دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:10
فهرست مطالب
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
گاهى شیطان از دست بعضى افراد گلایه مى کند. او تمام دنیا را از آن خود مى داند و مى گوید: چون مؤمنان مى دانند که دنیا از آن من است ، آن را دشمن مى دارند و دنبال آن نمى روند، اما عده اى هستند که دنیا را طالبند و به آن عشق مى ورزند.
شیخ عطار، در کتاب منطق الطیر، در همین باره داستانى را به شعر در آورده و قدرى از گلایه و ناراحتى شیطان را متذکر مى شود و مى گوید:
مرد گفتش : اى جوان مرد عزیز
آمد بد پیش از این ، جا بلیس
خسته مى بود از تو و آزرده بود
خاک از ظلم تو بر سر کرده بود
گفت : دنیا جمله اقطاع (318) من است
هست مؤمن آن که دنیا دشمن است .
تو بگو او را که عزم راه کن
من به نیشش مى کنم آهنگ سخت
زآنکه در اقطاع من زد چنگ سخت
هر که بیرون شد زاقطاعم تمام
نیست با وى هیچکارم والسلام
باز نقل مى کند که روزى حضرت عیسى بن مریم علیه السلام خشتى را زیر سر خود گذاشته و خوابیده بود. شیطان آمد و گفت : اى عیسى ! مگر تو زاهد نیستى ؟ فرمود: چرا. عرض کرد: اگر زاهدى پس چرا دل به دنیا بسته اى ؟ فرمود: دل بر چه بسته ام ؟ گفت : به این خشتى که زیر سر گذاشته اى . آن حضرت خشت را از زیر سر برداشت و دور انداخت و بار دیگر خوابید.
شیخ عطار این داستان را هم به شعر آورده است :
عیسى مریم به خواب افتاده بود
نیم خشتى زیر سر بنهاده بود
چون گشاد از خواب خود عیسى نظر
گفت : اى ملعون ! چرا ایستاده اى
گفت : خشتم زیر سر بنهاده اى .
جمله دنیا چو اقطاع من است
هست آن خشت از آن من و این روشن است
خویش را آورده اى در ملک من
عیسى آن از زیر سر پرتاب کرد
روى را بر خاک و عزم خواب کرد
چون فکند آن نیم خشت ، ابلیس گفت :
من کنون رفتم تو اکنون خوش بخفت
چون به سر خشت لحد خواهى نهاد
خشت بر خشتى چرا باید نهاد
الله الرحمن الرحیم
(حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ الْسَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالاَزْلامِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ)
(الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاِسلام دیناً فَمَنْ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْـرَ مُتَجَانِف لاِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
بسیاری از علمای اهل سنت و شیعه وقتی به این آیه رسیده اند تصریح کرده اند که آیه ی (الیوم یئس ...) جدا از قسمتهای قبل و بعدش نازل شده است. البته فعلا کاری نداریم به اینکه درباره ی شان نزول آن اختلاف کرده اند. اما همینقدر مطمئن هستیم که شان نزولش را جدا از قبل و بعدش می دانند. خوب چطور اینجا سیاق را رعایت نکرده اند ؟ چرا وقتی این آیه را تفسیر می کرده اند به معنای آیات قبل و بعدش توجه نکرده اند ؟ جوابش واضح است. زیرا این آیه استطراد است که بین دو آیه ی دیگر قرار گرفته است و چون هر دو گروه روایاتی را در شان نزول (الیوم یئس ... ) داشته اند لذا به سیاق توجهی نکرده اند زیرا همانطور که گفتم سیاق توان معارضه با روایات
صحیحه را ندارد .
اصولا استطراد و تغییر سیاق و تغییر خطاب و عدول از یک موضوع به موضوع دیگر و ... از خصوصیات قران است که زیاد تکرار شده است و هم علمای سنی و هم شیعی به این خاصیت قران اعتراف کرده اند . به اقوال زیر توجه کنید:
** الطبرسی: من عادة الفصحاء فی کلامهم انّهم یذهبون من خطاب إلى غیره ویعودون إلیه، والقرآن من ذلک مملوء، وکذلک کلام العرب وأشعارهم.
از عادت فصحای عرب این است که آنها از خطابی به خطاب دیگر می روند و باز به خطاب قبلی بر می گردند...)
**الشیخ محمد عبده: إنّ من عادة القرآن أن ینتقل بالاِنسان من شأن إلى شأن ثم یعود إلى مباحث المقصد الواحد المرة بعد المرة
(از عادت قران است که انسان را از شانی به شان دیگر می برد و سپس به شان قبلی بر می گردد)