اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله زندگینامه حضرت علی علیه السلام

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله زندگینامه حضرت علی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله زندگینامه حضرت علی علیه السلام


دانلود مقاله زندگینامه حضرت علی علیه السلام
  • وی فرزند ابو طالب بود. علی (ع) ده سال پیش از بعثت متولد شد و پس از شش سال در اثر قحطی که در مکه اتفاق افتاد بنا به در خواست پیغمبر اکرم (ص) از خانه پدر به خانه پسر عموی خود یعنی پیامبر منتقل گردید و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد. پس از چند سال که پیغمبر اکرم (ص) به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در (غار حرا) وحی آسمانی به وی رسید وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد , شرح حال را فرمود , علی (ع) به آن حضرت ایمان آورد و باز در مجلسی که پیغمبر اکرم (ص) خویشاوندان نزدیک خود را جمع و به دین خود دعوت نموده فرمود
  • نخستین کسی که از شما دعوت مرا بپذیرد خلیفه و وصیه و وزیر من خواهد بود , تنها کسی که از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی (ع) بود و پیغمبر اکرم (ص) ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود و از این روی علی (ع) نخستین کسی است در اسلام که ایمان آورد و نخستین کسی که هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید
  • علی (ع) پیوسته ملازم پیغمبر (ص) بود تا آن حضرت از مکه به مدینه حجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند , علی (ع) در بستر پیغمبر اکرم (ص) خوابیده و آن حضرت از خانه بیرون آمده رهسپار مدینه گردید و پس از آن حضرت مطابق وصیتی که کرده بود , امانتهای مردم را به صاحبانش رد کرده , مادر خود و دختر پیغمبر را با دو زن دیگر برداشته به مدینه حرکت نمود.
  • شامل63 صفحه word قابل ویرایش

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زندگینامه حضرت علی علیه السلام

پاورپوینت : احادیث 14 معصوم علیه السلام

اختصاصی از اینو دیدی پاورپوینت : احادیث 14 معصوم علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت : احادیث 14 معصوم علیه السلام


پاورپوینت : احادیث 14 معصوم علیه السلام

پاورپوینت :احادیث 14 معصوم

متنی تخصصی . اموزشی با بهره گیری از علوم روز . فقهی و علمی.

تولید محصول با بهترین کیفیت و ووله های زیبا  وخط و تصاویر و اسلاید

توضیح واضح و کامل موضوع  با

تعداد تصویر

pps

pdf

slide

با قیمتی ارزان واستثنایی


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت : احادیث 14 معصوم علیه السلام

دانلودمقاله زندگی نامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

اختصاصی از اینو دیدی دانلودمقاله زندگی نامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 مقدمه :
امام علی ‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.
ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت ورهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ایشان رادرسن 55 سالگی به شهادت رساند.دراین نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماییم.
نام ،لقب و کنیه امام :
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمدتقی علیه‌السلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند :" خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند".
یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام :
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان " نجمه " نام داشت.
تولد امام :
حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعده‌الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که :" هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر " لااله‌الاالله " رااز شکم خود می‌شنیدم, اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت.
نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.
زندگی امام در مدینه :
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می پرداختنند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می نگریستند.تا قبل ازاین سفر با اینکه امام بیشترسالهای عمرش را درمدینه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامی پِیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند:" همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدینه عبورمی کردم, عزیرتراز من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر ا برآورده سازم, مگر اینکه این کار را انجام می دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى نگریستند ".
امامت حضرت رضا (علیه السلام ) :
امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام ) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نمائیم.
یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام ) می‌گوید:" ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود :" آیا می‌دانید من کیستم ؟" گفتم:" تو آقا و بزرگ ما هستی". فرمود :" نام و لقب من را بگوئید". گفتم :" شما موسی بن جعفر بن محمد هستید ". فرمود :" این که با من است کیست ؟" گفتم :" علی بن موسی بن جعفر". فرمود :" پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد"". (4) در حدیث مشهوری نیزکه جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام ) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل‌محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد".
اوضاع سیاسی :
مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد :
1- ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.
2- پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.
3- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.
مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام ) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان ( سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام ) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین درفساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت, از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.
اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و اورابه قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف واکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود ، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کردعلویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه وقتل و غارت, اکنون با استفاده از فرصت دودستگی در خلافت هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود ، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکاربر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می کردند, انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستندو این ،بر اثر ستم‌ها وناروائیها وانواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. ا زاین رو مأمون درصدد بر آمده بود تاموجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود ، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل‌بن‌سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد وخود از خلافت به نفع امام کناره‌ گیری کند, زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست ، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خوداو و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر, بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خوشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می پذیرفتند.ازطرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تاییدامام می دانستند لذا قیامهایی که برضدحکومت می شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.
او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایِشان را به اجبار ولیعهد خودمی کند که دراینصورت بازهم خلافت وحکومت او درمیا ن مردم و شیعیان توجیه می گردد ودیگر اعتراضات وشورشهایی که به بهانه غصب خلافت وستم, توسط عباسیان انجام می گرفت دلیل وتوجیه خودراازدست می دادوبااستقبال مردم ودوستداران امام مواجه نمی شد. ازطرفی اومی توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین اوگمان می کردکه ازطرف دیگر شیعیان و پیروان امام ، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند دادوامام جایگاه خودرادرمیان دوستدارانش ازدست می دهد.
سفر به سوی خراسان :
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه, خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد, بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه ، جبل ، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره ، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیزپیوسته حضرت رازیر نظر داشتندواعمال امام رابه او گزارش می دادند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  18  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگی نامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

تحقیق در مورد حکومت از دیدگاه حضرت علی علیه السلام

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد حکومت از دیدگاه حضرت علی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حکومت از دیدگاه حضرت علی علیه السلام


تحقیق در مورد حکومت از دیدگاه حضرت علی  علیه السلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:41

 

 

 

 

 

فهرست

ترجمه 1- نامه به مالک اشتر.................................................... 3

ترجمه 2- وظایف مسئولین.....................................................  4

ترجمه 3- آرمان حاکمیت.......................................................... 6

ترجمه 4- رابطه دولت با ملت.................................................. 8

ترجمه 5- کنترل قدرت 1.......................................................... 9

ترجمه 6- مسئولیت دولت....................................................... 10

ترجمه 7- پایگاه مردمی دولت................................................. 11

ترجمه 8- نقش اخلاق در حکومت ........................................... 13

ترجمه 9- مشاوران و مسئولان دولتی................................... 14

ترجمه 10- انتخاب وزیران و معاونان.................................... 15

ترجمه 11- سیاست مدیریت و وظایف دولت......................... 16

ترجمه 12- پاسداری از سنت ها و پرهیز از بدعت گذاری..... 17

ترجمه 13- رابطه دولت با علمای دین..................................... 17

ترجمه 14- هم آهنگی ارکان دولت و ملت................................ 18

ترجمه 15- ارتباط و انسجام نهادهای دولت و ملت................18

ترجمه 16- نیروهای مسلح......................................................19

ترجمه 17- گزینش قوای مسلح...............................................20

ترجمه 18- ملاک ارزشها.......................................................... 21

ترجمه 19- محور حکومت و حل اختلاف.................................. 22

ترجمه 20- شرایط قضاوت در محاکم اسلامی........................ 22

ترجمه 21- گزینش ها.............................................................. 23

ترجمه 22- مالیات.................................................................... 24

ترجمه 23- امور اداری و دفتری.............................................. 25

ترجمه 24- تجارت و صنعت.................................................... 28

ترجمه 25- حقوق عامه مردم.................................................... 29

ترجمه 26- ایتام و سالخوردگان.............................................. 31

ترجمه 27- دولت مردان در میان مردم.................................... 32

ترجمه 28- رابطه مستقیم مسئولان با مسائل جاری کشور...33

ترجمه 29- دولت مردان و عبادت و بندگی............................. 35

ترجمه 30- زیان های جدایی دولت از ملت.............................. 36

ترجمه 31- عوامل نفوذی و فرصت طلب................................. 37

ترجمه 32- شرایط معاهده و صلح با دشمن......................... 38

ترجمه 33- حرمت نفوس ملت.................................................. 39

ترجمه 34- پرهیز از خود محوری........................................... 39

ترجمه 35- حاکمیت اخلاق در دولت........................................ 40

ترجمه 36- نکاتی در مدیریت.................................................. 40

ترجمه 37- کنترل قدرت 2........................................................ 40

ترجمه 38- دعا و استمداد از خداوند در راه انجام مسئولیت..........41

 منابع و مآخذ............................................................................42

 

 

ترجمه 1 : نامه به مالک اشتر

این است فرمان بنده خداوند علی (ع) فرمانروای مؤمنان به« مالک ابن حارث اشتر» آن هنگام که تصدی امور خطه مصر را بدو سپرده است تا مالیات آن سرزمین را بگیرد و با دشمنان بجنگد و به اصلاح مردمش بپردازد و شهرها را آباد کند.

توضیح:

  • امام علی (ع) خود را بنده نامیده قبل از آنکه امیر مؤمنان بخواند و این هشداری است به کسانی که به مقام و عنوانی دست می یابند: فراموش نکنند. در همه حالات بنده خدایند و در برابر او مسئول. جاه و مقام آن ها را غافل نسازد، و رسم طغیان و جفا کاری را پیشه ننمایند در بندگی خداوند بکوشند تا بتوانند خدمتگزار صالح برای دین و امت باشند.
  • حاکم و زمامدار یک کشور و همچنین عمال و عوامل او در سطح مملکت اعم از شهر و روستا چندین وظیفه مهم دارند که عبارتند از:

الف- تأمین بودجه های مورد نیاز از طریق مالیات براساس مقررات قانونی و شرعی و صرف آن در مصالح عمومی.

ب جهاد و دفع فتنه دشمنان خدا و خلق که همیشه و همه جا بوده و هستند و ملت و مملکت را به تباهی می کشند.

ج- سازمان دادن به نیروهای مردمی و سامان دادن به زندگی آنها در ابعاد مختلف مادی، هنری، فرهنگی، دینی، حقوقی وغیره.

د عمران و آباد سازی کشور در جهت رفاه مردم و تأمین نیازهای عمومی و خدمات شهری و اصلاح جاده ها و تأمین نیازها، احداث مدارس، بیمارستان ها و غیره.

 

 

ترجمه 2 : وظایف مسئولان

امیر مؤمنان مالک را امر می کند به تقوای خداوند و گزینش طاعت او و پیروی آنچه در کتاب خود «قرآن» بدان فرمان داده، از واجبات و سنتها، که هیچ کس خوشبخت نمی شود، مگر به طاعت آن، و بدبخت نمی گردد، جز به انکار وضایع نمودن آن و باید با قلب و دست و زبان، خدا را یاری نماید. زیرا او عهده دار است که یاری کند کسی را که به یاری خدا برخاسته و عزت بخشید آنکه را در اعزاز او همت گماشته است و باید به پیکار با شهوات نفس برخیزد و سرکشی های آن را سرکوب کند چه آنکه نفس فرمانده بدیها است مگر آنکه مشمول ترحم الهی باشد.

توضیح:

  • مسئولان در جامعه اسلامی قبل از هر چیز موظف به خود سازی هستند یعنی تقوا و پرهیزگاری و تعبد و تسلیم در برابر اوامر خداوند و باید عمل به دستورات خدا را سرلوحه خود سازند و دیگران را به عمل آن فراخوانند تا احکام الهی ضایع نگردد.
  • تنها راه خوشبختی، تقوا و تعبد و تسلیم است همان گونه که سیه روزی در تخلف و معصیت می باشد.
  • باید زبان و عمل و قلب مؤمن و در حقیقت سراسر وجودش در خدمت خدا و مردم باشد و با خلوص و ایمان از حوزه اسلام و مسلمین حمایت نمایند و این از وظایف اولیه دولت اسلامی است.
  • وعده و تعهد الهی بر این است که هر که به یاری او شتافت یاری اش کند و در این صورت دولت را از مخالفت و دشمنی هیچ کس هراسی نباشد.
  • باید فتنه نفس اماره را کوچک نشمرد که دشمن بیش از هر دشمن دیگری خطرناک است و از توطئه ها و وسوسه های آن باید هراسید و برای پیروزی بر آن از خداوند یاری جست و زمامداران بیش از آنچه از دشمنان خارجی و بیرونی هراسانند باید از خطر هوای نفس و خود محوری ها و نفس پرستی ها هراسان باشد.

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حکومت از دیدگاه حضرت علی علیه السلام

دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 


قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام

 


بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
عزیزان بحث را زمانی می بینند که در آستانه 15 خرداد هستند. به مناسبت 15 خرداد کمی از انقلاب و امام خمینی صحبت کنیم. اگر بگوییم که قیام امام نسخه ای از قیام امام حسین بود، حرف دروغ و مبالغه ای نیست. حالا من پرتویی از قیام امام حسین را نقل می کنم تا ببینید که اینکه مردم شعار می دادند: نهضت ما حسینی است. این یک واقعیت بود. یک مقایسه و تشابهی بین قیام امام حسین و امام خمینی هست. بنابراین موضوع: قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین (علیه السلام):
در اصل وقتی امام خمینی اعلامیه داد فرمود: ما از کربلا آموختیم، خون بر شمشیر پیروز است
هروقت که ما تهدید شدیم، چیزی که به مردم ایران قدرت داد ماجرای کربلا بود. مثلاً می خواهیم در محاصره اقتصادی قرار بگیریم. در محاصره اقتصادی چیزهایی را به ما نمی فروشند. مثلاً هواپیما، کشتی به ما نمی فروشند یا اینکه ما را در خریدن بعضی چیزها در منگنه قرار می دهند. خوب حالا در کربلا محاصره اقتصادی چه بود؟ حتی برای علی اصغر هم آب نبود. یعنی یک لیتر آب ممنوع بود. حالا ما از هواپیما ممنوع هستیم. الحمدلله ما خودمان شاید چند درصدی وابسته بودیم اما امام حسین برای آب که جزو مواد اولیه زندگی است مشکل داشت.
ایستادگی در برابر محاصره اقتصادی و نظامی
محاصره نظامی: کشتی آمریکا تا کجا آمده و در خلیج فارس چه شده است...؟ بالاخره برای امام حسین دهها هزار نفر دور هفتادو دو نفر را گرفتند. محاصره نظامی و محاصره اقتصادی. اینکه می گویند که روضه خوانی کنید این روضه ها یک روضه هایی است که اصلاً همه مشکلات را حل می کنند. امروز در دانشگاهها یک رشته ای به نام مدیریت است و در مدیریتها یک شاخه است به نام مدیریت بحران. مدیریت بحران یعنی اینکه اگر صبح بلند شدیم و دیدیم که در بم زلزله شده است. چطور این مسئولین کشوری باید این بحران را حل کنند؟ مدیریت بحران. عصر عاشورا هم مدیریت بحران بود. زینب کبری حالا باید چه کند؟ هم خودش اینهمه داغ دیده است و هم حوادثی که رخ داده است و هم جمع و جور کردن و هم بتوان که از این خون استفاده کند، متن سخنرانی اش چه باشد؟ با چه کسانی برخورد بکند و چطور این رژیم را عوض کند؟ و چطور با سخنرانی اش آتش فشانی بکند؟ امام حسین یک جرقه راه انداخت اما این زینب کبری بود که این جرقه را یک جریانش کرد. گاهی یک کاغذ آتش می گیرد منتهی باید یک بادی بوزد که این کاغذی که آتش گرفته یک جنگل را به آتش بکشد. یعنی از یک جرقه یک جریان درست کند. مدیریت بحران. من به بعضی از اساتید دانشگاه که دکترای مدیریت داشتند و راجع به مدیریت در دانشگاه تدریس می کردند در دانشگاه تهران. گفتم: که شما راجع به مدیریت بحران هم تحقیقی دارید؟ بعد وقتی ماجرای مدیریت بحران زینب کبری را گفتم. گفت که من اصلاً به این جهت توجهی نداشتم عجب راست می گویی. مدیریت بحران این است. عرض کنم که:
انقلاب فرهنگی، مقدم بر انقلاب نظامی
1- هر دو فرهنگی و فکری بود: آغاز سخن امام با سخنرانی ها بود، با اعلامیه ها بود. چه خانه هایی که شب تا صبح نامه های امام را فتوکپی می کردند. و چه جور وسیله هایی که این نامه ها را می فرستادند؟ با ترس و لرز. یک وقتی امام هادی می خواست نامه ای را به کسی بدهد. نامه را در یک چوب که مثل عصا بود جاسازی کرد و گفت این نامه را ببر فلان جا که اگر در راه دیدند در قیافه یک عصا باشد. و این کسی که می برد در راه نزاع کرد و چوب را به طرف زد و و چوب شکست و نامه بیرون آمد و لو رفت و امام دعوایش کرد و گفت: من وقتی من می گویم چوب را ببر به فلانی بده چرا...؟ گفت: من نمی دانستم که در آن نامه جاسازی کرده ای. یعنی آغاز کار با توپ و تانک نبود بلکه با سخنرانی بود. امام حسین هم همین طور. امام حسین در سوم شعبان متولد شد و بعد 57 سال باز هم روز سوم شعبان وارد مکه شد. یعنی روز تولد امام حسین با روز ورودش به مکه برای قیام، چون اول رفتند مکه و بعد از مکه به کربلا آمدند. روز ورودشان با تولدشان یکی بود، منتهی بینشان 57 سال فاصله بود. و در مکه می ایستاد و برای هر حاجی که به مکه می آمد سخنرانی می کرد و می فرمود: سلام مرابه مردم منطقه برسان و بگو که حکومت یزید چنین و چنان است. یعنی با سخنرانی پیام می داد. انقلاب فرهنگی بر انقلاب نظامی مقدم است. یک زمانی که در پاریس کودتا شده بود. رئیس جمهور را گرفتند و زندانیش کردند و در زندان مطالعه می کرد یک وقتی بلند شد و کتابها را به هوا ریخت. گفت من فکر می کردم در فرانسه کودتای نظامی شده اما کوتای فرهنگی شده است. من نمی دانستم که این نامه ها را خوانده اند همین نامه ها را خواندند که زیر بار حرفهای من نمی روند. بله این زبان از شمشیر تیزتر است. هر دو از فرهنگ بودند. 2- در هردو قاطعیت رهبری بود. به امام حسین هر کاری کردند که شما منصرف شوید. دیدی که به پدرت علی بن ابیطالب چه کردند؟ دیدید که به برادرت امام حسن چه کردند؟ مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود به این مردم اعتماد نکن. درست است که دوازده هزار نامه برایت فرستاده اند. فرمود: وظیفه است. نسبت به امام هم افرادی تذکراتی می دادند، دغدغه داشتند و احساس خطر می کردند. فرمود: همینکه گفتم. قاطعیت. یک زمانی افرادی آمدند نزد پیغمبر و عموی پیغمبر را واسطه کردند که این پیغمبر حرف حسابش چیست؟ زن می خواهد به او می دهیم. پول می خواهد به او می دهیم. فرمود: شما چه می گوئید؟ اگر خورشید را در دست راست من بگذارید و ماه را در دست چپ من بگذارید من از هدفم دست برنمی دارم. یک خانمی که حجاب دارد اینطور نیست که اگر به شهر دیگری رفت یا دانشگاه که عوض شد بتواند دست از لباسش بردارد. ما اگر در یک جلسه ای نشستیم و راهی را انتخاب کردیم. نباید که به خاطر شرایط و موجها دست از راهمان برداریم.
ایستادگی در برابر طاغوت های زمان
3- شعار هر دو حذف طاغوت بود. امام حسین یک جمله ای را دارد که من عین این جمله را در اعلامیه امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی دیدم. امام حسین فرمود: «و علی الاسلام، السلام» یعنی اسلام خداحافظ. این سلام، سلام خداحافظی است. عرب دو سلام دارد: هم زمانی که وارد می شود می گوید سلامٌ علیکم و وقتی هم که کارش تمام می شود می گوید والسلام علیکم و رحمه الله. یعنی سلام و خداحافظ. شما زمانی که وارد حرم امام رضا(ع) می شوید سلام می کنید وقتی هم که می خواهید خارج شوید باز هم سلام می کنید. سلام ورود، سلام خروج. این سلام خروج است: اسلام خداحافظ. با اسلام خداحافظی کنید دیگر از اسلام خبری نیست. چرا؟ می گوید: «إذ» یعنی زیرا «إذ قد بلیت الامه» چون امّت اسلامی مبتلا شده «براع» به چوپانی مثل یزید. اگر یک زمانی رهبر مثل یزید بود مردم باید با اسلام خداحافظی کنند یعنی دیگر در آن زمان اسلامی وجود ندارد همین کلمه را در اعلامیه امام دیدیم که اگر بنا باشد که شاه ادامه پیدا کند و افکار و برنامه های شاه ادامه پیدا کند «و علی الاسلام السّلام» همین تیتر. اگر بنا باشد که اهداف شاه پیاده شود اسلام خداحافظ، دیگر از اسلام خبری نیست. کلماتی که امام در اعلامیه اش بکار می برد این چنین کلماتی بود و کلمات خیلی کلمات مهمی بود. یکی از جملات امام خمینی این بود. من این کلمات را می نویسم به خاطر اینکه شما عزیزان خیلی هایتان نبودید و آشنا بشوید که امام چگونه قیام را به راه انداخت. در آستانه 15 خرداد. یکی از جملات قرآن این است: می فرماید: که «قُلْ هَلْ تَتَربَّصُونَ بِنَا التوبة/52» به مردم بگو « إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ التوبة/52» این آیه قرآن است. هل یعنی آیا. تربّص یعنی انتظار دارید به ما جز یکی از دو کار خوب. حسنا یعنی کار خوب و حسنین یعنی یکی از دو کار خوب یعنی هر کاری که بکنید ما خوب هستیم. ما را بکشید الحمدلله در راه خدا شهید شدیم. ما هم اگر شما را کشتیم خوب الحمدلله ریشه طاغوت را کندیم. یعنی هر دوی اینها خوب است. خوب آدم نوه اش را که بغل می کند. اینکه نوه اش را می بوسد کیف می کند و نوه هم اگر پدربزرگ را ببوسد کیف می کند. هر دو کیف می کنند چه او این را ببوسد و چه این او را ببوسد. «قُلْ هَلْ تَتَربَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ التوبة/52» عین این آیه در اعلامیه امام نیز بود. هم این جمله بود و هم این جمله بود. منتهی حالا یادم نیست که هر دو جمله در یک اعلامیه بود یا اینکه جدا بود. حرکت در شعاع قرآن و حدیث بود و حرکت ها حرکت انفجاری نبود. آخر کمونیستها که ریشه شان کنده شد.
تحلیل نادرست از انقلاب اسلامی
یک زمانی حرفهای چرت و پرت می زدند. می گفتند: هر کجا که انقلاب می شود ریشه اش اقتصاد است. یعنی کشاورزها که فقر به آنها فشار آورد بلند می شوند و زمین را از زمین دارها می گیرند آنوقت انقلاب می شود. انقلاب کشاورزها علیه زمین دارها. کارگرهایی که به آنها فشار آمد کودتا می کنند و کارخانه را از صاحبش می گیرند. یعنی انقلاب ریشه اش، اقتصادی است. یعنی انفجار فقرا، انفجار محرومین. خوب می گوییم اگر واقعاً ریشه انقلاب ها اقتصاد است پس نباید مرکز انقلاب فیضیه قم باشد. مرکز انقلاب باید روستاهای محروم باشد. چون هر کجا که فقر بیشتر است باید انفجار انقلابش بیشتر باشد. شما اگر می گویید انقلاب یک انفجار علیه پولدارها و زمین دارها و سرمایه دارها است. پس باید ببینیم که در زمان شاه مرکز فقر کجا بود. اگر کردستان محروم بود و اگر چهارمحال و بختیاری محروم بود، اگر یاسوج محروم بود، اگر روستاها محروم بودند. اگر خیلی از شهرهای خراسان جنوبی یا شمالی محروم بودند. باید ببینیم که محروم کجاست پس باید انقلاب از آنجا شروع شود. امام خمینی وضع مالیش خوب بود. امام در خمین با اینکه یتیم بود ولی مشکل مالی نداشت. بله گاهی بر اثر فقر انسان دست به یک حرکتی می زند. فشار فقر او را منفجر می کند و انقلابی هم داریم که بر اثر فشار اقتصادی است ولی هر انقلابی بر اساس فشار اقتصادی نبوده. هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست. فشار اقتصادی سبب انفجار می شود امّا هر انفجاری به خاطر فشار اقتصادی نیست. خیلی جاها انفجاری بوجود می آید که به خاطر فشار اقتصادی نیست. من شکمم سیر است و هیچ مشکلی هم ندارم. مگر هرکسی که داد می زند گرسنه است؟ مثل این است که بگوییم در خیابان هر کس که داد می زند گرسنه اش است. گاهی گرسنه ها داد می زنند ولی هر دادزنی گرسنه نیست ممکن است که واقعاً شکمش هم سیر است. شکم سیر است مشکل دیگری است که داد می زند. گرسنه داد می زند اما هر دادزنی گرسنه نیست. آنها قاتی می کنند. خوب تحلیلهای خیلی آبکی دارند. اسمشان را هم دانشمند می گذارند و آدم غصّه می خورد که حیف این لقب که به این فیلسوف و پرفسور و مکتب و... حرفهایی می زنند که. مثلاً می گویند زن که قدّش کوتاه است به خاطر این است که مردها به زنها اصرار کرده اند که خودتان را بپوشانید و حجاب باعث شده که زن خودش را همچین کند و... کوتاه مانده است می گوییم آخر مرغ که دیگر حجاب ندارد او چرا از خروس کوچکتر است؟ اصلاً گاهی وقتها یک حرفهایی می زنند که واقعاً به عنوان یک سردمدار یک مکتب ولی حرف آبکی است. صدای زن چرا ظریف تر از صدای مرد است؟ اصلاً ساختمان زن برای تعلیم و تربیت و عاطفه است و ساختمان مرد برای برخوردهای... آخر مثل چاقو و ساتور. مثل لاستیک کوچک و لاستیک بزرگ. هر لاستیکی برای یک وزنه ای و برای یک کاری درست شده است.
شهادت بهترین یاران در جریان قیام
در هر دو عزیزترین یاران نثار شدند. عزیزترین یاران امام حسین: علی اکبر، علی اصغر، ابوالفضل. و امام هم عزیزترین یارانش را: مطهری ها و بهشتی ها، مفتح ها، هاشمی نژادها، دستغیب ها، چمران ها، رجائی ها. عزیزترین یارانشان را دادند. اهدای عزیزترین یاران. همین شهر شما با اینکه از شهرهای بزرگ مملکت نیست و یک شهر عادی است ولی بیشترین شهید را در استان داده است. 32 طلبه در یک شهر... خوب این مهم است. هفتصد و خرده ای شهید خیلی مهم است. چه عزیزانی شهید شدند و شهیدان هم انسانهای عادی نبودند. هر دو انقلاب عزیزانش را داده است. خوب دیگر چه؟ در هر دو یاران باوفا بودند، وفادار بودند. زهیر در کربلا می گفت: اگر بارها کشته شوم دست از حسین برنمی دارم. در جبهه هم همینطور بود. پایش در گچ بود می رفت یا دستش قطع بود. این برادرش را دید که شهید شد برادر دوم می رفت. پسر عمو می دید که پسرعمویش شهید شده ولی باز هم او هم می رفت. هر یک شهیدی که جنازه اش بر می گشت. به جای اینکه مردم بترسند از آن محله چند نفر می رفتند. یعنی خونها به جوش می آمد.
5- در هر دو حقّانیت بود. در هر دو مظلومیت بود. کربلا و قیام امام. این شعاری که می گوییم نهضت ما حسینیه این قصّه چیست؟ در هر دو تبلیغات سوء و انحراف افکار عمومی بود. 43 رادیو به امام جسارت می کرد. و بوقهای بنی امیه هم علیه کربلا که بله امام حسین هم نسبت به خلیفه وقت خروج کرده. در هر دو همه نیروها بسیج شدند. در کربلا حدود 30 هزار نفر بسیج شدند برای 72 نفر. در زمان جنگ هم همه دنیا بر علیه ما بسیج شدند. در زمان جنگ دو نفر بودند که آرام بودند. یکی سوریه بود و یکی هم لیبی. که می گفتیم برادر سوریه و برادر لیبی. همه دنیا با دلارشان با نفتشان با دادن مراکز پایگاهشان، با نیرویشان، با رادیو و تلویزیونشان. در کربلا بسیج شدند ولی خوبی اراده خدا بود. در کربلا یاران امام حسین همه رقمی بودند. مثلاً یک ترک بود در لشگر امام حسین، ایرانی بود، عجم بود، عرب بود، بچّه بود، پیرمرد بود. در کربلا یاران از همه قشری بودند. در جمهوری اسلامی، کُرد بود، لُر بود، ترک بود، عرب بود، بلوچ بود. یعنی لشگر امام از یک قشر نبودند بلکه ترکیبی بودند و یاران امام هم در سال 1342 در سال قیام.
در هر دو محاصره اقتصادی بود که گفتم. در هر دو محاصره نظامی بود که گفتم. در هر دو خرابی مسکن بود. منتهی در ایران بمباران می شد و در آنجا خیمه ها را آتش می زدند. خرابی مسکن در هر دو بود. در هر دو شهادت طلبی بود. که می آمدند و التماس می کردند در قرآن یک آیه داریم: که افرادی می آمدند نزد پیغمبر و می گفتند که ما را بفرستید به جبهه. حضرت فرمود: «لا اجد» من اسب و شمشیر ندارم که به شما بدهم و اینها گریه می کردند که چرا نمی توانند به رزمندگان ملحق بشوند. تعریف می کند که اشک می ریختند.
کربلا، افشاگر چهره های بدعاقبت
البته عده ای هم خوشحال بودند «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ التوبة/81» عده ای هم در صدر اسلام شاد بودند که به جبهه نرفتند. می گفتند که خوب شد که ما جبهه نرفتیم. اینکه می گوییم که قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین است. در هر دو جبهه چهره ها افشا شدند. در قیام امام حسین خیلی ها بدعاقبت شدند. یک روز امام حسین نامه نوشت برای یک نفر، که شما یکی از یاران پیغمبر هستی و در جبهه های پیغمبر بودی و از یاران پدرم علی بن ابیطالب هم بوده ای و از یاران برادرم امام حسن هم بوده ای. می خواهم به کربلا بروم بیا. گفت: ببین ما سهم جبهه خودمان را رفتیم و دیگر حالش را نداریم. یعنی عمری را در جبهه بود ولی در امتحان آخر امام حسین را تنها گذاشت و بعد که امام حسین شهید شد خیلی می سوخت و می گفت که چرا من اینقدر بدعاقبت شدم و اینهمه سابقه درخشانم عاقبتش بد شد. مثل آدمی که مراعات بهداشت را می کند و یکمرتبه یک قاشق سم می خورد. یعنی همه دقتهای بهداشتی اش هوا. یک چهره هایی عوض و بدل شدند و برعکسش را هم داشته ایم. آدمهایی بودند که در طول عمرشان با امام حسین خیلی رابطه خوبی نداشتند مثل زهیر. اصلاً می گویند که زهیر عثمانی بوده است. در راه و نزدیک کربلا امام حسین ایشان را دید و با او مذاکره کرد و بالاخره جذب شد. یعنی یک کسی که یک عمری آن طرف بوده و در یک لحظه در روز عاشورا حُّر چاشتی ملحق شد. اصلاً با هزار سرباز آمده که امام حسین را بکشد... یعنی افرادی که در لحظه آخر به قول فوتبالیست ها که می گویند دقیقه نود. آدمهایی بودند که در دقیقه نود خوب شدند و آدمهایی هم داریم که در دقیقه نود بد شدند. این چهره ها همه یک نمایشگاه است یعنی کربلا یک نمایشگاه است. راجع به روضه خوانی که ما نگاه ساده به آن می کنیم. روضه خوانی یک نمایشگاه است در نمایشگاه می روند انواع قالی ها و مبل را می بینند، انواع ابزار ماشین را می بینند، ساعت را می بینند. در هر زمانی هر نمایشگاهی می آید و در یک رشته، شاخه ها و هنرهای خودش را و ابتکارات و صنعت خودش را نشان می دهد. این صنعت انسانها، نمایشگاه انسانها، بدعاقبت ها، خوش عاقبتها.
مبارزه با فساد، هدف قیام امام حسین علیه السلام
انگیزه هر دو اصلاح طلبی و نهی از منکر و مبارزه با فساد بود و لذا امام حسین(ع) فرمود: «انّی ارید ان آمر بالمعروف» من که به کربلا می روم می خواهم که نهی از منکر کنم. منکر چیست؟ وجود یزید منکر است. وجود حکومت یزید منکر است. و این را که می گویند در امر به معروف و نهی از منکر اگر جانتان در خطر است نروید، این برای امربه معروف و نهی از منکرهای معمولی است. آخر گاهی وقتها مثلاً یک مردی گناهی را انجام می دهد مثلاً فرض کنید یک حلقه طلا در دستش است و طلا هم برای مرد حرام است. شما اگر به او بگویی که آقا حلقه طلا حرام است او با چاقو تو را می زند. نه جان تو به اندازه یک حلقه طلا نمی ارزد در اینجا نمی خواهد که نهی از منکر بکنی چون جانت در خطر است. اما اگر منکر حلقه طلا نیست، حکومت یزید است. اگر حکومت یزید بود می ارزد که امام حسین ها، ابوالفضل ها و علی اکبرها و علی اصغرها، حبیب بن مظاهر ها، می ارزد که همه اینها شهید بشوند تا اینکه این رژیم برگردد. چون گاهی وقتها شرایط یک شرایطی است که... پس اینکه اگر یکوقت از کسی شنیدید که اگر جانت در خطر است امر به معروف و نهی از منکر نکن، باید مقایسه کرد که چه جانی را باید بدهیم که منکری را رفع کنیم. چه جانی باید بدهیم تا امر به معروفی را انجام بدهیم. می ارزد یا نمی ارزد؟ اما گاهی وقتها معروف می ارزد به اینکه انسان هر چی که شد، شد. امام به یک بچّه 13 ساله فرمود: که رهبر من تو هستی. حسین فهمیده. امام به حسین فهمیده فرمود تو رهبر من هستی و این بچه 13 ساله رهبر رهبر می شود. چرا؟ می گوید برای اینکه بچه 13 ساله حساب کرد، من برای اینکه این رژیم صدام را بشکنم، باید خودم بروم زیر تانک که این ارتش منفجر بشود. هر جوان فلسطینی یا لبنانی یا مشابه آن با عملیات شهادت طلبانه خودش را می زند به اسرائیل و خودش هم شهید می شود و آنها را هم... به این افتخار می کند. امام فرمود اگر کسی سلمان رشدی را بکشد و حتی اگر موفق هم نشود و در راه کشتن او شهید بشود او شهید است. برای اینکه سلمان رشدی یک آدم کج فکر و کج قلقی است و در یک جایی یک مقاله غلطی را می نویسد. حالا کشتن این... ولی یک وقت کشتن سلمان رشدی برخاسته از تفکری است که اروپا و آمریکا پشتش هستند. یعنی همه ابرقدرتها می خواهند علیه اسلام ضربه بزنند، آن هم ضربه فکری، تحریک شده. و لذا هیچ کتابی به اندازه کتاب سلمان رشدی سریع ترجمه نشد و سریع پخش نشد. خوب یک پرچم دار قلمی، قلم به دستی که ابرقدرتها پشتش هستند برای شکستن اسلام. خوب برای این اگر صد تا جوان هم شهید بشوند که او را بکشند می ارزد. چون او اگر محو شد دیگر قلمها را کنار می گذارند و حساب این را نمی کنند که با هر مقدّسی می شود بازی کرد.
خوب هر دو با قلب مطمئن بودند. سوره والفجر « یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ الفجر/28» ای دل آرام بیا نزد ما. «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی الفجر/29» ملحق شو به بندگان خدا. «وَادْخُلِی جَنَّتِی الفجر/30» نمی گوید جنّات تجری. جنتی یعنی بهشت مخصوص، بهشت ویژه، ای دل آرام پرواز کن و به بهشت ویژه خودم بیا. امام خمینی هم نوشت من با دلی آرام و نفسی مطمئن به سوی خدا سفر می کنم. خواهران و برادران من نمی دانم که از کجا بگویم. فقط اگر می خواهید بدانید که انقلاب چه کرده است. یک گوشه هایی را بررسی کنید. البته وقتی که می گوییم انقلاب کار کرده است. معنایش این نیست که همه انقلابیون خوب هستند و همه مسئولین خوب هستند و مملکت ما هیچ مشکلی ندارد. تورّم، گرانی، کمبود، رشوه، پارتی بازی. این عیبها را هم من می دانم و هم شما می دانید. اما بحث ما این است که من بارها این مثل را گفته ام و باز هم تکرار می کنم.
مقایسه نظام اسلامی با دیگر نظام های حاکم
یک ماشینی را که می خواهید سوار شوید ببینید ماشین و راننده سالم هستند یا نه؟ حالا در مسافرها ممکن است یک نفر سیگار بکشد، یک نفر پیاز خورده باشد، یکی سیر خورده باشد، یکی نمی دانم بدنش بو بدهد و یکی پوست تخمه پرت کند، یکی پوست پرتقال پرت کند. ممکن است مسافرها در ماشین هر کدام به یک نحوی ماشین را کثیف می کنند. امّا ماشین سالم است و راننده هم سالم است. ماشین ما جمهوری اسلامی است و سالم است. اصولش قرآن و حدیث است و راننده اش هم امام است مقام معظم رهبری است. حالا این شهردار چنین کرد و این امام جمعه چنین کرد و این آخوند، این کت و شلواری، این وکیل، این وزیر، این سفیر. اگر مسافرها یکی دست گلی به آب داد حساب مسافرها از... چون اگر از این ماشین پیاده شوی دیگر ماشین نیست که سوار بشویم. شما می خواهی که سوار کدام ماشین بشوی؟ کدام راننده را قبول داری؟ اصلاً در دنیا راننده سالم چه کسی است؟ راننده ای که نبرد و نخورد و مردم را برای خودش نخواهد. راننده ما کسی است که هر کاری که کردند که حسینیه جماران را سفید کنند، امام گفتند: نه. زمانی که من آمدم گچ و خاک بود و با همین گچ و خاک هم می خواهم بروم. بعد از مرگ من سفید کنید. شما حساب کنید که حسینیه جماران با همان گچ و خاک هنوز هم گچ و خاک است و هنوز هم سفید نشده است. با کاخ شاه مقایسه کنید. چند روز پیش یک کسی آمده بود مسجد دانشگاه گفت آقای قرائتی من دانشجوی همین جا بودم. هفت نفر بودیم که می آمدیم و اینجا نماز می خواندیم. الآن 2000 نفر جوان می آیند مسجد دانشگاه. شب های احیا و در مراسم که چندهزار نفر می آیند. 2000 دانشجو کجا و هفت نفر کجا. خود بنده طلبه جوانی بودم که رفتم در همین استان در یکی از شهرها دبیرستان دخترانه. البته کاشان نبود، منطقه شما هم نبود، آران بیدگل و اینجاها هم نبود. در استان اصفهان بود. رئیس دبیرستان دعوتمان کرد برای سخنرانی رفتم دیدم که دخترها توپ بازی می کنند و دختران دبیرستانی هیچ چادری و روسری ندارند. گفتم آقا مرا کجا دعوت کرده ای؟ گفت خوب دبیرستان است. گفتم خوب باشد من نمی آیم. به هر حال با یک سری مشکلاتی رفت و به دخترها گفت و هر دو سه نفر رفتند زیر یک چادر و ما رفتیم و دیدیم که خانمهای دبیر چه وضعی دارند و خانمهای دبیر با اینک پاهایشان باز بود هر کسی یک روزنامه سرش کرده بود. بعد دبیرستانی ها به معلم ها خندیدند و خلاصه یک مشکلاتی داشتیم برای سخنرانی. به هر حال ما که به مقصد نهایی نرسیدیم اما نسبت به زمان شاه خیلی جلو هستیم. به آخر خط نرسیدیم ولی قابل قیاس هم نیستیم. این خونها به ثمر نشست. کتاب مطهری ده هزار تا که چاپ می شد، با زحمت به فروش می رفت. الآن بعضی از کتابها، صدهزارتا صدهزارتا به فروش می رسند. الآن دنیا به ایران توجّه دارد و کسی ایران را نمی شناخت. شما به کشورها بروید همه از آمریکا می ترسیدند. الآن مرد اول دنیا سید حسن نصرالله می شود. آمریکا همه را شکست داد و فقط سه تا سید سه تا استخوان هستند در گلوی آمریکا. یکی آیت الله سیستانی، یکی مقام معظّم رهبری و یکی هم سید حسن نصرالله. گیج شده اند که چطور آمریکا همه را شکست داد و این سه آخوند چه کسانی هستند؟ خیلی جلو هستیم. بعضی ها خجالت می کشیدند که در دانشگاه یا دبیرستان نماز بخوانند. ما الآن در همین سالن جوانی را سراغ دارم که زمانی که می خواست نماز بخواند. هر جا که می خواست نماز بخواند. بالاخره می گفت که نایلون بردم و شیلنگ گرفتم در مستراح و نایلون را انداختم و در دستشویی نمازم را خواندم. الآن در همین سالن است و می شناسمش. به هر حال خیلی جلو رفتیم و خیلی هم راه داریم که به نهایی برسیم. خدایا خون هایی که برای ما اسلام را آوردند و انقلاب را آوردند، عزّت آوردند. ما را پاسدار آن خونها قرار بده. (الهی آمین) روح امام و شهدا را از ما راضی بفرما. (الهی آمین) در مملکت ما کسانی را که حافظ خون شهدا هستند را محافظت بفرما. (الهی آمین) آنهایی که خون شهدا را نادیده می گیرند و به انقلاب و شهدا لطمه می زنند و دل خانواده های شهدا را با حرفها و حرکاتشان می لرزانند و غم می دهند به خانواده های شهدا اگر قابل هستند هدایت کن. (الهی آمین) این انقلاب را به انقلاب نهایی حضرت مهدی متصل و ما را یاران باوفای امام حسین قرار بده. (الهی آمین)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   20 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام