفاع از حریم مکتب، اجراى احکام اسلامى نیز به‏قدر ممکن و میسور و تحمل و خواست جامعه، توسط امامان معصوم(علیهم‏السلام) صورت مى‏گرفت و اکنون سخن در این است که در عصر غیبت ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشریف) نیز انسان و جامعه انسانى، نیازمند اجراى آن قانون جاوید است; زیرا بدون اجراى قانون الهى، همان مشکل و محذور بى‏نظمى و هرج و مرج، و برده‏گیرى و ظلم و ستم و فساد و تباهى انسان‏ها پیش خواهد آمد و بى‏شک، خداى سبحان در عصر غیبت امام زمان(عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشریف) ، انسان و جامعه را به حال خود رها نساخته و براى هدایت انسان‏ها، ولایت جامعه بشرى را به دست کسانى سپرده است.
کسى که در عصر غیبت ولایت را از سوى خداوند بر عهده دارد، باید داراى سه ویژگى ضرورى باشد که این سه خصوصیت، از ویژگى‏هاى پیامبران و امامان سرچشمه مى‏گیرد و پرتویى از صفات متعالى آنان است و ما در گذشته از آنها سخن گفتیم (62) . ویژگى اول، شناخت قانون الهى بود; زیرا تا قانونى شناخته نشود، اجرایش ناممکن است. ویژگى دوم، استعداد و توانایى تشکیل حکومت‏براى تحقق دادن به قوانین فردى و اجتماعى اسلام بود و ویژگى سوم، امانتدارى و عدالت در اجراى دستورهاى اسلام و رعایت‏حقوق انسانى و دینى افراد جامعه. به دلیل همین سه ویژگى ضرورى است که گفته مى‏شود نیابت امام عصر(عج) و ولایت جامعه در عصر غیبت از سوى خداوند، بر عهده فقیهان جامع شرایط(سه شرط مذکور) مى‏باشد.
تذکر این نکته نیز سودمند است که سلسله جلیله انبیاء(علیهم‏السلام) به نصاب نهایى خود رسیده و با انتصاب حضرت ختمى‏مرتبت‏صلى الله علیه و آله و سلم از سوى خداى سبحان، محال است که کسى به مقام شامخ نبوت راه یابد; چنانکه سلسله شریفه امامان(علیهم‏السلام) نیز به نصاب نهایى خود بالغ شده و با انتصاب حضرت بقیة الله(ارواح من سواه فداه)، ممکن نیست که احدى به مقام والاى امامت معصوم راه یابد. لیکن برهان عقلى بر ضرورت زعیم و رهبر براى جامعه، امرى ضرورى و دائمى است و هر کس در زمان غیبت، مسؤولیت اداره امور مسلیمن را داشته باشد، باید به عنوان نیابت از طرف ولى عصر(علیه‏السلام) باشد; زیرا آن حضرت، امام موجود و زنده است که تنها حجت‏خدا مى‏باشد و همان‏گونه که در عصر ظهور امامان گذشته، در خارج از اقلیم خاص آنان، نائبانى از طرف ایشان منصوب مى‏شدند، در عصر غیبت ولى عصر(علیه‏السلام) نیز چنین است و نیابت غیرمعصوم از معصوم، امرى ممکن است; زیرا امام معصوم داراى شؤون فراوانى است که اگر چه برخى از آن شؤون مانند مقام شامخ ختم ولایت تکوینى، اختصاص به خود ایشان دارد و نائب‏پذیر نیست و هیچ گاه به کس دیگرى انتقال نمى‏یابد، ولى برخى دیگر از شؤون آن حضرت که جزء امور اعتبارى و قراردادى عقلاست و در زمره تشریع قرار دارد مانند افتاء و تعلیم و تربیت و اداره امور مردم و اجراى احکام و حفظ نظام از تهاجم بیگانگان نیابت‏پذیر است و این نیابت، به فقیهى تعلق مى‏گیرد که با داشتن آن سه ویژگى، بتواند در غیبت امام(علیه‏السلام) تا حد ممکن و مقدور، شؤون والاى آن حضرت را عملى سازد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله قرآن و سعادت انسان