اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد ارسطو و پیروانش

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد ارسطو و پیروانش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ارسطو و پیروانش


تحقیق در مورد ارسطو و پیروانش

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 229

ارسطو و پیروانش

 

ارسطو مانند دموکریت و افلاطون در ضدیت که با کشف (اتحاد) میان عین و ذهن زمینه سفسطه را از بین ببرد. او سفسطه را معلول می داند و به جنگ علت می رود . او سعی می کند اشتباهات سخنوران ورزیده و آن خطا به گران را که حق را ناحق و ناحق را حق (حقیقت را غیر حقیقت و غیر حقیقت را حقیقت می کردند) روش نماید و میداند که اگر در این راه موفق شود سفسطه گری که مهبول و معلول جریان فوق بود خودبه خود از بین میرود. ارسطو منطق خاص و معروف خود را وضع میکند و میان سخن مستدل یا سخن غیر مستدل و ناصحیح محدود و مرزهای تعیین می کند. البته ارسطو بیان معتقدند که منطق شان علاوه بر کشف اشتباهات اینان بیش ازهر بینش و مکتب دیگر در رد سفسطه موفق بوده اند و بهتر و مفید تر عمل کرده اند.

 

فلسفه ارسطو بنابر اصل اعلام شده اش که می گوید (ذهن خلاق) است وکلیات را می آفریند در مساله مورد بحث مابه (تعاطی) و (دیاکتیک) معتقد است. این بینش معتقد است که ذهن هیچ آدمی در بدو تولد دارای آگاهی نیست و هیچ چیزی با خود به همراه نمی آورد (برخلاف اصل مثل و تذکار افلاطون ) پس از ذهن خلاق ولی دست خالی نیازمند جهان بیرون (عینی) است. ذهن ادراکات جزئی را از بیرون میگیرد و با استفاده از آنها صورتهای کلی را در خودش می سازد. آنگاه بوسیله همان صورتهای ساخته شده و روابط سازمان یافته میان آنها در مورد عین وجهان خارج به داوری و اصدار احکام می پردازد. پس دانش بشری محصول فعالیت مشترک و فعل و انفعال عین و ذهن است . اتخاذ مسئله (مشارکت) همان طور که گفته شد به آن شرح در مکتب ارسطو تبیین میشود اما مساله (اتحاد) ی که دموکریت و افلاطون در پی آن بودند تا بوسیله آن میان ذهن و خارج یک وحدت عینی برقرار کنند و زمینه را از دست سسفطیان بگیرند در فلسفه ارسطو کنار گذاشته شده بود و همان طور که گفته شد به عوض آن از منطق استفاده شده است . جالب این است نوافلاطونیان نیز تحت تاثیر ارسطو میان مساله (مثل) را از سریر والایی که افلاطون به خاطر معرفی (اتحاد) در آن جایگاه بلند نشانده بود پایین کشیدند و چون به منطق و می ارسطو نیز نقدهایی داشتند، مساله (اتحاد) را با (وحدت وجود) حل کردند که در حالی ارسطو میان اشکال را عمیقتر کردند و استدلال را به خلجانات عشق فروختند.

 

اما در آینده خواهیم دید که یکی از خلفهای پلوتن لجوجانه در صدد تبیین استدلالی برای اتحاد درآمده است. به هر حال فلسفه ارسطویی خود را نیازمند طرح مساله اتحاد نمی دید تا اینکه ملاصدرا در این اواخر (اتحاد) را با معنای دیگر و در مسیر دیگر و برای اهداف دیگر تحت عنوان (اتحاد عاقل و معقول) بازسازی کرد که شرحش ر اخواهیم دید.

 

باز هم جالب این است که ملاصدرا نیز متقابلا تحت تاثیر نوافلاطونیان مساله اتحاد را زنده کرده است زیرا پس از قرنها سخن آن خلف پلوتن به او رسید. سخنی که نه نوافلاطونیان می پذیرفتند و نه ارسطوئیان ولی صدرا آن را پرورانید. و یا لکتیک سه جانبه مشائیان مشارکت و تعالی را در میان عین وذهن (دوجانبه) نمی دانند. آنان روح انسانی را ناظر فعال در فعالیت ذهنی می دانند و بدین ترتیب به یک دیالکتیک سه جانبه معتقدند.

 

دیگر آن حالت دیالکتیک دو جانبه که منظور دست اندرکاران (جامعه شناسی شناخته است، مورد نظر ارسطوئیان نیست و اساسا دیالکتیک بدین شکل شکل مرا در جامعه شناسی شناخت) در هیچ کدام از فلسفه ها تا زمان هگل مطرح نبوده است چنین چیزی در فلسفه کلاسیک یونان بیشتر در محور ارتباط ذهن با جهان طبیعت (اعم از همه موجودات و آن) عنوان و بحث می گردید نه در محور رابطه ذهن با چیزی به نام (جامعه) لیکن همین مبنای صرفا فلسفی در بیان مسائل اجتماعی و جامعه نیز بدون اینکه صورت قواعد اعلام شده دانسته باشد جریان می یافت و نقش خود را مثلا در (علم الاجتماع) (به قول خودشان) یا (حکمت عملی اجتماعی) ایفا می کرد.

 

ارسطو : الف – ذهن ابتدا وجود ندارد (در این اصل با مکتب ما هم عقیده است) ب- ذهن را تنها در تقابل با عین مطرح میکند نه در تقابل با عین از یک طرف و در تقابل با خود از طرف دیگر ج- انسان یا خود را دو کانونه نمی دانند و خود در مکتب ارسطو تنها یک کانون دارد (غریزه) و اگر ارسطو نحنی از فطرت به میان می آورد لفظ مردانی است با غریزه ، نه چیز جدا از غریزه د- او (خود) را همان (روح) می داند اما مکتب ما (خود) را (مشارکت روح غریزی و روح فطری را میداند پس ناگفته پیداست که بینش مورد نظر به دو (روح) معتقد است. ه- ارسطو به چگونگی پیدایش این روح که می گوید (مجرد) است و به تبیین آفرینش یا منشاء آن نمی پردازد و موضوع را با مسامحه و لغزیدن برگزار می کند.

 

البته بعدا خلاء موجود در مکتب ارسطو را ملاصدرا با طرح (حرکت جوهری) پر می کند و می گوید روح با حرکت جوهری از مواد بدن نشات می یابد. ولی این مکتب روح از بدن موجود و نیز مجرد می داند و نه عقل قوه عاقله (و همین طور قوه خیالیه و قوه حساسه) در بینش ارسطویی هرگز بیان نشده اند که عقل این نیرو این استعداد و حتی استعداد (حس کردن) از کجا آمده و چگونه ناشی شده است البته همه پیشنهاد و مکتبها این (ارسال مسلم) و (فونکسیونالیسم) را دارند که ما اسمش را مسامحه یا لغزیدن گذاشتیم اما مکتب اهل بیت (ع) در مقام توضیح این مسائل می آید.

 

انسان کامل از دیدگاه ارسطو: در نظام فکری ارسطو رفتار و کردار آدمی دارای هدفهای و غایاتی است . آنچه آدمی انجام می دهد برای سودجویی و خیرطلبی است که البته بهترین سودها و خبرها سعادت و خوشبختی است. از همین جاست که برای تعیین راه و روش زندگی باید به شناسایی خیر و سعادت پرداخت.

 

واضح است که برای تعیین راه و روشی زندگی شناسایی خیر دارای اهمیت است همان طوری که کمانداران نقطه و هدفی را در تیراندازی در نظر می آورند ما هم باید غایت خیری را که هدف ماست بشناسیم تا به آسانی بتوانیم به آسانی برسیم متاسفانه اکثر مردم در جستجوی سعادت به اشتباه می افتد چه آنکه جمعی سعادت را در لذت جویی و خوشگذرانی و جمعی درشهرت طلبی و جاه و مقام میدانند. به هر حال غالب مردم درباره نام خیراعلی توافق دارند در افواه و اقوال عوام همچنین خواص (مردم و فرهنگ) معنی بهتر زیستن و توفیق یافتن، مفهوم سعادتمند شدن یک چیز است ولی درباره آنچه که متضمن ماهیت سعادت است تفاهم از میان برمی خیزد و جواب عوام درباره ماهیت سعادت با پاسخ دانشمندان مشابه نیست برخی سعادت را امری ظاهری و مشهود می دانند و آن را در یاد کسانی باشد که به آنها نیکی کرده نه آنهایی که به وی احسان ونیکی نموده اند. چگونه می توان تصور کرد که انسانی که به مقام شامخ کمال نایل آمده از شنیدن احسانهای خود لذت ببرد ولی از یادآوردن احسانهایی که دیگران به او را داشته اند خوشحال و خشنود نگردد از اینها گذشته انسان بزرگواری را که ارسطو مطرح می سازد از آنچنان صفات و ویژگی هایی برخوردار است که همه را دسترس به آن مقام و منزلت میسر نیست. از اینها گذشته تفکر ارسطو درباره برده و برده داری نیز خالی از ایراد نیست چه آنکه ارسطو برای برده انسانیت قائل نیست و او را فقط یک ابزار جاندار می داند نه یک انسان ولی هیچ کس نمی تواند سعادتمند بودن یک برده را تصور کند مگر اینکه برای او زندگی انسانی قایل شود.



دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ارسطو و پیروانش

مقاله در مورد جانشینان و مفسران ارسطو

اختصاصی از اینو دیدی مقاله در مورد جانشینان و مفسران ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد جانشینان و مفسران ارسطو


مقاله در مورد جانشینان و مفسران ارسطو

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:42

فهرست مطالب:

جانشینان و مفسران ارسطو

آندرونیکوس

اسکندرانی

مفسران یونانی (م)

کتاب فلسفه در جهان اسلامی از حناالفاخوری / خلیل الجر، ترجمه عبدالمحمد

آیتی تهران 1377 شرکت انتشارات علمی و فرهنگی:

تجربی ، مکتب یونیایی

فلسفه یونان

آیتی تهران 1377 شرکت انتشارات علمی و فرهنگی:

کتاب فلسفه در جهان اسلامی از حناالفاخوری / خلیل الجر، ترجمه عبدالمحمد

2- طبیعیات :

1- منطق :

4- اخلاق :

5- سیاست

فلسفه :

منطق :

نظریه مثل

نظریة معرفت

نظریه عادت

ارزش کار فارابی

از ارسطو تا مدرسة اسکندریه :

رواقیان بعد از ارسطو :

الف : روش زندگی افلاطون و ارسطو

ب : رموز افلاطون و اسلوب ارسطو

آثار ارسطو‌ :

فلسفه اولی :‌

علم النفس :

تغذیه‌ :

احساس :

حس مشترک :

متخیله

حرکت

فکر

عقل فعال و عقل منفعل :

مابعدالطبیعه :

خدا :

اخلاق و سیاست :

درک درست ویژگی های صورت های ادبی متفاوت در فصولی نشان داده شده است که ارسطو در آنها شعر حماسی را با تراژدی مقایسه می کند. هر دو از جهت ضرورت وحدت عمل، که آنها را از تاریخ متمایز می کند شبیه یکدیگرند؛1 از این جنبه نیز شبیه اند که انواع واحد دارند، ساده و مرکب، داستان های شخصیت و داستان های مصیبت، و غیره و اجزای واحد دارند به جز اینکه حماسه با آواز و منظره اجرا می شود. اما حماسه و تراژدی از جهاتی نیز متفاوت اند: (1) از جهت طول . در حالی که این اصل کلی هنوز معتبر است که اثر باید به گونه ای باشد که در یک نظر دیده شود، حماسه میتواند طول بیشتری داشته باشد، زیرا شکل روایی آن را قادر می سازد که تعدادی از حوادث هم زمان را توصیف کند. این امر به حماسه «عظمت و همچنین جذابیت و تنوع میبخشد، و برای حوادث گوناگونی جا باز می کند»،2 حوادثی از این قبیل می تواند در تراژدی موجب ملامت شود و از این راه نمایش را تباه سازد. (2) از جهت وزن خود طبیعت به شعر حماسی آموخته است که «مهم ترین و سنگین ترین وزن را به کار بگیرد، وزنی که حماسه را بیش از دیگر کلمات و استعارات عجیب و غریب قابلیت میبخشد».3 (3) حماسه «قابلیت دارد که تا امور نامحتمل، که عامل اصلی حوادث حیرت انگیز هستند، پیش رود، زیرا اشخاص آن را کسی نمی بیند. دنبال کردن هکتور را اگر بر روی صحنه برند مسخره خواهد بود... اما در خود شعر، نامعقول بودن آن به چشم نمی آید». 4  اما حتی در حماسه نیز وجود امور نامحتمل تنها در صورتی موجه است که این امور از طریق هر چه بیشتر حیرت انگیز ساختن پایان شعر در خدمت آن باشند.

پس کدام یک از این دو، هنر برتر است؟1 عقیده رایج تراژدی را به دلیل اغراق آمیز نشان دادن زشتی که رایج شده بود؛ فروتر از حماسه می دانست. ارسطو این اعتراض را نامربوط دانست و کنار گذاشت و به دلایل زیر تراژدی را برتر دانست. (1) تراژدی شکلی غنی تر از حماسه است زیرا موسیقی و صحنه آرایی به تأثیر آن می افزایند. (2) وضوح و روشنی تراژدی حتی اگر فقط خوانده شود باز بیشتر است. (3) تراژدی با تمرکز بیشتری به تأثیر خودش دست می یابد. (4) وحدت کردار در آن بیشتر است. (5) تأثیر معینی از شعر را کامل تر تولید می کند. یعنی لذت حاصل از شفقت و ترس را.

تراژدی و حماسه تنها اشکال شعراند که در فن شعر درباره آنها بیشتر سخن رفته است. یک فصل به تاریخ کمدی مربوط است،2 و به نظر می رسد که ماهیت کدی در کتاب گم شده دم مورد بحث واقع شده باشد. مطلب عمده دیگری که در این کتاب آمده بود تبیین کامل کائارسیس بود که ما به حد کافی در آن مورد سخن گفتیم؛ کمدی احتمالاً به عنوان پالاینده میل به خنده توصیف شده بود، همانگونه که تراژدی پالاینده شفقت و هراس توصیف شده است. از شعر تعزلی تنها اشعار دیتی رامب و نوم 3و آن هم استطراداً، ذکر شده اند؛ بی شک ارسطو معتقد بود که شعر تغزلی بیشتر به نظریه موسیقی مربوط است تا به نظریه فن شعر. بنابراین فن شعر از این به دور است که نظریه ای کلی در باب شعر باشد، و از اینکه نظریه هنرهای زیبا باشد، بیشتر دورتر است. هیچ نظریه کامل یا حتی دروناً سازگاری در باب زیبایی شناسی نمی توان از آن بیرون کشید. با وجود این شاید بیش از هر کتاب دیگری تعداد بیشتری از ایده های پربار را در باب هنر دارد. فن شعر آغاز رهایی از دو اشتباه را نشان می دهد که بارها و بارها به نظریه زیبایی شناسی آسیب رسانده اند. یعنی، خلط زیبایی شناسی با داوری های اخلاقی، و تکرار یا عکس واقعیت دانستن هنر. بازشناسی زیبایی به عنوان خوب مستقل از جذابیت های مادی و اخلاقی در کلمات ارسطو آشکارا وجود دارد؛ اما او در اعمال شیوه خودش از برای بیان مشخص ماهیت آن موفق نشده است.

کتاب فلسفه در جهان اسلامی از حناالفاخوری / خلیل الجر، ترجمه عبدالمحمد آیتی تهران 1377 شرکت انتشارات علمی و فرهنگی:

فلسفه یونان : یونان سرزمین معتدل و شکوفایی ایست که در دریای مدیترانه – زیباترین و پرشکوهترین دریاها – میان اروپا و آسیا و آفریقا واقع است و امتداد این شبه جزیره به طرف مشرق است. این موقعیت جغرافیایی سبب شود که مردم یونان، زیبا و معتدل و مشتاق به زیبایی و هنر و دلباخته معرفت و دارای عقلی وسیع و اندیشه ای عمیق بار آیند. و اندیشه یونانی همچونانچه می دانیم اندیشه ای ابتدایی نبود. اندیشه ای بود که بر گذشته ای بارور بنا شده بود. فلسفه یونان 4 دوره دارد. 1- از طالس تا سقراط: (از قرن 7 تا 5 ق.م) در این دوره حکما به اصل عالم و کیفیت تکوین و عناصر آن می اندیشیدند. عنصر کیهانشناختی 2- سقراط، افلاطون، ارسطو (قرن 5 و 4 ق.م) دوره بحثهای طبیعی روانی، همراه برخی اندیشه های ماورای طبیعی 3- از مرگ ارسطو تا آغاز فلسفه نو افلاطونی (از پایان قرن 4 ق.م تا قرن 3 م). دوره بحثهای اخلاقی – ادبی 4- نو افلاطونی (از قرن 3 تا 6 م) دورة بحثهای دینی بر مبنای تصوف.

روش تجربی ، مکتب یونیایی مفسران یونانی (م)

کتاب فلسفه در جهان اسلامی از حناالفاخوری / خلیل الجر، ترجمه عبدالمحمد آیتی تهران 1377 شرکت انتشارات علمی و فرهنگی:

فلسفه یونان

تجربی ، مکتب یونیایی

: ارسطو اصحاب این مکتب را طبیعیان خوانده است. زیرا ایشان به تفسیر پدیده ها و ارجاع آنها در عین اختلاف به یک مبدأ واحد-در همان محیطی که در آن می زیستند پرداختند و همة‌ فلسفه را در این محدوده مورد بحث قرار دادند. این متفکران می گفتند که ریاضیات و افلاک پدیده های طبیعی همه تابع نظان ثابتی هستند که بروفق قوانین دقیقی سیر میکنند و همة اینها نمی توانند نتیجه صدمه و اتفاق باشند. در ورای عالم وجود علتی است که عقل انسان قادر به درک آن هست. ولی این عقل چگونه آن علت را تصور می کند؟ گویا مرکز علوم یونانی که از این اندیشه پدید آمد در میلطوس بود.


2  1459 ب 28 تا 30.

3 ب 34 تا 36.

4 1460 آ 12 تا 17.

1 فصل 26.

2 فصل 5.

3 nome، موسیقی یونانی – م.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد جانشینان و مفسران ارسطو