اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره محاسبه سطح راداری هواپیما با استفاده از معادله سهمی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره محاسبه سطح راداری هواپیما با استفاده از معادله سهمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد اردبیل

موضوع:

محاسبه سطح مقطع راداری هواپیما

با استفاده از معادله سهمی

استاد مربوطه:

آقای مهندس قیامی

تهیه و تنظیم:

مجید یگانه

تابستان 85

«محاسبه RCS هواپیما با استفاده از معادله ی سهمی»

چکیده :

آنالیز دقیق پراکندگی اشیا با ابعاد بزرگ در مقایسه با طول موج با استفاده از روشهای دقیق (عنصر محدود، EDTD، روش گشتاور) با یک کامپیوتر شخصی، تقریبا غیرعملی است. در روشهای مجانب، اتپیک های فیزیکی (PO)، نظریه هندسی دیفراکسیون (GTD) الگوبرداری دقیق مرز اشیا، نیز سخت است. روش معادله سهمی، نتایج دقیقی را در محاسبات پراکندگی از اشیا با ابعادی در دامنه ی یک تا ده طول موج، ارائه می دهد. حل معادله سهمی با مقاله، روش محاسبه سطح مقطع رادار با استفاده از معادله ی سهمی در سه بعد، مورد مطالعه قرار می گیرد و معادلات ضروری ارائه می شود. برای نشان دادن اعتبار معادله ی سهمی، RCS یک کره ی فعال محاسبه می شود و نتایج با نتایج تحلیلی مقایسه می شود. RCS هواپیما با استفاده از مدل پله ای در معادله ی سهمی، محاسبه می شود و نتایج با نتایج اپتیک های فیزیکی، مقایسه می شود.

«1-مقدمه»

معادله ی سهمی، تخمین و تقریب معادله ی موج است که پراکندگی و انتشار انرژی را در یک مخروط متمرکز بر روی جهت برتر و جهت پاراکسی نشان می دهد. معادله ی سهمی ابتدا بوسیله ی لئونتوویچ و فوک برای مطالعه ی دیفراکسیون امواج رادیویی حول محور زمین، ارائه شد. با پیشرفت کامپیوترهای تخصصی برای حل معادله ی سهمی، راه حل های عددی جایگزین شد. معادله ی سهمی بر انتشار موج، اکوستیک، رادار و سونار به کار گرفته می شود.

معادله ی سهمی اخیرا در محاسبات پراکندگی در اکوستیک ها و الکترومغناطیس ها به کار گرفته شده است.

«2-چهارچوب معادله ی سهمی»

در این مقاله، بر آنالیز سه بعدی با استفاده از معادله ی سهمی متمرکز می شویم. در همه ی معادلات، وابستگی زمانی میدانها بصورت (expc-jwt) فرض می شود. برای پلاریزاسیون افقی، میدان الکتریکی E تنها مولفه غیرصفر EZ را دارد، در صورتیکه برای پلاریزاسیون عمودی، میدان مغناطیسی H فقط یک مولفه غیرصفر Hz را دارد. تابع U. به صورت زیر تعریف می شود.

(1)

که در این معادله ، (X,Y,Z)( مولفه EZ برای پلاریزاسیون افقی و مولفه ی HZ برای پلاریزاسیون عمودی است. جهت پاراکسی در طول محور X فرض می شود. با فرض شاخص انکساری ابزار، n، مولفه میدانی ( ، معادله موج سه بعدی ذیل برآورده می شود:

(2)

با استفاده از معادلات (1) و (2)، معادله موج در اصطلاحات X بصورت معادله ذیل است (3)

با ملاحظه ی ، (3)، به معادله (4) تبدیل می شود :

(4)

و می تواند بصورت ذیل ارائه شود.

(5)

با تجزیه معادله ، جفت معادلات زیر بدست می آید

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره محاسبه سطح راداری هواپیما با استفاده از معادله سهمی

تحقیق درباره کاهش میزان پرخاشگری نوجوانان با ورزش

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره کاهش میزان پرخاشگری نوجوانان با ورزش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

کاهش میزان پرخاشگری نوجوانان با ورزش

کودکان و نوجوانان از طریق بازی و فعالیت های بدنی، اطلاعات لازم را برای زندگی اجتماعی به دست می آورند و برای پذیرفتن مسئولیت در جامعه آماده می شوند. بازی و ورزش، میدان تمرین مناسبی برای ارزش گذاری و جهت گیری رغبت ها، هیجان ها و عواطف و گرایش های فطری نوجوانان ایجاد می کند و مفاهیمی چون نوع دوستی و تعاون، ایثار، فداکاری و گذشت را به او می آموزد.......

 

در تحقیقی که بین ۱۰۰ دانش آموز پایه سوم پنج مدرسه راهنمایی تهران با استفاده از پرسشنامه شخصیتی آیزنگ به اجرا درآمد، نتایج حاصله نشان داد که بین ورزش کردن نوجوانان با کاهش میزان پرخاشگری رابطه مستقیم وجود دارد. این تحقیق ثابت کرده است که انجام فعالیت های بدنی و ورزش به میزان قابل توجهی به ویژه در درازمدت می تواند از پرخاشگری دانش آموزان بکاهد.

خلاصه این تحقیق را که حاصل کار پژوهشی غلامرضا ازهر از آموزش و پرورش منطقه ۱۷ تهران است در پی می خوانید.

در تعریفی از ورزش چنین می گویند: ورزش و ورزش کردن پدیده ای است که در شرایط کنونی زندگی بشر برای پر کردن خلا ناشی از زندگی ثابت و تحرک اساسی بدن صورت می گیرد و دربرگیرنده یک سری حرکات سیستماتیک و حساب شده برای حصول به هدف بالا بردن درجه سلامتی تن و روان و سلامت عقل و هوش و بعد ارضای غرایز طبیعی ،نباید چنین تصور کرد که تربیت بدنی امری بی ارزش و صرفاً تفننی است و فقط وسیله ای است که موجبات سرگرمی را فراهم می سازد، بلکه برعکس باید آنرا جزو مهمی از فعالیت های زندگی روزمره خود به شمار آورد.

ورزش و تربیت بدنی که خواص و ویژگی های علمی آن در ابعاد فرهنگی و اجتماعی بارز و روشن است و در بهداشت و سلامت جسم و روان، در نشاط و تفریح خاطر و در افزایش قابلیت های کاربردی عضلات و کاهش تحریک پذیری، هنگام انجام امور مختلف و بالاخره در آموزش های اخلاقی و اجتماعی نقش موثر و کارساز دارد. به همین لحاظ کشورهای مختلف جهان در قوانین خود، جایگاه ویژه ای را برای تربیت بدنی و ورزش پیش بینی کرده اند و سازمان ها و نهادهای مختلفی را برای توسعه و گسترش آن به وجود آورند و جایگاه آن را حتی تا حوزه وزارت ارتقاء داده اند.در جامعه اسلامی ما نیز همه امور فرهنگی، اجتماعی و همه مسائل ارزشی آن مبتنی بر فرهنگ اسلامی است، به این مهم توجه خاص شده است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر تعمیم و گسترش ورزش و تربیت بدنی تصریح شده و تاکید فراوان شده است و دولت در کنار تلاش های گسترده ای که برای حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی خود داشته در این زمینه نیز کوشش همه گیر و توجهی همه جانبه داشته است.

●مفهوم پرخاشگری

در معنا و مفهوم پرخاشگری از نظر لغوی در لغت نامه دهخدا غضب، غصه، انفعال ذکر شده است و پرخاشگری به معنی جنگجویی، فتنه طلبی، ستیزه جویی، هنگامه طلبی نیز عنوان شده است.در فرهنگ نفیس هم از واژه پرخاشگری به معنای خشم یعنی قهر، غضب، انفعال، غصه، خشم گرفتن، غضبناک شدن و قهر درآمدن، برآشفته شدن و پرخاش یعنی: خصومت و جنگ و جدال نیز آورده شده است.در فرهنگ معین نیز آن را به مفهوم هایی چون پرخاش به معنی نبرد، کارزار، جنگ، پیکار، ستیز، محاربه، حرب، مجادله کردن، تشر و عقاب عنوان می کند.

بر این اساس، پرخاشگری معمولاً به رفتاری اطلاق می شود که قصد آن صدمه رساندن (جسمانی یا زبانی) به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد است.

●از دیدگاه روانشناسی

در فرهنگ روانشناسی این معانی در تعریف پرخاشگری آمده است:

۱- حمله، عمل خصومت آمیز مستقیم در مقابل شخص یا شیء، ۲- بروز انگیزه، قدرت طلبی بر دیگران و ۳- پاسخی که در مقابل ناکامی از انسان سرمی زند.

علل پرخاشگری

عوامل موثر بر پرخاشگری به دو دسته فیزیولوژیکی و روانی- اجتماعی تقسیم بندی می شود.

علل فیزیولوژیک شامل این مباحث ساختاری است: صدمات و آسیب های مغزی، اختلال غدد درون ریز و عوامل ژنتیکی.

علل روانی- اجتماعی پرخاشگری نیز به این مباحث قابل دسته بندی است:

ناکامی، یادگیری رفتارهای پرخاشگرانه از الگو، کمبود توجه و عاطفه، تربیت متناقض همراه با نظم شدید و تغییرات مکرری که در نقش های والدین حاصل می شود و پرخاشگری به عنوان وسیله ای جهت تخلیه فشارهای روانی و... که این عوامل نقش بسیار مهمی در ایجاد رفتار پرخاشگرانه نوجوانان ایفا می کند.

●اثرات فعالیت های بدنی (ورزش) بر کاهش پرخاشگری کودکان و نوجوانان

کودکان و نوجوانان از طریق بازی و فعالیت های بدنی، اطلاعات لازم را برای زندگی اجتماعی به دست می آورند و برای پذیرفتن مسئولیت در جامعه آماده می شوند. بازی و ورزش، میدان تمرین مناسبی برای ارزش گذاری و جهت گیری رغبت ها، هیجان ها و عواطف و گرایش های فطری نوجوانان ایجاد می کند و مفاهیمی چون نوع دوستی و تعاون، ایثار، فداکاری و گذشت را


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره کاهش میزان پرخاشگری نوجوانان با ورزش

تحقیق درباره گزارش کارآموزی شرکت مترآب

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره گزارش کارآموزی شرکت مترآب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 37

 

آشنایی با مکان کارآموزی

شرکت مترآب به بررسی طرح‌های توجیهی کارخانه‌های که به نوعی با آب در ارتباطند پرداخته مانند طرح توجیهی آبرسانی به قشم یا طرح توجیهی ساختن کارخانجاتی مانند تولید پکیج، آبگرمکن و کولر آبی انجام دادن ممیزی برای دادن انشعابات و طراحی ادوات فنی برای کارخانه‌ها پرداخته که کارها در این شرکت بصورت پروژه‌ای می‌باشد و بعد از اتمام پروژه دیگری در دست گرفته خواهد شد این شرکت برای گرفتن تسهیلات از بانک‌ها با توجه به کار کردن روی طرح‌های توجیهی برای سرمایه‌گذاران تلاش می‌کند و بدین ترتیب سعی در افزایش تولیدات و پیشرفت‌های صنعتی کشور دارد.

تحلیل اقتصادی

در این فصل مبالغ ارزیابی تأسیسات موجود ، سرمایه‌گذاریهای جدید، سرمایه‌گذاریهای جایگزینی، هزینه‌های نگهداری و تعمیرات، درآمدهای سرمایه‌ائی و درآمدهای جاری به همراه عوامل مؤثر شامل جمعیت، نوع و میزان مصرف، میزان تولید، زمان، تورم، کارمزد بانکی و . . . مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

1- زمان

بلحاظ ضرورت تعیین وضعیت تأمین آب شهر قشم از جانب کارفرمای محترم خواسته شده است که یک گزارش تحلیلی تا سال 1384 بصورت مجزا تهیه گردد. لذا دوره این بررسی از سال 1378 الی 1384 خواهد بود.

2- هدف

با توجه به شرایط موجود برای جمعیت شهر قشم و شهرک‌های جدید ایجاد شده و یا در دست ساختمان بطوریکه در فصلهای گذشته اشاره گردید تنها منابع تولید آب شیرین تا سال 1383 دستگاههای آب شیرین‌کن هستند و پس از آن از طریق انتقال آب از سرزمین اصلی با اطمینان بیشتر نیاز مصرف‌کنندگان آب در شهر قشم تأمین خواهد شد.

در حال حاضر تولید در حد 2000 متر مکعب در روز است و با تعمیرات اساسی و نگهداری مناسب از دستگاههای آب شیرین کن انتظار می‌رود که تولید تا سقف 5500 متر مکعب در روز برسد. وضعیت موجود شبکه توزیع حاکی از آن است که اولاً حدود 2200 انشعاب را تحت پوشش دارد و ثانیاً بعلت نقص فنی در بعضی از لوله‌ها، خصوصاً انشعبات، تلف آب در آن زیاد است. از طرف دیگر شبکه بصورت مداوم مورد بهره‌برداری قرار نمی‌گیرد و مدت بهره‌برداری کمتر از 8 ساعت در هفته است.

بنابراین در طول دوره با توجه به محدودیت تولید باید سریعاً نسبت به بازسازی شبکه موجود حدود 10 کیلومتر و تعویض کلیه انشعابات موجود اقدام اساسی بعمل آورد. با توجه به این شرایط پیش‌بینی می‌گردد که کارفرمای محترم ظرف مدت 4 سال علاوه بر توسعة، وضعیت موجود را نیز بهبود بخشد.

3- تحلیل و محاسبات

یک مدل ریاضی که روابط بین داده‌ها (مقایر تولید آب، جمعیت، الگوی مصرف، مقادیر مصرف آب در کاربریهای مختلف، ارزش فعلی تأسیسات، هزینه‌‌های نگهداری و تعمیرتات، هزینه‌های بهره‌برداری، تورم، کارمزد بانکی و فرمول‌های ریاضی و اقتصادی مرتبط و . . . ) تحلیل می‌کند، طراحی و بکار گرفته شده است.

برای آنکه مدل ریاضی بتواند نتایج مطلوب بدست دهد. اطلاعات زیر تحت عنوان داده‌ها تهیه و به رایانه منتقل شده است.

1- جمعیت شهر قشم برای سالهای 78 الی 84 طبق اطلاعات دریافتی منظور شده است.

در این مدل جمعیت مصرف‌کننده تحت پوشش شبکه توزیع و یا حمل بوسیله تانکر نیز درج شده است. تعدادی از مصرف‌کنندگان آب شیرین، ساکن شهر قشم نمی‌باشند که در جدول آنها نیز پیش‌بینی شده است جدول شماره 14.

2- مصرف سرانه در سال 78 برابر 77 لیتر بوده و با توجه به مطالب مندرج در بند 5 از فصل دوم و محدودیت تولید مقدار مصرف سرانه برای سالهای 79،80،81 و 1382 مقدار 120،130،140،160 و برای سالهای بعد 180 لیتر در روز برای هر نفر پیش‌بینی گردیده است. در جدول شماره 13 میزان مصرف توسط شبکه توزیع، حمل با تانکر و همچنین پیش‌بینی آب بحساب نیامده نیز درج شده است.

بیان این نکته ضروریست که میزان مصرف توسط شبکه توزیع بر حسب توسعه تعداد انشعابات سالانه اضافه شده و متناسباً از آمار حمل با تانکر کسر شده است، بطوریکه طبق برنامه از سال حمل آب با تانکر ناچیز و یا صفر می‌گردد.

البته این امر وقتی صادق خواهد بود که تا آن تاریخ آب شهرهای صنعتی و مسیر راه خطر انتقال و همچنین روستاهای مجاور از طریق خط انتقال تأمین گردد.

4- نتایج حاصله

نرم افزار تحلیل اقتصادی با توجه به اطلاعات ورودی اعلام شده و همچنین اطلاعات دیگری که بتدریج به آنها اشاره می‌گردد. نتایج محاسبات را به شرح جدول شماره 14 ارائه می‌دهد.

1-4- داده‌ها

در ردیف‌های 1 الی 6 داده‌های اشاره شده را درج نموده است.

2-4- پیش‌بینی مصارف

با توجه به نسبت مقادیر مصارف درج شده در جدول شماره. او مقدار مصرف و میزان آب بحساب نیامده در ردیف‌های 5 و 6 همچنین پیش‌بینی مقادیر فروش آب شیرین برای انواع کاربریها برای سالهای مختلف محاسبه و در ردیف‌های 8 الی 11 درج شده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره گزارش کارآموزی شرکت مترآب

تحقیق درباره تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

 

American Philosophy

Narrativity, Modernity, and Tragedy:How Pragmatism Educates Humanity

Sami PihlströmUniversity of Helsinkisami.pihlstrom@helsinki.fi

 

ABSTRACT: I argue that the modernist notion of a human self (or subject) cannot easily be post-modernistically rejected because the need to view an individual life as a unified ‘narrative’ with a beginning and an end (death) is a condition for asking humanly important questions about its meaningfulness (or meaninglessness). Such questions are central to philosophical anthropology. However, not only modern ways of making sense of life, such as linear narration in literature, but also premodern ones such as tragedy, ought to be taken seriously in reflecting on these questions. The tradition of pragmatism has tolerated this plurality of the frameworks in terms of which we can interpret or ‘structure’ the world and our lives as parts of it. It is argued that pragmatism is potentially able to accommodate both the plurality of such interpretive frameworks—premodern, modern, postmodern—and the need to evaluate those frameworks normatively. We cannot allow any premodern source of human meaningfulness whatsoever (say, astrology) to be taken seriously. Avoiding relativism is, then, a most important challenge for the pragmatist.

1. The idea that "grand metanarratives" are dead is usually regarded as the key to the cultural phenomenon known as postmodernism. We have been taught to think that the Enlightenment notions of reason, rationality, knowledge, truth, objectivity, and self have become too old-fashioned to be taken seriously any longer. There is no privileged "God's-Eye-View" available for telling big, important stories about these notions. The cultural hegemony of science and systematic philosophy, in particular, is over.

Nevertheless, as even some postmodern thinkers themselves keep on insisting, we still have to be committed to the grand narrative of our individual life.(1) We cannot really dispense with the modernist notion of self, and the one who says we can forgets who she or he is. From the point of view of our own life, no postmodern death of the subject can take place. On the contrary, my death transcends my life; it is not an experienceable event of my life—as Wittgenstein also famously pointed out at Tractatus 6.4311. Most (perhaps all) of us feel that one's own death is hardly even conceivable from within one's life.

On the other hand, somewhat paradoxically, death must be postulated as the imaginary end point, the final event, of the story of my life. If there were no death (i.e., the annihilation of my self) to be expected, I could not even realize that I am leading a specific, spatio-temporally restricted human life. The fact that death is awaiting for me, even if I cannot fully understand what it is all about, enables me to think about my life as a coherent whole with a beginning and an end. Only with respect to such a life can the question of "meaning" or "significance" arise.

It seems, then, that no postmodernist talk about the disappearance of the subject, connected with the distrust felt toward grand narratives, can force us to give up this meta-level fact about our life. We might perhaps even say, echoing Kant, that the inescapability of death is a necessary "transcendental condition" of a meaningful (or, for that matter, meaningless) life. Human life as we know it is intelligible only under the circumstances in which death inevitably puts an end to it. Without death, our lives would be something entirely different, something about which we can have no clear conception whatsoever—not from the point of view of our present human condition, at least.

Death, then, plays a decisive role in the modern human being's understanding of her or his life as a unified narrative. Let us explore the essentially modern notion of narrativity in some more detail. It is a central element of the modern outlook, of our typically modern conception of personal identity, to employ this notion in making sense of our lives. The modern person, often without noticing it, conceives of her or his life as a "story", and this narrativist attitude to life has been conceptualized in various ways in the history of modern thought (cf. Taylor 1989). To see one's life as a linear progression from a starting point, through various phases (corresponding to adventures in a novel), up to its final page, death, is to be a modern person. To go postmodern is to break this chain of narration, as in self-conscious fiction, in which the story itself somehow "knows", and shows that it knows, that it is only a fictional story. The postmodern person could, or such a person thinks that she or he could, understand that the subjective life she or he leads is not really the life of a single, unified subject. Then, apparently, such a "subject" would not be a person in any normal sense of the term.

I am not simply suggesting that we should not at all attempt to go postmodern in this sense. The "antihumanist" French (as well as American) thinkers have had many insightful things to say about the ways in which the modern subject is constituted in terms of the social and political structures (e.g., power relations) which make life-narratives possible in the first place—instead of being the fully autonomous center of its life we are (modernistically) inclined to think it is. Furthermore, interesting post-structuralist developments of these investigations have been pursued. Some are still emerging. Yet, from the point of view of an individual human being living in her or his natural and cultural environment, there can be no total disappearance of the subject any more than there can be a total disappearance of all acting characters in a literary narrative. Narratives are about actions—usually about human actions in some problematic circumstances. There simply is no way for us humans to remove this fact of humanity. To do so would require that we turn into beings quite different from what we in fact are. As long as our life is intelligible to us, we will presumably be unable to fail to see ourselves as characters in a narrative, acting in the midst of the problems our environment throws against our face. Even the postmodernist writers themselves, whose work I am unable to comment upon here in any detail, must view themselves as subjects engaging in the intentional action of writing postmodernist prose.

It is, in fact, somewhat ironical that postmodernist philosophers and sociologists of science—for example, Joseph Rouse (1996) in his recent book—strongly emphasize the need to take seriously the narrative aspect of science, thus employing an inherently modernist notion in apologizing for postmodernism. "Modernist" philosophers of science need not necessarily oppose the idea that science, like any other human practice, is partly constituted through the narratives told in and about it.(2) On the contrary, they may join the postmodernist thinkers in granting narrativity an important place in the formation of scientific world-views.

2. I would now like to suggest that, despite the thoroughgoing modernity (or postmodernity) of our age, we should not only take into account the modern and postmodern literary analogues of human life (i.e., linear narrative and broken, "self-conscious" narrative), but also be prepared to look at our lives, at least occasionally, in premodern terms, e.g., in terms of classical tragedy. Our serious mistakes in life will, we might come to think, be "revenged"—perhaps not by any supernatural forces, but by other human beings or by the non-human nature nevertheless. Or at least so we can interpret those mistakes. We might, for example, conceive of a disastrous car accident or plane crash as analogous to the nemesis the tragic hero confronts after having committed the tragic mistake. Many people would undoubtedly consider this an irrational idea. The people who die in such accidents—let alone those millions who die in wars and massacres— are usually innocent. They never did anything that ought to be revenged: they made no tragic mistakes; they just died, unnecessarily.

But this is not the point. The tragic figures—say, Oedipus or Hamlet—were, in some sense, innocent, too. Perhaps the most tragic thing that can happen to a human person is that even an innocent life may be "revenged". Even if, in some conventional sense, the character has been innocent or even virtuous, there may still be something fundamentally "wrong" in her or his life, or in the very fact that she or he lives at all. In our (post)modern economic societies, we may quite easily think about our lives as crimes against humanity. It is because we live in the way we do that the non-human nature and all the poor people in the third world suffer incredibly. We cannot help contributing to the increasing of that suffering, even though we live as responsibly as we can within our standard Western liberal democracies. We deserve a nemesis.(3)

I do not think that any authentic feeling apparently captured in (quasi-)religious exclamations like "I am guilty" or "I have sinned" can be easily reached in concrete human life. But the Christian experience of sin, or moral condemnation in front of God, is perhaps the closest analogue to the experience I try to describe (an experience that we, rich Western people as we are, ought to be capable of having), except that the world-view of tragedy recognizes no Christian salvation. Therefore, tragedy is conceptually closer to us non-believers.

What I try to say is that the points of view to the world provided by fundamental physics, molecular biology, and neurophysiology are not the only legitimate ones to be taken into account when we try to understand our humanity. We should open our eyes to what, say, tragedy (among many, perhaps conflicting perspectives) can tell us about our lives. In the pluralistic spirit of pragmatism, we should tolerate various different points of view— language-games employing different standards of acceptability, pursuing different goals, and satisfying different human needs— for interpretively structuring the world, including our own place in its scheme of things (see Pihlström 1996a). Modern science is, of course, one of these human perspectives to reality, but the premodern tragic picture of man's fragile position in the world cannot be excluded just because there is no "scientific evidence" for its correctness. It is a correct picture in an entirely different sense, based on entirely different practical purposes. Pragmatists, early and late, have respected this plurality of our ways of experiencing and making sense of both human and non-human reality. They have had no use for the fiction of a "God's-Eye-View" to the world (here the traditions of pragmatism and postmodernism of course resemble each other), but, unlike postmodernists, they have not attempted to destroy the notion of a human subject. Instead, they have respected our need to ask questions about the significance of our individual lives. Therefore, pragmatism might also be able to accommodate our need— a very human need indeed— to be able to conceive of our lives as tragic (or, to point out a possible link between the premodern and modern standpoints, as tragic narratives).

Relevant examples could be multiplied. Another crucially important premodern source of insight for those who wish to make sense of their human limitedness might be the Book of Job (which is not a tragedy, of course). Reading the story about Job may make us appreciate our smallness and insignificance as parts of a vast amoral universe (cf. Wilcox 1989)— irrespective of whether we are theists, atheists, or agnostics, I would add.

The problem here, as so often in philosophy, is how to avoid uncritical relativism. Why can (or should) we "structure" our lives on the basis of tragedy, recognizing our hubris and the resulting nemesis, or on the basis of the Book of Job, recognizing our ignorance and weakness against the great mysteries of the creation, but not— at least not rationally and responsibly— on the basis of astrology (another premodern practice or viewpoint), postulating interstellar causal forces which determine the events of our lives? Both tragedy, the Bible, and astrology are, to use Nelson Goodman's term, "entrenched" in human culture. There has to be a normative point of view from which we can say that two of them should be taken seriously (though critically) in reflecting on human life whereas the third one should not. There has to be a way of saying that the human purposes which tragedy and the Scriptures (non-foundationalistically interpreted) serve are more serious and better purposes than the ones served by astrology (or other irrational pseudo-sciences).(4) It is hardly surprising that one of the constantly reoccuring charges that pragmatists have had to meet with is the accusation that pragmatism amounts to relativism.

The ultimate form of philosophical relativism is the first-person subjectivist view, according to which I am myself the only possible standard for the rationality (or moral acceptability, or any other normative virtue) of my beliefs, actions, etc. This is no doubt a possible position. It is related to still another example— admittedly, a modern rather than premodern one— which might throw light on the philosophical relevance of certain non-scientific, prima facie non-rational frameworks: the search for authentic existence, or authenticity for short, as constitutive of our individual lives. This search, inseparably connected with the inevitability of death and the above-mentioned experience of guilt, has been extensively discussed in the existentialist tradition, i.e., in the work of such literary and philosophical figures as Kierkegaard, Nietzsche, Heidegger, Sartre, and Camus (see Golomb 1995).

If it is true that we ourselves "create our authenticity" and that "[t]here is no one but ourselves to condemn or appreciate our behaviour" in the course of that creation (ibid., p. 25), there is a danger of solipsism that we must not fail to observe. If I am the measure of how my life— its authenticity, moral quality, or anything else about it— should be evaluated, then I am, in a profound sense, alone in the world. The world is my world.(5) Again, it is quite possible to hold this view. One cannot really argue against solipsism on theoretical grounds. Instead, the "argument" can only be based on an ethical decision to lead a certain kind of (authentic) life, to expose one's individual opinions to public normative criteria.

3. There is, then, no easy argumentative "solution" to the problem of relativism, subjectivism, and solipsism. This problem must be constantly faced when dealing with


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه 20 ص

مقاله درباره ضرب المثل های انگلیسی همراه با معادل فارسی

اختصاصی از اینو دیدی مقاله درباره ضرب المثل های انگلیسی همراه با معادل فارسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره ضرب المثل های انگلیسی همراه با معادل فارسی


مقاله درباره ضرب المثل های انگلیسی همراه با معادل فارسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

ضرب المثل های انگلیسی همراه با معادل فارسی


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره ضرب المثل های انگلیسی همراه با معادل فارسی