دانلود نرم افزار روت سامسونگJ110H j1 ace همراه با آموزش نصب
این نرم افزار تست شده 100% سالم و تضمینی میباشد
برای دانلود و خرید به پایین صفحه
دانلود نرم افزار روت سامسونگ J110H j1 ace
دانلود نرم افزار روت سامسونگJ110H j1 ace همراه با آموزش نصب
این نرم افزار تست شده 100% سالم و تضمینی میباشد
برای دانلود و خرید به پایین صفحه
حمامهء در حمام خون ذؤیان خرد
سخن از یمامه ازاده ی بلخ، رابعه است ، کبوتری بلند پرواز که ذؤیان و صیدان خونریز اهریمن خوی ، بال های یاقوتی جانش را با شمشیر برید ند و پیکر مهتابینه اش را در گرما به ً خونین ، به خون رنگین ساختند .
از آن تاریخ تا به امروز که بیشتر از هزار سال ازآن میگذرد ، رابعه را از حمام خون ذ ؤ یان خرد بیرون نیاوردند، واقعیت اندیشه وتفکر شاهد خت بلخ رابعه همچنان از سده ها بدین سو است که در زندان نویسنده و شاعر امکان پیدا نموده اند ،که فقط روی بٌعد آزاد اندیشی رابعه در انتخاب وگزینش عشق خشونت هایی فکری وباوری در بند و زنجیر است. تنها در پسینه سالها است که از او چند نویسنده و شاعر امکان پیذا نمودند که فقط روی بعد آزاد اندیشی رابعه در انتخاب و گزینش عشق بحث نمایند و در تکیه به سرنوشت جانگداز او قاتلین و منکران عشق را محکوم بدارند، که از جمله این کسان در پسینه سالها برعلاوه چند تن ازمتقدمین سده هایی پیش که از آنها نام خواهیم برد ، زنان چون مهریه آذرخش و لیلی رشتیا عنایت سراج و چند تن دیگر میتوان نام برد .
اما سوال اساسی که میتواند مطرح گردد اینست که چرا در تاریخ ادبیات ما از رابطه های عاشقا نه افسانه یی مانند ، یوسف و زلیخا ، لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد، وامق و عذرا و ویس و رامین ، به ویژه از یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون ، داستان و دیوان های شعری داریم ، اما از رابعه بلخی که فداکارانه ترین و درعین حال سوگمندانه ترین حماسه عشق را با خون خویش در تاریخ عشق وحماسه در سر زمین ما رقم زده است،نشانه ء فقط در حد اولین شاعر زن و سوانح مختصر آن چیزی بیش از این نمیتوان یافت.
در حالیکه سراسر دیوان های شعری و ادبیات عاشقا نه ما از تمثیل ها و تصاویر لیلی و مجنون ویوسف و زلیخا مشحون است.تمثال ها وتند یس های که نه تنها رابطه ای با فرهنگ قبل از اسلام شدن ما ندارد ، بلکه آن تندیس ها خاص اعراب بادیه نشین به شمار می آید . مثلا" یوسف و زلیخا که قصه ا ی یهود یان است و این قصه به نقل از تورات در قرآن هم نقل شده است ، قصه ء مردی معبری بنام یوسف است که برادران نا مادریش بنا بر عقده های که داشتند یوسف را طبق روایت تورات به تجار اسماعیلیان به بیست پاره ء نقره فروختند.1
آن تجار یوسف را خریده به مصر می برد ، در مصر فوطیفار که خواجه و سردارافواج فرعون بود او را از اسماعیلیان خریده و بحیث غلام در خانه خویش می گمارد، در خانه فوطیفار است که باری بگفته تورات ، زن اربابش از او تقاضای همخوابگی مینماید ، در این تقاضا بنا بر روایت تورات هیچگونه نشانه از عشق و محبت نیست، بعید نیست که خواهش زلیخا بالفرض اگرصحیح باشد، در اثر ضرورت و نیازمندی های جنسی ناشی از بی میلی ها و یا کمبود های مردانگی شوهرش بوده باشد، زیرا یکی از علت های به کژراهه در رفتن ها فقر است. و یا هم شاید بر عکس ادعای تورات و قرآن زلیخا بی گناه بوده با شد. که باید هم چنین باشد ، زیرا اگر قصور از زلیخا میبود بدون تردید شوهرش او را مطابق دستور شریعت یهودیان سنگسار میکرد. گفتنی است که سنگسار نمودن زانی و زانیه شیوه ء عمل شریعت یهود یان است که بعد ها الله تعالی در زمان عیسی این فرمان خویش را منسوخ میسازد، اما دو باره مثل اینکه پیشمان شده باشد در زمان محمد انرا نافذ میگرداند. ولی ملاحظه میگردد که فوطیفار شوهر زلیخا یوسف را مجرم دانسته به زندان می اندازد. در زندان این جوان معبر مشغول تعبیر نمودن خواب های زندانیان میگردد ، تا آنکه کارش رونق میگیرد وسر انجام پای تعبیر خواب فرعون به آن بارگاه راه میابد و زانو میزند. در اثر فراستی که دارد کارش به جای میرسد که فرعون به او میگوید: « بدانکه تو را بر تمامی زمین مصر گماشتم و فرعون انگشتر خود را از دست خویش بیرون کرده ، آن را بر دست یوسف گذاشت ، و او را به کتان نازک آراسته کرد ، و طوقی زرین بر گردنش انداخت ، و آسنات، دختر فوطی فارع ، کاهن اون را بدو به زنی داد. » 2
بدین گونه یوسف در اثر رحمت ولطف فرعون به مقام ومنزلت می رسد ،همین مقام وقدرت است که چاپلوسان وجیره خواران خوان کرم را وا میدارد که برای بدست آوردن جاه و مقام بیشتر سعی نما یند تا شانه های ارباب خویش را از بار گناه سبکدوش سازند ودامن زلیخا را آلوده ی گنا ه گردانند. زیرا در ادیان سامی زن همیشه محکوم بوده قتل و رسوایی زن شگفتی ندارد و آن را صفت ذاتی زن میشمارند. چنانچه که در قرآن با استفاده از همین ترفند یهودان به محکوم نمودن زنان پرداخته شده است وزن را مکار و حیله گر میداند و میگوید : « فلمار اقمیصه قد من دبر قال انه من کید کن ان کید کن عظیم» { ترجمه: وچون دید پیراهنش دریده شده( حقیقت را دریافت و) گفت این از مکر شما ( زنان) است که مکر تان عظیم است ] 3
گذشته از آنکه بنا بر آنچه در تورات ملاحظه میشود ، یوسف هرگز پیغمبر نیست بلکه بر عکس تا آخر عمر خدمگذار فرعون بوده است ، و پس از آنکه بدربار فرعون مقام پیدا مینماید ، دیگر از زلیخا خبری نیست . و زلیخا هم خبری یوسف را که به قول عشقنامه نویسان عاشقش شده بود نمی گیرد، و یادی از او در زندان نمی کند.
اینجاست که باید پرسید، که این شاعران و عشق نامه نویسان ، سوز وگداز عشق زلیخا را از کدام منبع دریافت نموده اند، و این آقا یوسف وخانم زلیخا چه حماسه عشقی آفریده اند که عاشقانه هایی پر سوز و گداز ما در هیئت آنها مطرح گردیده است.
یا مثلا" اعرابی دیوانه ء بنام قیس که اعراب که خود در جاهلیت غرق بودن او را از خود جاهل تر یافته ، بنام مجنون یعنی دیوانه مسمی نمودند ،عاشق دختری عرب زاده ء ثرومندی میشود و در اثر آن راه کوه وبیابان را می گیرد و با همان جنون و دیوانگی در ریگستانهای میماند تا میمرد، لیلا اش هم در کنار شوهر آرام زندگی دارد، این ها چه کرده اند ؟، کدام فداکاری در راه رسیدن به عشق خود انجام داده اند که با ید سرمشق عا شقان و عارفان باشند . چرا مردی معبر عبری که خواب به قدرت رسید نش تصاتفا" به حقیقت پیوست و ازدریوزگی به پادشاهی رسید و گناه خویش نیز به گردن زن انداخت ، در ادبیات ما مظهر زیبایی وجلال ملکوتی است ، ویا دیوانه ای عربی ( مجنون) مظهر وفا و استقامت و پایداری در عشق وارد ادبیات ما میشود. مگر نه اینست که ما احساس ها ، عاطفه ها ، حماسه ها ، اسطوره ها و تاریخ خویش را فراموش نموده و دامن آویز اعراب شده ایم. اگر چنین نیست ، پس چرا ؟ رابعه که با خون خویش عاطفه وعشق خود را ثبت دیوار تاریخ نمود و معشوق او بکتاش مردانه وار انتقام قتل عشق خود را گرفت و معشوقه عزیز خود را حتی در سفر وادی جاودنگی تنها نگذاشت و جان وتن به پایش فدا نمود ، در ادبیات و حماسه های عشقی ما آنگونه که یوسف و زلیخا عبری و لیلی و مجنون عربی راه یافته ، جای ندارد.
البته پاسخ با درنظر داشت اسیب دیدگی روان جامعه نا روشن نیست، و این عدم التفات منطقا" نباید شگفت آور هم با شد زیرا در جامعه ایکه افراد آن نتواند عشق خویش را بدون خواندن دعای سر اعراب بر خود حلال بسازد، و یا کاری را بدون صلوات فرستادن بر اعراب انجام داده نتواند . چگونه میتواند در حالیکه خود تابع فرهنگ عرب باشد ، با فرهنگ خویش بیگانه نبا شد و فرهنگ عرب را جانشین داشته های بومی خویش نسازد.
اما بهر حال ، با وجود جو دینی و فرهنگ عربی حاکم بر جامعه ء ما ، بودند کسانی زیادی مانند عا رفان چون شیخ فریدالدین عطاری، ابو سعید ابوالخیر بلخی و عبدالرحمن جامی که یاد و کلام رابعه بلخی را زنده نگهداشته اند .
اما رابعه در اشعار و آثار این عارفان بزرگ کشور ما بمثابهء اولین عقاب بلند پرواز ماد ینه ایکه آشیان بر ستیغ بلند خرد داشت و پروازش کلاغان را به مرگ میراند ، بنا بر ملحوظاتی ، بازتاب نیافته است. انچه که این راد مردان عارف نموده اند ، نجات رابعه است از بد نامی در جامعه عربی اندیش و زن سیتیز.
در شریعت عرب، مرد حق لذت بردن وعشق وهمچنان حق بدست آوردن زن را تا سرحد تجاوز دارد ، که البته سرحد تجاوز در هنگام جهاد از صدر اسلام تا به امروز لایتناهی مشخص و معین است ، و این همان مساله به کنیزی گرفتن زنان است . اما اگر زن عاشق شود و اظهار عشق نماید ، فورا" متهم به روسپیگری میشود . در فرهنگ و سنت و شریعت عرب همیشه مرد عاشق زن شده است ، مجنون عاشق لیلی است ، وامق عاشق عذرا، ماجراء یوسف و زلیخا را که گفتیم. در حالیکه در حوزه غیر عرب معمولا" در اسطوره ها ورابطه های تاریخی در این مورد زنست که مرد دلخواه خویش را انتخاب نموده است. رودابه است که عاشق زال میشود واین عشق چنان فداکارانه است که رودابه دریغ نمی دارد که گیسوان خود را از بام به پایین نیاویزد که تا زال را به بالا بیاورد ، تهمینه در سمنگان عاشق رستم میشود ، منیژه عاشق پیژن است. ویا شرین عاشق خسرو است و ویس عاشق رامین و هم چنان رابعه که فکر و اندیشه اش را از زندان تفکرات عرب رها سلخته ، در سرزمین لاله زار بلخ در انتخاب همسر راه رودابه و تهمینه را بر می گزیند. راهیکه در کتاب عرب مستلزم سنگسار است. بدین لحاظ است که عارفان و عاقلان سرزمین ما سعی میدارند که حداقل روح معصوم و پاک و آزاده ء رابعه را در اجتماع مستغرقه شریعت عرب در آینده ها تبرئه نمایند . بدین لحاظ که است که ابو سعید ابوالخیر عارف آزاده و آگاه بلخ چنانکه حضرت عبدالرحمن جامی در نفحات الانس از قول او مینویسد گفته است: « دختر کعب عاشق بود بر آن غلام . اما پیران همه افقاق کردند که این که او می گوید نه آن سخن باشدکه بر مخلوق توان گفت او را جای دیگر کار افتاده بود.» 4
ستایشگر فرزانه ی سیمرغ ، شیخ فرید الدین عطار هم در الهی نامه در تکیه بر سخن ابو سعید ابو الخیر میفرماید:
زلفظ بو سعید مهنه دیدم
که او گفتست من آنجا رسیدم
بپر سیدم ز حال دختر کعب
که عارف گشته بود او عارف صعب
چنین گفت او که معلومم چنان شد
که آن شعری که بر لفظش روان شد
ز سوز عشق معشوق مجازی
نبگشاید چنین شعری به بازی
نداشت ان شعر با مخلوق کاری
که او را بود با حق روزگاری
کمالی بود در معنی تمامش
بهانه بود در راه آن غلامش 5
در نزد عارفان و صوفیان متکی برعقل و علم عشق معنی خاص خویش را دارد . ابن عربی میگوید : « حرکتی که حتی هستی و وجود این دنیا ست ، حرکتی است که (عشق) آن را بر انگیخته است ؛ اگر این ( عشق) نبود دنیا همچنان در عدم بود ؛ از هر زاویه ای که بنگریم و از هر جنبه ای که ملاحظه کنیم ، حرکتی است از استتار به کشف.» 6
ودر جای دیگر کتاب فتوحات المکیه مینویسد: « و اگر موجودی را بخاطری جمالش دوست میداری هیچ کسی جز خدا را دوست نمیداری ، زیرا که وجود زیبا ست . به همین سان ، از همه وجوه ، موضوع عشق تنها خداست . افزون بر این ، همچنانکه خدا خودش را می شنا سد و با شناختن خویشتن خویش است که دنیا را می شناسد ، آن را به اضافه ، شبیه تصویر خویش آ فریده است . بدین قرار دنیا برای او همچون آینه ای است که تصویر خود را در آن می بیند و به این سبب است که خدا خویش خود را دوست می دارد . » 7
داریوش شایگان نویسنده کتاب آیین هندو و عرفان اسلامی در تشریع گفتار محی الدین عربی میگوید: «به خاطر این جمال متعالی است که خدا خود را به خویشتن می نمایاند و تصویر خود خود را بر جوهر های صور نوعی که همچون آینه های تاباننده ء تجلیات الهی هستند ، می افگند و خود را در آنها مشاهده و ستایش می کند . تصاویر منعکس شده روی این آینه ها همان دنیا ست و چون تصویر تابانده شده ، شکل خدایی نما دینه شده را باز آفرینی می کند ، گفته شده که خدا دنیا را به شکل خویش خلق کرده است .» 8
د ر نظر عرفای غیر متشرع عشق به دنیا در حقیقت ممنونیت از احسان خدا است ، نه عشق ورزیدن به خدا.
مقوله ء عشق بخدا جز ترفندی بیش نمیتواند باشد ، وقتی نقاشی تصویر زیبای می آفریند و آن را در معرض دید قرار میدهد ، پس از دیدن بیننده میتواند عاشق تصویر گردد ، مسخره است اگر تصویر ف ذهن و قلبش را تسخیر نموده باشد ، ولی تصویر را کنار بگزارد و به عوض آن عاشق نقاش شود. نقاشی که نه آن را دیده و نه میداند که در کجاست. اما همین تصویر دلخواه هرچه باشد، از سوی نقاشی آفریده شده ، و علاقمند این نقش بواسطه این تصویر دلخواه خویش است که مرهون صانع میشود ، نه عاشق آن، و به ستایش نقاش و نیایش او می پردازد . یا مثلا" پادشاهی عادل است و رعیت خود را در کمال رفاه و سعادت نگهداشته باشد ، رعیت عاشق پادشاه نمی شود ، بلکه به تعریف و تمجید او می پردازد و سعادت خود را مرهون عدل و اصاف و ارزانی نعمات او میداند. در حقیقت وجود نعمات است که خدا را به انسان می شناساند ، یعنی تصویر است که موجودیت نقاش را ثابت میکند و عشق و علاقه به تصویر است که انگیزه ء ستایش و نیایش صورتگر را در قلب و ذهن عاشق تصویر بار می آورد. تا جایکه در اثر غلو ی عشق به صورت مورد علاقه، تصویر جای صانع را میگیرد و به عین صانع تبدیل می یابد. چنین حالتی را در عرف عرفای خویش بسیار میتوان مشاهده نمود. چنانچه که یکی دیگر از صدر نشینان عشق و عرفان مولوی بلخی را این حالت بسیار پیش آمده است. مثلا" وقتی که مراتب عشق و دلبستگی خود را نسبت به شمس بیان نموده میگوید :
پیر من و مراد من، درد من و دوای من ــــــــ فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من 9
با این وصف است که نمی توان عشق رابعه را به بکتاش عشق ربانی خواند و مقام بلند عشق انسانی او را پست جلوه داده زاهدانه گفت. در زهد و زاهدی عشق نیست ، زهد و زاهد ی مظهر ریا و سالوسی در عرفان است در اثار عرفای ما « از خرقه پوشان و دراویش منحرف و روحانیان قشری و ریا کار ، چون مفتی، زاهد ، محتسب ، مرشد و جز این ها به بدی یاد شده است :
زرهم میفکن ای شیخ به دانه های تسبیح ــــــ که چو مرغ ، زیرک افتد نفتد به هیچ دامی
***
حافظا می خور ورندی کن وخوش باش ولی ــــــ دام تزویر مکن چون دگران قرآن را 10»
***
در اشعار هر چند محدود که از رابعه به یاد گار مانده است. این دوشیزه ای صدر نشین کرسی ادب و اندیشه هرگز قرآن اندیشی نکرده و در تکیه بر قرآن و حدیث شعری نگفته است، امیال و خواهش های انسانی خود را بهر فریب خلق ریاکارانه مانند مشتی بیشمار ملا شاعران که « چون به خلوت میروند آن کار دیگر می کنند» پهنان نکرده است. بلکه بسیار زنانه یعنی خداگونه ، اَ شا یی، روشن و زیبا می گوید :
الا ای باد شبیگیری پیام من به دلبر بر ـــــــ بگو آن شاه خوبان را که دل با جان برابر بر
عشق او آنچنانکه داکتر مریم حسینی نویسندهء ایرانی میگوید : عشق خاکساری و حب عذری است. نیست .11
حب عذری عشقی است منسوب به قبیله بنی عذره که در ان قبیله، عشاق به وصال نمی رسیدند و تعفف پیشه میکردند.12 رابعه عشق خود را پنهان ننموده می گوید:
نعیم بیتو نخواهم جحیم با تو رواست ــــــ که بیتو شکر زهر است و با تو زهر عسل
***
تو چون ماهی و من ماهی همی سوزم به تابه بر ـــــــ غم عشقت نه بس باشد جفا بنهادی از بر بر
***
این حقیقت را بر خلاف خانم داکتر مریم حسینی ایرانی که شاید بر اثر فشار و اختناق شریعت اسلامی در ایران که همانند قرون اولیه اسلامی وارد است ،و نخواسته باشد که احساس و عاطفه وعشق انسانی به ویژه انسان زن را بیان نماید . اما لیلی رشیتا عنایت سراج اندیشمند زن آزاده ی افغانستانی با تمام صداقت زنانه بیان داشته می نویسد:
« بر عکس انچه که عرفا عشق او را به غلامش بکتاش ، حقیقی نه بل مجازی میپنداشته اند ، اشعارش محض بازگوی احساستش نسبت به بکتاش بوده است . از هفت قطعه شعر رابعه که بجا مانده است ، پنج تای آن در وصف عشق ناسوتی و دو تای آن در وصف زیبای طبیعت سروده شده است .» 13
نباید ناگفته گذاشت ، که عشق درک و یا جستجوی لذت مقبول در وجود شئی معین است . عشق بین دو انسان نا متجانس یعنی زن و مرد سنگپایه احساسی و خواستگاه جسمانی و نفسانی دارد . انکار این حقیقت در واقع انکار هستی انسان به مثابه موجود زنده در فرایند زندگی است. عشق مرحله متعالی احساس است و حواس اجزای ساختاری و ناسوتی انسان است. و نفس حقیقت انسان را تشکیل میدهد. قناعت نفس از طریق حواس باعث تقویت جسم و جان میگردد. که مجموعهء این ریشه ها در کالبد انسان باعث بقای بشر میتواند باشد. قتل نفس ، و به تزکیه کشاندن آن از خواست های ناسوتی ، احساس ها و عواطف انسانی در وا قع نفی انسان وماندن در بی حسی هایی جمادی و نباتی است. همچنانکه قتل نفس و یا غارت نفس دیگران برای تقویت نفس خویش و انحصار لذایذ زندگی وحشیانه و حیوانی میباشد . انسان متکی بر عقل و خرد اتکابر نفس لوامه دارد. و در لذایذ قناعت بر اعتدال .
عشق بیگمان لذت زندگی است و جزء سیرت انسان میباشد . در مورد این سیرت ابو بکر محمد بن زکریای رازی فیلسوف و درمانگر درد ها که در یازده سده پیش از امروز میزیست می گوید : « اختیار این سیرت مستلزم این نیست که مردم شیوه مرتاضان هند را در سوختن جسم و افگندن بر آهن تفته و یا سیره مانویت را در ترک جماع و گرسنگی و تشنگی و پلید نگهداشتن خود ، و یا روش نصار را در رهبانیت و انزوایی در صوامع و یا طریقه ء جمعی از مسلیمن را در اعتکاف در مساجد و تر ک مکاسب و اقتصار بر کم خوراکی و درشت پوشاگی اختیار کنند و از لذات فعلی چشم بپوشند بلکه باید بدیده عقل در لذایذ بنگرد و از آنها در حد اعتدال بهره بگیرند .»14
همچنان بیجا نخواهد بود که به تایید قول زکریای رازی نظر فیلسوف بزرگ اروپا پس از چندین قرن از رازی یعنی اسیپنوزا را نیز نقل نمایم : « از خود گذشتن و زندگانی خویش را باطل کردن و ترک دنیا گفتن فضیلت نیست ، فضیلت عمل کردن به مقتضای طبع و پا فشاری در ابقای وجود خویش است و چون اندوه منافی این منظور و شادی مساعد آنست باید همیشه شادمان بود ، از تمتعات نباید خود را محروم کرد در حد اعتدال باید خورد و نوشید و بوی خوش باید بویید زیبایی و صفا باید دید ، آهنگ های موزون باید شنید ، تفریح باید کرد حتی از زینت و آرایش هم نباید پرهیز داشت ، و اگر در این امور افراط نکنند و حد معمول دارند که از توانایی وجود انسان نکاهد بلکه بیفزاید، رسید ن به کمال را یاری میکند خصوصا" اگر در لذایذ ی که در بدن موضع خاص دارد اسرار نورزند و بیشتر به تمتعات بگرایند که کلیه طبع را خوش می کند و فرح و انبساط می آورد . » 15
عشق اقتضای طبع است ، رابعه وقتی بکتاش را می بیند ، لذت مقبول طبع خویش را در وجود او احساس میکند .
نفس اش خاستار میگردد ، او که نه بر جمادی و نه بر نباتی تعلق دارد بلکه انسان است . به خواست و خواهش و قناعت ملزومی نفس می پردازد تا به کمبودی تن و جان اقدام کرده خود را به مثابهء انسان تکمیل نماید . قتل نفس و خوار داشتن جان و پرهیزگاری از نعمات هستی در حقیقت پیوستن به تفکر عدم اکمال انسان است . یعنی انسان که در اثر پرهیزگاریهای دینی و زاهدانه ترک دنیا می نماید ، در واقع انسان کامل نیست و صفت فضیلت را نمی توان بر او اطلاق کرد . کودک نوازاد نه انسان کامل و نه دارای فضیلت است. زیرا در او نه نفس کامل است و نه جسم . در این صورت اگر کسی بخواهد که نفس را در وجود خویش بکشد و جسم را خوار دارد و از لازمه هایی رشد جسم و جان پرهیز نماید ، این چنین آدمی اگر آدم باشد نوزاد پیش نیست ، یعنی او با انجام جراحی در وجود خویش ، خود را کودک ساخته است.
اما مطلب جالب و خنده دار که در عین حال عصبیت بار می آورد اینست که امامان نفی نفس وجسم ، خود از جمله تقویت کنندگان نفس و جسم خویش به شمار می آیند . نه تنها برای خویش که دوستان و نزدیکان خویش را نیز به تکلیف تزکیه و قتل نفس سزاوار نمی دانند. به ویژه تقویت جسم و جان خویش را به وسیله[ زن] و[زر] . بخصوص زن که در تقویت جسم و جان دمی مسیحایی دارد وهسته اساسی حیات و عشق است. چنانکه حتی الله تعالی نیز رسول خویش را وادار به نفی نفس و لذت نکرده و بر عکس به ویژه در برخورداری از لذت زن به پیغمبر دوست داشتنی خویش میفرماید: یایها النبی انا احللنالک ازوّجک التی ء اتیت اجوهن و ما ملکت یمینک مما افا الله علیک و بنات عمک و بنات عمتک و بنات خالک وبنات خلّک التی هاجرن معک و امراة مومنة ان وهبت نفسها للنبی ان ارادالنبی ان یستنکحها خالصة لک من دون المومنین قد علمنا ما فرضنا علیهم فی ازوجهم و ما ملکت ایمنهم لکیلا یکون علیک حرج و کان الله غفورا رحیما . [ ترجمه: ای پیامبر ، ما همسرانت(یعنی) انانی را که مهر شان را
داده ای ، بر تو حلال داشته ایم ، و آنانی را که خداونداز طریق فئ و غنیمت به تو بخشیده است ، و ملک یمین تو هستند ، و هچنین دختران عمویت و دختران عمه ات و دختران دایی ات، و دختران خاله ات که همراه با تو هجرت کرده اند ، و نیز زن مومنی را که خویشتن را به پیامبر ببخشد ـ به شرط آنکه پیامبر بخواهد او را به همسری خود در آورد ـ که این خاص توونه سایر مومنان است ، خود بخوبی میدانیم که برای ایشان در مورد همسرانشان و ملک یمینهایشان چه چیز ها یی چیز هایی مقرر داشته ایم ، تا ( در نهایت) برای تو محظوری نباشد، و خداوند امرزگار و مهربان است.] 16
بنظر می آید که بهترمی بود که مترجم محترم بجای کلمه محظور که ممنوع و حرام و ناروا معنی میدهد که خود عربی است اصل کلمه ذکر شده در آیت را که ( حرج) است و معنی گناه و در عین حال تنگی و فشار را نیز میدهد بکار میبرد معنی و مقصود درست تر افاده می گردید چنانکه در ترجمه ابوالقاسم پاینده حرج تکلیف معنی شده است .
بهر حال ملاحظه میگردد که الله تعالی خود در تقویت خواهش های نفسانی دوستان خود کریم و رحیم است. چنانکه
ام المومنین حضرت عایشه زن جوان ومقبول پیغمبر از این عنایت الله نسبت به پیغمبرش به خشم امده خطاب به آنحضرت گفت « انی اری ربک یسارع فی هواک» یعنی میبینم خدایت به انجام خواهش های نفسانی تو می شتابد 17
حتی باری تعالی در آیه های متعد د که شمار آن بیشمار است ارضا یی نفس مرد را بوسیله زن در آن دنیا نیز وعده داده است ، بر علاوه ء که از حوریان که معنی ( سفید پوست سیاه چشم) را می دهد نام میبرد حتی از ذکر سن و پستان های انارین سفید پو ستکان سیاه چشم ( حور) برای مومنین و پرهیزگاران در آن دنیا پرده به عمل نیامده است . چنانچه حق تعالی می فرماید : ان للمتقین مفازا ـ حدائق واعنبا ـ وکواکب ا ئرابا ـ و کاسا دها قا . یعنی :
بیگمان پرهیزگاران را رستگاری است .
بوستانها و درختان انگور
و [حوریان] نار بستان همسا ل
و جامهای سر شار. 18
این تکته نباید نا گفته بماند که در ادیان سامی زن وسیله تعیش مرد بوده و خود شامل امتیازات و برتری های که از سوی الله تعالی برای مردان داده شده نمی باشد ، چنانکه در هیچ جای کتاب اسمانی ذکر به عمل نیامده که زنان
پرهیزگار را ، با مردان کمر پر و دارای بازوان قوی و شانه های ستبر روی تخت ها ی ردیف شده جفت همدیگر گردانیم. در حالیکه الله تعالی به مردان وعده میدهد که :
یبگمان پرهیز گاران در مقام امن هستند.
در میان باغها و چشمه ساران.
جامه هایی از ابریشم نازک و ابریشم ستبر در بر کرده رو به روی یگدیگرند.
آری چنین است ، آنان را جفت حوریان درشت چشم گردانیم .19
به این حساب حتی سرنوشت زنان که در این دنیا شوهران داشتند معلوم نیست ، زیرا حق تعالی همه پرهیزگاران را جفت سفید پوستان سیاه چشم بهشتی میسازد. کدام مردی پیدا خواهد شد که از این رحمت انکار نماید .
بدینگونه است که زن، فاقد ارزش های انسانی در ادیان سامی تلقی میگردد. و چون کالا و ابزار در دست و اختیار مرد است. و برای تعیش مرد افریده شده است . چنانکه در کتاب یهود در تورات امده و از روی آن قرآن کتاب مسلمان ها نقل به عمل آورده است میگوید : « . . . و خداوند خوابی گرانی بر آدم مستولی گردانید تا بخفت ، و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد . و خداوند آن دنده را که از آدم گرفته بود ، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد .» (تورات ،کتاب پیدایش ، باب 2) 20
محمد بن جریر طبری که مفسر قرآن است و تفسیر کبیر از او میباشد در جلد اول تاریخ الرسل و الملوک در رابط به اینکه زن را الله تعالی برای آرامش آدم خلق نموده مینویسد : « و خدا آدم را در بهشت مقر داد که در آن تنها همی رفت و همسری نداشت که بدو آرام گیرد و لحظه ای بخفت و چون بیدار شد زنی را بالای سر خود دید که خدای از دنده ء او خلق کرده بود و از او پرسید کیستی ؟
گفت : زنی هستم
گفت: برای چی خلق شدی ؟
گفت تا به من آرام گیری. » 21
گرچه به گمان نزدیک به یعقین و منطقی تر ، خداوند نخست باید زن را آفریده باشد ، و از دامن زن مرد را آفریده باشد چنان که این اصل تا به امروز تداوم دارد . و مثال دیگر که حضرت عیسی را از دامن مریم افرید ، و بدین گونه نوع خلقت انسان را نشان داد.
اما بهر حال چون کاتبان کتب همه نرینه بوده اند و برای اینکه خود را بر تر از زن نشان داده باشند و گویند که زن برای معیشت انها آفریده شده به واژگونه سازی متوسل گردیده اند . در اثراین اژگونه سازیها و تحریف ها بوده که مفتییان شرع و امامان ورع توانستند زن را نه تنها محکوم خویش بسازند، بلکه به مثابه منبع نشاط و لذت و تقویت نفس و جسم ، قباله ،غارت و تجاوز بر آن را نیز بر خود حلال بسازند ، همزمان سعی نموده اند که دیگران را از تلاش به این منبع حیات در پهلوی سایر نعمات لازمه ء زندگی در دنیا محروم گردانیده تا این محرومیت را با صبر و حوصله و تقدیر متقبل گردند. و اصل تزکیه نفس و خوار داشتن جسم را در دنیا به مثابه نردبان رسیدن به عشق واقعی که همانا منظور الله است اشاعه داده اند . در حالیکه پایان آن عشق هم حور است و شراب است و بره های بریان . کاری که نموده اند اینست که قرض را به دیگران به وعده گذاشته اند و نقد را چار دست و پای خود گرفته اند. و نه تنها این بلکه ذات زن را تلاش نموده اند بد جلوه داده و آن را مایه فساد و شرر دانسته و همزاد شیطان بخوانند ، در حالیکه خود یکشب را نمی توانستد و نمی توانند بدون این شیطان بخوابند. در نظر این مفتیان شرع زن آزاد نیست و در انسان اسیر بنا بر عدم ازادی و اختیار نفس زایل میشود و جسم ضایع. و این کار یعنی زندانی داشتن زن عمدا" از سوی بیضه داران مذهب و حاکمان شرع بر جامعهء زن تحمیل میگردد تا خود صاحب نفس زنان باشند و زنان خود ، نفس خویش را بنا بر حکم شرع تابع آنها بدانند.
در تاثیر یک چنین بینش مذهبی است که حتی سکو نشینان عرفان در گفتار و اشعار خویش دریغ نکرده اند که به پیروی از ذؤیان خرد و عقل ف سگالیده و یا نا سگالیده به تحقیر و انکار و تکفیر زن نپردازند.
حضرت مولانا جلالدین بلخی یکی ازاین سکو نیشنان است، او که عارف و شاعر چند بعد ی نه که چندین بعدی است . با زنان از دیدگاه شرع واشعریت مینگریسته است . با حفظ ستایش شکل کلام و خردینه های پندار مولانا ، بی ربط نخواهد بود تا در مقالت در باره حمامه ء بلخ رابعه بلخی بینش خداونگار بلخ را در باره زن از نویسنده ایرانی آقای دکتر اکرم جودی نعمتی با اختصار به خوانش بنشینیم. اقای جواد نعمتی مینویسد .:
« مولانا معتقد است که زن در کنار سیم وزر از جاذبه های نیرومند طبیعت بشر است که خداوند آفریده و در ازمونی سخت ، مرد را در معرض این جاذبه قرار داده است ، او در لین آزمون ، گاه مجذوب خواسته های زمینی میشود که زن مصداق بارز آن است ، گاه نور اسمانی جانش را می رباید و در این کشاکش پرطلاطم ، کشتی وجودش را خود بسوی نجات یا نابودی نهایی می پیماید :
گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن
گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی
اینسو کشان سوی خوشان وان سو کشان با نا خوشان
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردراب ها
. . .
بدلیل آثاریکه دلبستگی به مادیات بر روح و روان انسان می گذارد و او را از خدا و معنویات دور میکند ، مولانا زر و زن را مظهر نفس و ملازم کافری میداند و مخاطبان خود را از پرستش آنها باز داشته ، به مبارزه با نفس فرا می خواند :
زر و زن را به جان مپرست زیرا
برین دو ، دوخت یزدان کافری را
جهاد نفس کن زیرا که اجریست
برای این دهد شه لشکری را
گمراهی مرد از آنجا شدت می گیرد که افزار های اغوا گری بطور کامل در زن قرار دارد. مو لانا میگوید ابلیس در آغاز آفرینش و در ماجرای مهلت خواستن از پروردگار برای گمراه ساختن بندگانش ، ابزار های چون خمر و باده و چنگ را دید ، اما چون زیبایی زنان را مشاهده کرد ، از فرط شادی و شعف بشکن زد و به رقص افتاد که با این ابزار ها زود تر میتوان به مقصود رسید . زیرا کیفیت و لطافت این زیبایی ها بگونه ای است که فطرت زیبای خواه انسان را که در جستجوی تجلی خداوند است ، بدین پندار غلط می افگند که خداوند در پرده لطیف و نازک وجود زن جلوه کرده است . یعنی در جستجوی آب به آسانی در سراب می افتد :
. . . چون که خوبی زنان با او نمود
که زعقل و صبر مردان میربود
پس زد انگشتک به رقص اندر فتاد
که بده زود تر رسیدم در مراد
چون بدید آن چشمهای پر خمار
که کند عقل و خرد را بی قرار
وان صفای عارض آن دلبران
که بسزد چون سپند ای دل بر آن
رو و خال و ابرو لب چون عقیق
گوییا حق تافت از پرده رقیق
میزان تاثیر زیبایی زن بر مرد و مقایسه آن با سایر جاذبه های مادی از چشم انداز دیگری هم قابل بررسی است .
شیفتگی انسان به مادیات دیگر یک طرفه است ، مثلا" جاه ومال و مقام بی جان هستند و نمی توانند در بر انگیختن انسان فعا لیتی کنند ، اما زیبا موجود زنده است و مظاهر حیات را دارا است ، لذا میزان مجذوبیت انسان به او بیش از پدیده های دیگر است . مولانا می گوید : « هیچ دامی خلق را ماورای صورت خوب زنان جوان نیست . زیرا آرزوی زر و لقمه از یک طرف است : تو عاشق زری ، اما زر را حیات نیست که عاشق تو باشد . در حالیکه عشق صورت زنان جوان از هر دو سوی است . تو عاشق و طالب اویی و او عاشق و طالب توست . تو حیله می کنی تا او را بدزدی و او حیله می کند تا تو به وی راه یابی . . . . »
حال اگر زیبایی و عشوه و غمزه ء زن با صدای لطیف او نیز همراه شود ، فتنه انگیزی و اغوا گری صد برابر می گردد:
هست فتنه غمزه ء غمازه زن
لیک آن صد تو شود ز آواز زن
میتوان گفت زیبایی زن آزمون بزرگی بر سر راه مرد است، لکن خود زن نیز در این آزمون خطیر آزموده میشود. به دیگر سخن، زن هم آزمون است و هم آزموده، شاید موفقیت وی در این آزمون دشوارتر از موفقیت مرد باشد. زمینة غریزی خطا در وجود آدمی مهیاست و ابزارهای آن نیز در اختیار اوست؛ حال اگر عقل و تقوا، مهار نفس را رها کنند، مستورگان نیز از لغزش مصون نمانند؛ چنانکه مولانا میگوید: «بسیار زنان باشند که مستور باشند اما روباز کنند تا مطلوبی خود بیازمایند…»[i][8] به دلیل همین مساعد بودن زمینه های نفسانی انسان و حضور دائمی وساوس شیطان، مولانا در مواضع متعددی توصیه میکند که حکایت زن و مرد نامحرم در خلوت، حکایت آتش و پنبه است که در یک چشم بر هم زدن هستی هر دو را خاکستر میکند؛ پس اجتناب از لغزشگاهها ضروری است:
هیچکس را با زنان محرم مدار
که مثال این دو پنبه ست و شرار
آتشی باید بشسته ز آب حق
همچو یوسف معتصم اندر رَهَق(گناه)
کز زلیخای لطیف سروقد
همــچو شیــران خویشتن را واکشد[ii][9]
اسطورة زهره
فرهنگ اسلامی و ایرانی، اسطوره ای دارد که در ارتباط با زیبایی، وسوسه انگیزی و اغواگری زن به وجود آمده است: اسطورة ستاره زهره یا ناهید.
گویند هاروت و ماروت که ذکر ایشان در آیة102 سوره بقره آمده است، دو فرشته بودند که به معاصی و مفاسد آدمیان در پیشگاه الهی خرده میگرفتند. خداوند آنها را به صورت انسان در آورد و شهوت آدمی را در ایشان نهاد و به زمین فرستاد تا راستی و درستی پیشه کنند و به عدل و انصاف حکم نمایند. روزی زنی به نام زهره شکایت از شوی خود نزد آنها برد. عاشق زن شدند؛ سر باز زد و چون اصرار کردند، به ایشان گفت باید بت بپرستید یا قتل کنید و یا خمر خورید. خمر را انتخاب کردند که ظاهراً گناهش کمتر بود. چون در مستی زنا کردند و کسی در آن حال بر ایشان مطلع شد، او را کشتند تا رسوا نشوند. پس اسم اعظم را به آن زن آموختند و او به واسطة اسم اعظم قصد آسمان کرد. نگهبانان آسمان وی را منع کردند و خداوند او را به صورت ستاره ای مسخ کرد و در آسمان نگاه داشت.
زهره همان ناهید ایرانی است که الهة عشق و باده، خنیاگری و طرب و شادی است و در ادبیات فارسی شهرت فراوان دارد. مولانا در موارد متعددی به ویژگیهای زهره اشاره کرده است:
-آن مطرب آسمان که زهره ست
هم طاقت کار ما ندارد[iii][10]
- چو زهره مینوازم چنگ عشرت
شب و روز ای قمر از شیوة تو[iv][11]
- دل پر درد من امشب بنوشیدست یک دُردی
از آنچه زهرة ساقی بیاوردش رهاوردی[v][12]
- زهرة عشق هر سحر بر در ما چه میکند؟
دشمن جان صد قمر بر در ما چه میکند؟[vi][13]
مفسران قرآن در مسألة مسخ زهره اتفاق نظر ندارند، اما میبدی هم داستان مذکور را آورده و هم حدیثی از پیامبر(ص) نقل کرده است که علت مسخ زهره را فتنه گری او برای هاروت و ماروت میداند.[vii][14]
مولانا با تأیید مسألة مسخ زهره به این نکته نظر دارد که در واقع وی نماد زنان زشتکاری است که در پیشگاه الهی شرمسار شدهاند:
چون زنی از کار بد شد روی زرد
مسخ کرد او را خدا و زهره کرد[viii][15]
اغواگران تاریخ
زنان از دیدگاه مولانا رهزنان دین هستند و بخصوص با استفاده از لوازم آرایش و ایجاد زیباییهای کاذب در اغوای مردان میکوشند:
اندرآ در جو، سبو بر سنگ زن
آتش اندر بو و اندر رنگ زن
گرنه ای در راه دین از رهزنان
رنگ و بو مپرست مانند زنان[ix][16]
در آثار مولانا به برخی از نمونه های تاریخی حیلة زنان و اغوای مردان توسط ایشان اشاره شده است که از آن جمله اند: فریفتن هند جگرخوار غلام حبشی را به وعدة آزادی و زر و سیم که منجر به شهادت حمزه عموی پیامبر(ص) در جنگ احد شد،[x][17] حیله گری های زلیخا دربارة یوسف[xi][18] که البته نتیجة دلخواه زلیخا را نداد ولی بهرحال «یوسف از زن یافت زندان و فشار»،[xii][19]و از همه مهمتر فریفتن حوا، آدم را که موجب رانده شدن او از بهشت شد. البته در قرآن مجید نشانی از این فریبکاری نیست. آدم را حوا نفریفت؛ بلکه هر دو فریفتة ابلیس شدند. اما در برخی قصص آمده که ابلیس توسط حوا آدم را فریب داد. بهر حال مولانا معتقد است که ابلیس هر قدر آدم را وسوسه کرد، کارگر نیفتاد تا آنکه حوا گفت از درخت ممنوعه بخور، آنوقت خورد.[xiii][20]
در ماجرای کشته شدن هابیل به دست قابیل هم که نخستین قتل ناجوانمردانة تاریخ هستی بشر است، پای یک زن زیبا در میان است. بنابر قصص قرآنی در آغاز خلقت، فرزندان آدم دوقلو بودند و چون مسألة تزویج آنها مطرح شد، به دستور خداوند خواهر هر دوقلو را به برادر دوقلوی دیگر دادند. قابیل و خواهرش بسیار زیبا بودند و هابیل و خواهرش بشدت زشت. قابیل به تزویج مزبور تن در نداد و قرار شد هر کدام یک قربانی به پیشگاه خداوند ببرند و خدا از هر که پذیرفت، خواهر زیبا از آن او باشد. خداوند قربانی هابیل را پذیرفت؛ قابیل کینة او را به دل گرفت و سرانجام وی را کشت.[xiv][21]
چنانکه ملاحظه میشود، ماجرای مزبور ستیزه میان دو مرد است، اما مولانا مقصر اصلی را تلویحاً زن میداند و در نتیجه میگوید نوع زن از حوا گرفته تا خواهر قابیل و زن نوح که وقتی همسرش غذا میپخت بر تاوة او سنگ میانداخت، گمراهانی هستند که باید دین خود را از ایشان حفظ کرد:
چند با آدم بلیس افسانه کرد
چون حوا گفتش بخور آنگاه خورد
اولین خون در جهان ظلم و داد
از کف قابیل بهر زن فتاد
نوح چون بر تابه بریان ساختی
واهلُهُ بر تابه سنگ انداختی
مکر زن بر کار او چیره شدی
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 47 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه نویسنده
زندگی جستجو است، تلاش برای دست یافتن به مرزهای نو، مرزهای علم و دانش، باید پیوسته آموخت، دانست، و به بار نشاند، می توان با هربار ساختن لحظه های زندگی دوباره زنده شد.
به راستی عشق به دانستن بهترین عشق هاست.
باید لحظه ای از آموختن غافل نشد،لحظه های زندگی باید دوباره زنده شوند. پس باید جستجو کرد، و لحظه های بی بار خود را با آموختن به پربارترین دقایق تبدیل کرد.
یکی از مراحلی که در دوران تحصیل در اختیار داریم که همواره بیاموزیم، به کار بگیریم و بهره ببریم، دوران کارآموزی است که هم اکنون غالب دانشجویان باید این واحد را بگذرانند.
امیدوارم که تمامی دانشجویان در این دوران بحرانی و مهم زندگی و تحصیل خویش موفق باشند. این REPORT در سه بخش عمده تنظیم شده است:
1. چارت داخلی سازمان شرکت برق منطقه ای خراسان را به تصویر کشیده و توضیح میدهیم.
2. شامل فعالیت ها و کارهائی است که در داخل آزمایشگاه رلیاژ انجام شده است.
3. شامل یک فعالیت تحقیقی می باشد که در زمینه A1700 ALPHAبود.
اکنون که با یاری خداوند توانستم این دوران را بگذرانم از تمامی مسئولان و دست اندرکارانی که مرا در این امر یاری فرمودند کمال تشکر را دارم. امیدوارم که همواره موفق و کامیاب باشند.
با تشکر و احترام
نصیبه خاکشور- دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تربت حیدریه
تابستان 83
شرکت برق منطقه ای خراسان و امور انتقال
1. شرکت توزیع نیروی برق خراسان
توزیع نیروی برق در حوزه عملیاتی شرکت توسعه، تعمیر و نگهداری و تاسیسات توزیع تا سطح ولتاژ 20 کیلو وات، انجام کلیه خدمات فنی و اداری بالغ بر1650000مشترک برق بر عهده این شرکت توزیع نیروی برق خراسان است.
2. شرکت مدیریت تولید برق طوس
بهره برداری از تاسیسات نیروگاه حرارتی طوس به منظور فروش به طور عمده بر عهده این شرکت می باشد.
3. شرکت مدیریت تولید برق شهر
بهره برداری از تاسیسات نیروگاه مشهد به منظور فروش برق به طور عمده بر عهده این شرکت می باشد.
4. شرکت فنی طوس نیرو
طراحی و احداث شبکه ها و پست های هوائی و زمینی توزیع برق به همراه طراحی و ساخت کالاهای برق و غیر برقی مورد نیاز بر عهده این شرکت می باشد.
5. شرکت احداث تاسیسات انتقال نیرو (اتانیر)
احداث ساختمان خطوط و پست های فشار قوی و سایر خدمات وابسته بر عهده این شرکت می باشد.
6. شرکت نصب و تعمیرات نیروی خراسان
طراحی و برنامه ریزی و نصب تعمیرات توربورژنراتورها، دیزل ژنراتورها و تاسیسات وابسته بر عهده این شرکت است.
واحد رلیاژ که جزئی از امور انتقال می باشد، امور مربوط به کنترل و حفاظت سیستم ها را انجام می دهند و شامل قسمت های زیر می باشد:
• واحد محاسبات
• کنترل و حفاظت پست ها
• کنترل و حفاظت نیروگاه ها
• آزمایشگاه رلیاژ
برق استان خراسان به طور مستقل از شبکه سراسری توسط پنج نیروگاه بزرگ و چندین نیروگاه دیزلی کوچک و متوسط تامین می گردد.
انرژی تولیدی نیروگاه ها به جز در دو نقطه منفرد کلات نادر و نهبندان توسط دو شبکه انتقال 132KVمستقل از یکدیگر به مراکز مصرف منتقل می گردد.
شبکه شمال از مرزهای شمالی استان شروع و تا مرکز استان(روستاهای مهند از توابع فیض آباد تربت حیدریه) امتداد دارد، شرق و غرب استان را نیز تحت پوشش قرار می دهد و فقط شهر کلات نادر (به دلیل موقعیت خاص جغرافیائی و کمی مصرف در این نقطه ) تحت پوشش نبوده و توسط نیروگاه دیزلی منفرد برق آن تامین می شود.
شبکه جنوب از شهرستان گناباد شروع شده و به جز شهرستانها،نهبندان (به دلیل بعد مسافت و کمی مصرف ) بقیه شهرهای جنوب استان را دربر می گیرد.
مجموع قدرت عملی نیروگاهای استان 1200مگا وات می باشد که به ترتیب ؛
نیروگاه طوس 600مگا وات، نیروگاه مشهد 300مگا وات، نیروگاه شیروان 94مگا وات، نیروگاه قائن 36مگا وات و نیروگاههای دیزلی مجموعا 70مگا وات می باشد.
تعدد مشترکین برق استان بیش از 150000مشترک می باشد که برق تولیدی %34به مصرف خانگی، % 29به مصرف کشاورزی، % 27به مصرف عمومی و تجاری و % 8به مصرف صنعتی می رسد و الباقی در اماکن متبرکه و مراکز آرد و نان مصرف می شود.
شرکت برق تا زمان سال 1376 کاملا به شکل دولتی اداره می شد و شامل شرکتهای تابعه ای بود که همه زیر نظر شرکت برق منطقه ای بودند ولی از تاریخ فوق قسمتی از امور به بخشهای خصوصی جدیدی واگذار شد و شرکتهای تابعه نیز به شکل خصوصی درآمدند. به خصوص بخشی از امور انتقال به شرکت خصوصی مهام شرق (تعمیرات و نگهداری تاسیسات نیرو ) واگذار شد که بخش رلیاژ نیز جزئی از این شرکت می باشد.
• واحد محاسبات: این قسمت، محاسبات مربوط به بخش بارشبکه ها و بهینه سازی آن و محاسبه تلفات در استان خراسان را انجام می دهد.
• کنترل و حفاظت پست ها: این قسمت مسئولیت و حفاظت پست ها در استان را بر عهده دارد. سرکشی به پست و بر طرف کردن مسائل و مشکلات موجود از جمله وظایف این واحد می باشد.
• کنترل و حفاظت نیروگاه ها:این قسمت مسئولیت کنترل و حفاظت نیروگاه ها در استان را بر عهده دارد. سرکشی به نیروگاه و برطرف کردن مسائل و مشکلات موجود از جمله وظایف این واحد است.
• آزمایشگاه رلیاژ: این قسمت مسئولیت تعمیر وسایل و رله ها و انجام برخی طراحی ها و پروژه ها را بر عهده دارد. همچنین این قسمت به پست ها و نیروگاه ها سرکشی می نمایند و معایب را رفع می کنند.
سیستم حفاظت
سیستم قدرت شامل بخشهای تولید، انتقال و توزیع می باشد. در این سیستم خطوط انتقال و شبکه واسطه بین نیروگاه ها و مصرف کننده می باشد. پایداری در شبکه قدرت از مباحث مهمی است که در بخشهای مختلف مورد توجه می باشد.
عواملی از قبیل بروز اتصال کوتاه در خطوط انتقال انرژی، خارج شدن یک واحد تولید از مدار، خارج شدن ناگهانی بارهای زیاد از سیستم و 000 باعث بروز ناپایداری می شوند.
علاوه بر این ؛ نوع اتصال کوتاه، محل وقوع، سرعت برطرف کردن و روشهای برطرف کردن آن نیز در پایداری سیستم مؤثرند. تجهیزات تولید، انتقال و توزیع نیرو به طرق مختلف در برابر انواع fault و ناپایداری حفاظت می شوند.
اجزاء یک سیستم حفاظتی عبارتند از:
وسایل تشخیص دهنده (pt,ct) ؛ وسایل تصمیم گیرنده ( رله های حفاظتی ) ؛ عمل کننده ها (کلیدهای قدرت ) و وسایل کمکی (رله های کمکی ) و برق گیرها می باشد.
اساس کار رله های محافظ
اساس کار رله های محافظ، حذف فوری یک اتصال کوتاه در سیستم و یا در یکی از تجهیزات سیستم است. ( عملکرد رله مانند یک فیوز است ) همچنین ممکن است هنگام کار نرمال، عیوب و یا نواقصی در دستگاه ایجاد شود که روی تجهیزات دیگر نیزاثر نامطلوب داشته باشد و در این مواقع رله محافظ باید با یک کلید قطع کننده مدار آسیب دیده را از سیستم جدا کند گر چه اغلب رله های محافظ برای کم کردن اثر اتصال کوتاه به کار می روند ولی در ژنراتورها و ترانسفورماتورها برای پیشگیری از بسیاری از حالات طبیعی نیز رله های محافظ بکار می رود. از خصوصیات دیگر رله محافظ شان دادن محل و کیفیت خرابی
در سیستم است بدین ترتیب تعمیر خرابی آسانتر می شود بلکه مانع آسیب دیدن سایر قسمتها می گردد.
به طور کلی یک مدار الکتریسیته از قسمتهای زیر تشکیل شده است:
ژنراتورها، تغییر دهنده ها و یکسو کننده ها، کلیدها، خطوط انتقال و مدارهای توزیع.
قسمتهای ذکر شده اغلب توسط یک قطع کننده circuit breakerبه هم مربوط شده اند. به طوری که قطع یکی از کلیدهای فوق باعث مجزا شدن آن قسمت از بقیه مدار می شود.
برای اینکه مدار دارای اطمینان کامل باشد، کلیدها باید بتوانند در مواقع لازم و اتفاق اتصالی، مدار را قطع کنند. ساختمان رله های محافظ طوری است که در موقع اتصال اتفاقی به کلید فرمان را بدهد. رله های کمکی تنها برای محافظت اتصال کوتاه به کار می برند، زیرا اتصال کوتاه بزرگترین خرابی در یک سیستم است؛ تجربه نشان داده است که محافظت کمکی مطمئن تر از محافظت معمولی می باشد.
عواملی که باعث عدم کار رله اولیه می گردد عبارتند از:
• منبع جریان یا ولتاژ رله
• منبع جریان دائم رله
• تجهیزات خود رله محافظ
• مدار قطع یا مکانیسم قطع کننده
• کلید
اساس کار رله های کمکی بر این اصل است که اگر رله های اولیه نتوانستند کار خود را انجام دهند این رله انجام وظیفه می کند.
شرایط کار سیستم محافظ
• موقعی که یک اتصال کوتاه در خط اتفاق بیفتد رله محافظ باید کلید نزدیک به محل اتصال را قطع کند. در زمان اتصال کوتاه جریان خیلی زیادی از مدارات و اجزاء مربوطه عبور
می کند.
• اگر کلید انتهایی مدار اتصال، درست عمل نماید، رله مجاور مدار نباید عمل کند و به کلیدهای مربوطه فرمان قطع می دهد.
• اگر کلید مدار اتصالی به موقع قطع نکند رله های مخصوص مدارات مجاور باید به کلید مربوطه فرمان قطع دهد.
• زمان عملکرد رله محافظ باید به اندازه ای کوتاه باشد که در این مدار استابیلیته خود را از دست نداده و از خطر وارده به سیستم جلوگیری شود.
آشنایی با شرکت برق و پستها
شرکت برق منطقه ای خراسان نظارت بر امر تولید برق منطقه ای خراسان و توزیع و انتقال دارد.
• شرکت مدیریت تولید برق طوس: نیروگاه طوس که چهار واحد 125 مگا وات بخاری دارد.
• شرکت مدیریت تولید برق مشهد: نیروگاه مشهد یک نیروگاه بخاری و گازی با هم است.
• شرکت مدیریت تولید نیروگاهای گازی: نیروگاه شریعتی، نیروگاه شیروان، نیروگاه قائن، نیروگاه نیشابور.
در کل نیروگاه ها 2364.5 مگا وات انرژی استان خراسان است.
نیروگاه های دیزلی قائن، بیرجند، گناباد، نهبندان، فردوس و طبس مقدار کمی برق تولید می کنند که در زمان پیک مقرون به صرفه می باشد که کار کنند در اواخر سال 77 برق خراسان به شبکه کشوری متصل شد. ( از طریق اسفراین و استان مازندران که حدود 200 مگا وات برق به شبکه می دهند ).
شرکتهای توزیع نیروی برق
• توزیع نیروی برق استان: مابقی شهرستانهای استان
• توزیع نیروی برق مشهد: مشهد، سرخس، فریمان، چناران
انواع پستها
انواع پستها از نظر شبکه عبارتند از:
• پستهای نیروگاهی (بالا برنده )
• پستهای کلیدی (sw-sub)
اگر بخواهیم از پست A به پست C ولتاژ را انتقال دهیم، از نظر اقتصادی نباید به صورت یکسره وصل شوند بلکه باید آن را نصف کرد در این صورت ایجاد خطا کمتر می شود. ((Sub مخفف کلمهstation Sub یعنی پستهای انتقال و توزیع.
انواع پستها از نظر ساختمانی عبارتند از:
• بیرونی Out door
پستهای سنتی (conventional)
پستهای مدولاتور یا نیمه متحرک
پستهای موبایل
پستهای GIS ((Gas Insulation Sub
• داخلی In door
تجهیزات در داخل اتاقی است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 18 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
چکیده
سازمانهای زیادی، در جهان، نظامهای مدیریت دانش را، در راستای حفظ ثبات و سودمندیشان انتخاب کرده و می پذیرند. این نگرش در مشاغل رو به گسترش حاصل از فن آوری، از قبیل بیوتکنولوژی، علوم رایانه و ارتباطات راه دور و همچنین در حرفه هایی مثل وکالت، حسابداری و مشاوره مدیریتی ملموس است. نسلی جدید از مدیران به نام «مدیر دانش» ظهور کرده اند تا این نظام نوین را در سازمانها نهادینه کنند. به دلیل تشابه کاری بسیار زیاد، اغلب متخصصان اطلاع- رسانی و کتابداران برای تصدی این سمت مطرح هستند. این مقاله، به بررسی انواع دانش و راه های انتقال و تبدیل آن می پردازد. در نهایت، اهمیت عنصر انسانی در نظامهای مدیریت دانش، با تاکید بر نقش کتابداران و متخصصان اطلاع رسانی ، تبیین می شود.
مقدمه
از اواخر قرن بیستم یک نوع تغییر نگرش در رابطه با جایگزینی سرمایه های مادی با سرمایه های فکری دیده می شود. سرمایه فکری، به تدریج در سازمانها به عنوان سرمایه اصلی آن مطرح می شود. این نگرش در بیشتر سازمانهای تجاری که بر تولید و حفظ سرمایع فکری تأکید دارند، نتیجه بخش بوده است. نظامی که با این نگرش رفتار می نماید، «مدیریت دانش» خوانده می شود. در بیشتر سازمانها این نیاز به مدیریت دانش، احساس شده است. کارهای خوبی که در نتیجه استفاده از نظام مدیریت دانش برای حفظ مزیت رقابتی در همه سازمانها، انجام شده است، نشان می دهد که آن سازمان ها قادر به حفظ و تثبیت اثربخشی و سودمندی خود شده اند. دانش، که یک عامل کلیدی در مزیت رقابتی است، آنقدر پویا و کم عمر شده است که مدیریت مؤثر آن یک ضرورت لازم برای حفظ و ثبات شده است. مدیریت دانش، آنطور که به نظر می رسد، نظامی است که به سازمان کمک می کند تا مزیت رقابتی اش را در محیط تغییرات سریع اقتصادی حفظ کند. پیشرفتهای به دست آمده ازطریق مدیریت دانش، در سازمانهایی که با بیوتکنولوژی، نرم افزارهای رایانه ای و ارتباطات راه دور و با دفاتر وکلا، حسابداران، مشاوران مدیریتی، سر و کار دارند، نشان می دهد که آن سازمان از چابکی و پویایی بالایی برخوردار است.
کار متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران در سازمانها، با آنچه که برای مدیران دانش جدیداً مطرح است، تفاوت محسوسی دارد، ولی با این حال نزدیکترین حرفه به مدیریت دانش، حرفه کتابداری و اطلاع رسانی است. متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران، به دلیل همین نزدیکی شغلی، برای تصدی سمت جدید مدیریت دانش مطرح شده اند. برای متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران که به طور سنتی با فعالیتهایی نظیرتولید، گردآوری، دریافت، تکثیر، ساختارسازی[1]، ذخیره و بازیابی، و اشاعه اطلاعات، در ارتباطند، لازم است که بدانند مدیریت دانش چیست و چگونه یک نظام مدیریت دانش را تعمیم دهند و آن را در سازمان به کار گیرند. این بستگی به این دارد که آنها از پیشرفتهای مدیریت دانش آگاه باشند و اصول آنرا در جایی که مناسب است یا خطر آن کمتر باشد، به کار گیرند، به علت اینکه نظام مدیریت دانش کم هزینه و پرسود است، بعضی سازمانها از آن به خوبی استقبال می کنند تا ازخدمات پرهزینه کم سود بپرهیزند(کیلینگ[2] و هورنبی[3]، 1999). در این مقاله، هدف، معرفی جنبه های متمایز مدیریت دانش برای متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران است.
تعاریف مدیریت دانش
تمایز «داده»، «اطلاعات» و «دانش» مشکل است. تنها از طریق مفاهیم بیرونی یا از دیدگاه کاربر میتوان بین «داده»، «اطلاعات» و «دانش» تفاوت قائل شد. معمولاً داده به عنوان مواد خام، اطلاعات به عنوان مجموعه سامان یافتهای از داده و دانش به عنوان اطلاعات با مفهوم شناخته میشود(بات[4]، 1382).
فرهنگ قرن بیستم چمبرز[5]، دانش را چنین تعریف می کند «عقیده تثبیت شده، آن چیزی که شناخته شده است، اطلاعات، آموخته، علم، یادگیری، مهارت عملی، آگاهی، شناخت و غیره».دانش ترکیب سازمان یافتهای است از «داده» که از طریق قوانین، فرآیندها و عملکردها و تجربه حاصل آمده است. به عبارت دیگر «دانش» معنا یا مفهومی است که از فکر پدید آمده ( به نقل از بات: ماراکاس[6]، 1999) و بدون آن، «اطلاعات» یا «داده» تلقی میشود. تنها از طریق این مفهوم است که «اطلاعات» حیات یافته و به «دانش» تبدیل میشود (بات، 2000). بنابراین تمایز بین «اطلاعات» و «دانش» به دیدگاه کاربر بستگی دارد. دانش یک مضمون وابسته است از آنرو که «مفاهیم» در ارتباط با یک الگوی مشخص تفسیر میشود. ( به نقل ازبات: ماراکاس، 1999) و مدیریت یعنی «روش هدایت و استفاده از چیزی». اصطلاح مدیریت دانش یک اصطلاحکاملا بی ثبات است. درست مثل هم خانواده های آن مثل اطلاعات ، مدرک و سند ، راه های متعددی برای تفکر درباره آن وجود دارد( مک اینرنی[7] و لوفور[8]، 2000). تعریف مدیریت دانش طبق نظر یکی از متخصصین چنین است «مدیریت دانش، سازگاری برای حفظ و ثبات سازمانی را در مواجهه با تغییرات در حال رشد محیطی را فراهم می کند. ضرورتاً آن دسته از فرایندهای سازمانی را مد نظر دارد که در جستجوی ترکیب و تلفیق محتوای پردازش شده داده ها و اطلاعات حاصل از فناوریهای اطلاعاتی با خلاقیت و نوآوری عوامل انسانی است( مل هوترا[9]، 1999) . تعریف دیگری هست که «مدیریت دانش، عملاً، شامل شناسایی و بازنمایی سرمایه های فکری موجود در سازمان، تولید دانش جدید برای برتری رقابتی در درون سازمان، ایجاد امکان دسترسی به حجم وسیعی از اطلاعات سازمانی، اشتراک در بهترین کارها، و فناوری که قادر به انجام همه موارد مذکور باشد، شامل گروه افزار و اینترانت ها( بارکلی[10] و مورای[11]، 1997) . بات مدیریت دانش را فرآیند ایجاد، تأیید، ارائه، توزیع و کاربرد دانش می داند(1382). مدیریت دانش این گونه نیز تعریف می شود «حرفه ای که هدف آن مهار و به کارگیری دانش و اطلاعات و ایجاد دسترسی بی کم و کاست به آن برای همه کارکنان در یک سازمان، است با این هدف که آنها کارشان را بهتر انجام دهند ( سوکومار[12]، 1999) . از این تعریف چنین به نظر می رسد که مدیریت دانش دارای دو بعد است، فیزیکی و غیر فیزیکی و دو حالت زنده و بی جان، یک متخصص اطلاع رسانی و یک کتابدار متخصص که تاکنون خودش را بیشتر وابسته به فناوری اطلاعات و نتایج آن کرده است، باید فراتر از دیگر مردمان در حوزه های ناشناخته ای مثل خلاقیت، دانش، اندیشه و غیره در جهت ایجاد سود برای سازمان مادر خود، به مطالعه و جستجوی جنبه های ناشناخته طبیعت انسانی بپردازد. هدف این مقاله، تلاش برای تبیین این نوع جدید مدیر دانش است. او باید یک نقش پویشگرانه را بپذیرد و از یک نگرش دانش مدار نسبت به افراد در سازمانها، برخوردار باشد.
انواع دانش
بسته به اینکه دانش در کج، از لحاظ فیزیکی، قرار دارد به دو نوع تصریحی و ضمنی تقسیم بندی می شود ( نانوکا[13] و تاکوشی[14]، 1995).دانش تصریحی[15]، دانشی است که می تواند رسماً به زبان بیان گردد شامل جملات دستوری، فرمولهای ریاضی، شرح جزئیات، دستنامه ها و غیره، و در بین افراد به صورت رسمی و آسان قابل انتقال است. این دانشی است که کتابدار و متخصص اطلاع رسانی با آن آشناست. دانش ضمنی[16]، ارایه آن با زبان رسمی و برای ارتباط، سخت است. آن دانش شخصی است که در تجربه افراد نهفته است و شامل عوامل ناملموس و نامحسوسی از قبیل مهارت، ، تجربه ، نظام ارزشی و غیره است. آن، ذهنی است و بوسیله کار و تمرین بوجود می آید. دانش ضمنی در بسیاری از سازمانها، هرگز ثبت و ذخیره نمی شود هر چند که ماهیت آن برای قرار گرفتن در هسته عملیاتی سازمانی، شناسایی می شود. در حالیکه دانش ضمنی مطلق است ، دانش صریح دانشی است بر پایه قانونمندی، که با استناد به قوانین متناسب، فعالیت ها را با موقعیت ها منطبق می سازد(کیم[17]، 1380).
سه گروه از کارشناسان به عنوان تیم همکاران دانش که نیازمند همکاری با هم هستند در مرکز دانش قرار دارند. آنها عبارتند از: استفاده کنندگان، متخصصان دانش، شامل کتابدارن ، و کارشناسان فن آوری (کیم، 1380). عامل تصمیم گیرنده و اثرگذار در تغییر نقش متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران به مدیران دانش، عبارت از شناخت، دریافت و انتقال دانش ضمنی موجود در سازمان به دانش تصریحی است. هر چند آشنایی آنها با مدیریت دانش تصریحی، می تواند به آنها در این نقش جدید کمک کند، ولی این آشنایی، نمی تواند به تنهایی جایگزین مهارتهای جدید مورد نیاز در نقش مدیر دانش باشد. داونپورت[18] و پروساک[19] (1379) ازکتابداران ومتخصصان اطلاع رسانی به عنوان دلالان و واسطه گران دانش در سازمان ها یاد می کنند و داونپورت(1993) معتقد است که کتابدارن اگر بخواهند در ایفای نقش جدید خود در مدیریت دانش ، پیشرفت کنند، باید هدفها، فعالیت ها و علایق فرهنگی خود را تغییر دهند. کسب مهارتهای جدید، تغییر طرز نگرش، شناخت کامل اهداف و آرمانهای سازمان، روابط عمومی عالی، نگرش پویشگرانه و غیره، برخی از جنبه هایی هستند که در جریان تغییر به مدیر دانش، به کار می آیند.
عناصر انسانی در مدیریت دانش
محیطهای تجاری امروزی ثابت و قابل پیش بینی نیستند. در این محیطها، نتایج مبتنی بر مکاشفه برای حل مشکلات و مسائل، در بسیاری موارد دورتر از حد انتظار، ظاهر می شوند. با توجه به نامحسوس بودن تغییر محیطها، توانایی اصلی دیروز یک سازمان،ممکن است امروز به ضرر سازمان باشد. به همین منظور، بررسی تنوع و پیچیدگی محیط بیرونی، نیاز به تشویق ابتکار و خلاقیت انسانی در درون سازمان معلوم می گردد.
مدیریت مبتنی بر فناوری اطلاعات، به اندازه کافی، قابلیت تشخیص و حل مشکل دسترسی به دانش ضمنی موجود در سازمان، ندارد. جس شرا[20] (1983) می گوید ماشین قادر به محاسبه و پردازش داده ها است اما این ذهن انسان است که می تواند دانش و اطلاعات را پردازش نماید. طرح مدیریت دانش، دانش تصریحی را معرفی کند و شناختی از دانش تصریحی نسبت به دانش ضمنی ارایه می کند و ابعاد انسانی را مثل نظرات، ارزشها، انگیزه ها و....، در فرایند ایجاد آن برای حل مسأله، به آن ربط می دهد. اهداف الگویی مدیریت دانش در جذب دیدگاههای ناهمگون، در شرایط مساوی، بهتر از فناوری اطلاعات، قادر به عینیت بخشی و آسان سازی انتقال اطلاعات و دانش ضمنی است. مدیریت دانش بیان می کند که عوامل انسانی، بهترین دریافتگرهای حسی برای دریافت کوچکترین تفاوتها و پیچیدگی پدیده ها و تغییراتی که در بیرون رخ می دهد، هستند. چنین برداشتی از واقعیت، نقش کلیدی در شکل دهی مسؤلیت سازمانی نسبت به یک موقعیت در نظام مدیریت دانش ایفا می کند. در فرهنگی که به دانش شخصی افراد بهای زیادی می دهند، افراد به طوری غریزی، قدرت دانش را احساس می کنند. اشتراک دانش[21] با دیگران، در اصل، اشتراک قدرت[22] است و در کل، ربطی به قدرت فرد ندارد. هدف از جایدهی نظام مدیریت دانش این است که مردم را متقاعد کند که دانش مورد احتیاج را استفاده کنند و آنرا با دیگران به اشتراک بگذارند. به عبارت دیگر ایجاد فرهنگ دانش اشتراکی، برای دسترسی به این هدف، قدم اول، متقاعد کردن، آموزش و یادآوری نیاز و سودی است که بایستی عاید سازمان و احیاناً نصیب افراد، در چنین اشتراکی شود. بعنوان یک سیاست سازمانی، باید در قبال اشتراک دانش پاداش داده شود و از انباشتن آن جلوگیری شود. اعتقاد و باور به این قضیه، سود بیشتر در نتیجه اشتراک دانش، از عوامل موفقیت نظام مدیریت دانش است.
فناوری اطلاعات (IT) در مدیریت دانش
اهمیت و کاربرد فناوری اطلاعات در مواجهه با ناآرامی و پیچیدگی محیطهای بیرونی، به خوبی شناخته شده است. هرچند فن آوری اطلاعات نمی تواند خودش به تنهایی مدیریت دانش را هدایت کند، با این حال آن نقشی حیاتی در تسهیل سازگاری و موفقیت یک نظام مدیریت دانش اولیه در سازمان ایفا می کند.فن آوری اطلاعات به عنوان ابزاری اساسی برای نیل به مزیت رقابتی در اکثر سازمان ها استفاده می شود. نقش راه حلهای ارایه شده فناوری اطلاعاتی جدید، در حل و آسان سازی مسایل و مشکلات، غیر قابل انکار است، و بالعکس، نباید از مشکلات ناشی از پیشرفتهای فن آوری اطلاعات ، غافل شد. مدیریت دانش به الگوهای تعامل میان فناوریها، فنون و افراد شکل میبخشد. برای مثال تکنولوژی اطلاعات در خصوص گردآوری، ذخیره و اشاعهء اطلاعات به خوبی عمل میکند ولی در تعبیر آن ناتوان است . استفاده از فناوری باعث بهرهوری افراد و انسجام اطلاعات در درون سازمان شده و عناصر انسانی تعبیر اطلاعات را از طریق ارائه دیدگاههای مختلف در یک زمینه انجام میدهند.
دانش بیرونی، سرمایه دانشی است که منشا آن خارج از سازمان است. متخصصان[23]، پایگاههای اطلاعاتی پیوسته[24]، اینترنت و... مثالهای دانش بیرونی هستند. گروه افزار[25]، فناوریهای استخراج و انباشت داده و غیره، ابزارهای لازم الامری در فرایند تصمیم گیری شده اند. برای مدیر دانش مهم است که تناسبی بین یکپارچگی پیشرفتهای فن آوری اطلاعات در سیستمهایی که برای دریافت دانش از بیرون و داخل سازمان طراحی شده اند، بدهد.
انتقال[26] و تبدیل[27] دانش
درک چگونگی انتقال و تبدیل دانش، قبل از تلاش برای استقرار نظام مدیریت دانش مهم است ( رائو[28] و پراکاش[29] ، 1999). پیش نیاز لازم و ضروری برای موفقیت نظام مدیریت دانش اولیه، حاکم شدن یک حس ضرورت و احساس چالش در سازمان برای سازگاری آن است. مدیریت، دارای نقشی کلیدی در اینجاست.
انتقال دانش ضمنی به ضمنی، اغلب از طریق تعاملات بین اشخاص یا معاشرتها، به صورت غیر رسمی، انجام می پذیرد. بدین منظور شناخت درست از اجزای دانش ضمنی، ضروری است. همچنین، باید یک محیط عامل در این موقعیت، در بیرون یا داخل سازمان، موجود باشد. تبدیل دانش ضمنی به شکل تصریحی، بوسیله یک فرایند بیرونی سازی[30] انجام می گیرد. که دانش ضمنی از شکل طرحهای شهودی و درون یافتی به قالب قابل ثبت شامل طرحهای بصری و نمایه ای ترجمه می گردد. این طرحها و نقشه ها درک و دریافت همگان را تسهیل نموده و می تواند دوباره استفاده شود. اگر بتوان دانش نهفته در ذهن افراد را به دانش صریح و قابل انتقال تبدیل کرد، به گفته نوناکا و تاکوشی (1995)، واقعا دانش جدیدی خلق کرده ایم، چون آنچه را در ذهن و درو ن بوده، قابل ارایه و درک جمعی نبوده است، به صورت دانش مدون وقابل انتقال به همگان درآمده است که این فرایند برونی سازی یا عینی ساختن دانش نام نهاده اند. کاربرد دانش آنقدر تغییر یافته است که بایستی در جریان کار و حل مشکل، از آن حمایت وپشتیبانی شود.
هر چند سازمانها در حال تجربه راههای جدیدی برای تبدیل دانش ضمنی به دانش تصریحی هستند، نباید روشهای سنتی را نادیده انگاشت. آموزش ضمن خدمت، کارآموزی ، طرحهای پاداش و... کارآیی آنها را در طی دوره ها بهبود می بخشد و حتی باید، علاوه بر این، با روشهای فراتکنیکی مانند ثبت و ضبط اعمال و گفتگوهای افراد کارآزموده، این روشها حمایت شود.
تجربه برخی سازمانهای تجاری در هند بیانگر این است که اشتراک دانش بین کارکنان یک سازمان، مشکل بزرگی نیست و کارکنان، دانش موجود در محیط و فرهنگ کار را به اشتراک می گذارند ( مولیک[31]، 1999) . تجربه پرایس واتر هاوس کوپرز[32] نشان می دهد سازمانهایی که دارای یک محیط کاری غیر رسمی متضمن اشتراک دانش هستند یا آنهائیکه در محیط کاری خود با چنین روشی کار می کنند، که در آن کارکنان نمی توانند بدون اشتراک دانش، به نتایج مورد نظر برسند، از بهترین امکان تبدیل و تغییر مدیریت دانش به یک مزیت رقابتی تداوم دار برخوردارند. آنها می گویند جریان اطلاعات ودانش در سازمان باید آرام باشد و به صورت غیر بوروکراتیک اداره شود.
تجربه شرکت خدمات مشاوره ای تاتا (TCS)[33] نشان می دهد که کارکنان ، در نتیجه تشویق آگاهانه بوسیله شرکت، با رغبت و میل خود برای اشتراک و استفاده مجدد از دارایی های فکری خود اقدام می کنند. TCS ضرورت وجود زیر ساخت مناسب مدیریت دانش را که دانش، تبدیل به سرمایه شود، مشخص نمود. اشتهار TCS و تبلیغ آنها برای مشارکت در دانش، به عنوان یک انگیزه برای افراد و گروهها عمل کرد. شرکت توسعه لوتوس[34]، بر این باور است که با شناخت گروه افزار آن، آن یاد گرفته است که مردم، آنچه را که می دانند به اشتراک می گذارند و از آن همراه با دیگران، دوباره استفاده می کنند. شرکت اینترنتی DBS ، اظهار می کند که برای توانایی در اشتراک دانش، اولین قدم این است که نگرش عوض شود. لازم است که در جریان کار به همه کارکنان تفهیم شود که آنها قسمتی از یک ماهیت واحد هستند، آنها یک سرنوشت مشترک دارند که می تواند از طریق دانش اشتراکی به بهترین نحو در آن پیروز و موفق شد.
تبدیل دانش ضمنی به ضمنی، ضرورتاً ترکیبی مجدد از دانش ضمنی، موجود به روشها و فرایندهای اثربخش و کارآمد است. پایه دانش یک سازمان مجموعه ای از اطلاعات جمع آوری شده در انواع مختلف نظامهای اطلاعاتی و ارتباطی، است. نظامهای مدیریت دانش، باید یک دید شفاف و بدون خطا از این داده های کاربردی، طبق یک روش کاربرگرا، فراهم کند. فرایند تبدیل دانش تصریحی به تصریحی دارای یک رده بندی و سازماندهی دانش مدار عالی است که پراستفاده و مفید، قابل درک و آسان برای استفاده است. متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران دارای نقشی مهم در تعریف، طبقه بندی اساسی دانش،ایجاد و توسعه ابرداده ها، و مهمتر از همه، ایجاد زبان کنترل شده ای که بیانگر زبان تخصصی وحرفه سازمان است، هستند. کوهن[35] و لوینتال[36] معتقدند که داشتن یک پیش زمینه تخصصی برای جذب دانش جدید و استفاده از ساختارها و الگوهای نو،ضروری است ، سازمان و اعضای آن باید با آگاهی از زبان علمی خاص حوزه مورد نظر، اهمیت وارزش تجربه دیگران را بدانند و به ژرفای آن پی ببرند تا بتوانند بدرستی از آن بهره برداری کنند(کوهن و لوینتال، 1990). تبدیل دانش تصریحی به ضمنی هنگامی که کاربر به صورت مداوم، دانش تصریحی را در کارش استفاده می کند رخ می دهد. نیروی انسانی دقیق و فرهنگ کاری سازمانها دارای نقش مهم در اجرا و انجام این نوع از تبدیل هستند. انتخاب متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران برای سمت جدید مدیر دانش در بسیاری از سازمانها، از روی تصادف نیست. فعالیتهایی که یک متخصص اطلاع رسانی و یک کتابدار مجبور است در جریان تبدیل به مدیر دانش انجام دهد، عبارتند از: معرفی انواع گونه گون دانش سازمانی، روش های پیشرفته، نظام ساختاری، و دستیابی به دانش، توزیع و انتقال دانش، گسترش و افزایش سودمندی و ارزش دانش، ذخیره سازی و بازیابی دانش( کیم، 1380)، و کاربردی نمودن سرمایه دانشی سازمان (اسپیچ[37]، 1998) .
قدم اولیه در یک برنامه مدیریت دانش، تعریف و تشخیص شاکله های سرمایه دانش برای یک سازمان است. به دلیل اینکه این قدم، اساس نظام مدیریت دانش است، باید مسؤلین با تجربه در سازمان مسؤول این عملکردها باشند. جزئیات و شاکله های دانش پایه سازمان در این مرحله تعریف و تبیین می شوند. این اقدام، همچنین حسابرسی دانش[38] نیز است. در حسابرسی دانش، این نکته باید رعایت شود تا از گرایش به نوع خاصی از اطلاعات جمع آوری شده، که کاری بسیار فنی است، اجتناب شود. به اطلاعات تجاری و بازاریابی نیز لازم است که اهمیت کافی داده شود.
دریافت سرمایه دانش
نخست، فرایند دریافت، مستلزم کار در کنار پردازشگران دانش است تا دانش را جذب و به سرمایه دانش سازمان بیافزاید. درپی آن، باید مکانیسم هایی باشد که به صورت خودکار این فعالیتها را انجام بدهد. همچنین، وجین دانش بدون کاربری و استفاده، کاری که در عالم کتابداری در مورد مدارک بی استفاده انجام می شود، فعالیتی ضروری است. این کار باید به صورت دوره ای توسط کارشناسان انجام گیرد. اهمیت مدیریت دانش در اینجا، درست مانند جدا کردن مواد خالص از ناخالص و حذف مواد زاید آن است، که برای پیشرفت دانش انجام می گیرد. علاوه بر اینکه این عمل، یک دانش جدید است فرایند دریافت دانش ضمنی، متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران را به فعالیت مطالعاتی شدید در زمینه موضوعاتی مثل روانشناسی، اداره کردن، توسعه منابع انسانی و غیره، فرا می خواند تا در اجرای وظیفه شان موفق و مؤثر باشند. این دیدگاه مورد تأکید نویسندگانی مثل هازل هال[39] است(1999).
داده ها و اطلاعات دریافت شده در نظامهای گوناگونی ذخیره می شود که دارای سرورهای اینترانت، پایگاههای اطلاعاتی، و غیره است، علاوه بر اینها، اطلاعات قابل دسترس در وب سایتهای اینترنتی نیز، باید به عنوان بخشی اساسی از دانش دریافت شده مورد توجه قرار گیرد. عموماً اطلاعات، هم داخلی و هم خارجی، بسیار حجیم و با سازماندهی ضعیف و عدم یکدستی، روبرویند. همچنین مسأله سنجش صحت اطلاعات نیزمطرح است. بهترین افراد برای دستیابی، نمایه سازی، ارزشگذاری ، تأیید و فرستادن اطلاعات در باره سازمانها، متخصصان اطلاع رسانی و کتابداران هستند. گام بعدی در مدیریت دانش اولیه، این است که چگونه این متخصصان نسبت به رده بندی سرمایه دانش اقدام کنند.
رده بندی سرمایه دانش
مدیریت دانش سؤال سادهای درباره ذخیره، بازیابی و انتقال اطلاعات نیست بلکه بیشتر تعبیر و سازماندهی اطلاعات از جهات مختلف است(بات، 1382). یک اصل لازم برای استفاده مؤثر و بهینه از جریان دانش ناشی از حسابرسی دانش رده بندی و سازماندهی آن به نحوی است که بیشترین کاربری و سودمندی را به کاربر نهایی برساند. طرحهای رده بندی مورد استفاده باید استفاده نهایی را آسان کند. در زمان رده بندی، باید ابر داده، اطلاعاتی که در باره اطلاعات است، ایجاد شود که دارای نقشی بسیار مهم در بازیابی اطلاعت و تحویل بیشترین نتایج مرتبط، است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 15 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
موضوع :
دانلود فایل فلش گوشی هوآوی huawei g750-u10 بیلد نامبر B117 با لینک مستقیم
G750-U10_Firmware_V100R001C00B117CUSTC408D003_English
لینک دانلود فایل رو براتون در یک فایل ورد قرار دادیم که میتوانید پس از پرداخت دانلود کنید