اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد اخلاق و واقعیت

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد اخلاق و واقعیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اخلاق و واقعیت


تحقیق در مورد اخلاق و واقعیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه10

فهرست مطالب

چکیده

 

اخلاق و واقعیت

 

محمول قضایاى اخلاقى

 

تفاوت گزاره‏هاى اخلاقى با غیراخلاقى 

 

هدف از فعل اخلاقى

 

پیامدهاى انشایى بودن گزاره‏هاى اخلاقى

 

رابطه اخلاق با واقعیت

 

خلاصه نوشتار

 

اخلاق و واقعیت

 

تاریخ دریافت: 17/10/80تاریخ تأیید: 27/5/81

سید مرتضى حسینى‏شاهرودى(1)

چکیده

مسأله ارتباط احکام اخلاقى با واقعیت از مسائل مهم فلسفه اخلاق است. گروهى که اکثریت فیلسوفان اخلاق مغرب زمین را تشکیل مى‏دهند، به نفى آن پرداخته و در مقابل، گروهى نیز آن را پذیرفته‏اند. در این نوشتار با مطرح نمودن انتقادها و پیامدهاى نادرست نفى رابطه اخلاق و واقعیت بر ارتباط آن دو، تأکید شده است. مهمترین پیامد نفى رابطه میان آن دو، مسأله نسبیت اخلاقى و در نتیجه نفى هر گونه بحث و تبادل نظر درباره آن است؛ چیزى که هیچ عالم صاحب گفتارى در عمل بدان پاى بند نیست. دیگر پیامد مهم نفى رابطه یاد شده، انشایى بودن احکام اخلاقى است که این امر به نوبه خود پیامدهاى ناپذیرفتنى بسیارى به دنبال دارد. ازنظر نگارنده، گزاره‏هاى اخلاقى ضرورت دارد و ضرورت آن از ملاحظه تأثیر فعل اخلاقى در کمال فاعل آن به دست مى‏آید و این نظریه را مى‏توان بطور غیر مستقیم از گفته‏هاى همه فیلسوفان اخلاق که فعل اخلاقى را هدفمند مى‏دانند، به دست آورد.

واژگان کلیدى: واقعیت اخلاقى، نسبیت، هدف.

اخلاق و واقعیت

یکى از مسائل مهم فلسفه اخلاق رابطه میان اخلاق و واقعیت است. پرسشهاى اساسى که در این باره مطرح مى‏شود به قرار زیر است: آیا تکلیفهاى اخلاقى مانند باید راست گفت؛ نباید دروغ گفت، حقایقى عینى است و درخارج از ذهن و احساسات متکلم وجود دارد؛ یا امورى ذهنى است اگر چه بطور غیر مستقیم از خارج حکایت مى‏کند و یا امورى ذهنى است که هیچ گونه حکایت خارجى ندارد یعنى اعتبارى است؟ به بیان دیگر، سرچشمه حکمهاى اخلاقى چیست؟ آیا واقعیت و عینیت خارجى یا آنچه بدان مربوط است منشأ پیدایش حکمهاى اخلاقى است و یا ذهنیت، احساسات و سلیقه‏ها و بالاخره اعتبارهاى مربوط به متکلم علت پیدایش آنها است؟

این پرسشها پرسش دیگرى را به دنبال دارد و آن این است که آیا گزاره‏هاى اخلاقى، گزاره‏هاى اخبارى است یا انشایى؟ به تعبیر دیگر، آیا گزاره‏هاى اخلاقى مانند گزاره‏هاى علوم توصیفى هم چون فیزیک، شیمى، زیست‏شناسى و نجوم است یا مانند گزاره‏هاى علوم دستورى هم چون منطق، دستور زبان، حقوق، زیبایى‏شناسى است؟ این پرسش نیز، پرسش دیگرى را به دنبال دارد و آن این است که اگر گزاره‏هاى اخلاقى با گزاره‏هاى دیگر علوم تفاوت دارد، تفاوت آن در موضوع است یا محمول و یا رابطه آن؟ به دیگر سخن، موضع قضایاى اخلاقى، امورى عینى و واقعى است یا ذهنى و اعتبارى؟ و نیز محمول آن گزاره‏ها چگونه است؟ و همین طور، رابطه آنها؟ این پرسش نیز به نوبه خود به پرسش دیگر بستگى دارد و آن این است که موضوع گزاره‏هاى اخلاقى چیست تا درباره واقعیت یا اعتبار آن سخن بگوییم و نیز محمول چنین گزارهایى چیست؟ حاصل پرسش‏هاى مطرح شده به ترتیب اولویت بدین قرار است:

1- موضوع و محمول و رابطه گزاره‏هاى اخلاقى چیست؟

2- آیا موضوع و محمول و رابطه این گونه گزاره‏ها واقعى است یا اعتبارى ؟

3- تفاوت گزاره‏هاى اخلاقى با دیگر گزاره‏ها در چیست و آیا مانند گزاره‏هاى علوم توصیفى است یا دستورى؟ و آیا گزاره‏هاى اخبارى است یا انشایى؟

4- پرسش مهم و آخر این که رابطه اخلاق با واقعیت چیست؟

در پاسخ به پرسش نخست مى‏توان پرسش دیگرى را جایگزین آن ساخت تا پاسخ به آن، اندکى روشن‏تر باشد و آن این که آیا گزاره‏هاى اخلاقى از نظر موضوع محدودیت دارد؟ اگر چه در تفکر سنتى اخلاقى، غالب یا همه گزاره‏هاى اخلاقى، موضوعاتى مانند راستى، دروغ، قتل، کینه، زیان رسانى، فداکارى و مانند آن محدودیت دارد، ولى آیا این امر بدان معناست که موضوعات دیگر را نمى‏توان در گزاره‏هاى اخلاقى به کار برد؟ حتى همان تفکر سنتى اخلاقى نیز چنین گمانى ندارد. چنانکه خواجه طوسى (8-37) در تعریف اخلاق مى‏گوید: «حکمت منقسم شود به دو قسم: یکى علم و دیگر عمل. علم، تصور حقایق موجودات بود و تصدیق به احکام و لواحق آن، چنانکه فى نفس الامرباشد، به قدر قوت انسانى، و عمل ممارست حرکات و مزاولت صناعات از جهت اخراج آنچه در حیز قوت است به حد فعل، به شرط آن که مؤدى بود از نقصان به کمال بر حسب طاقت بشرى... و چون علم حکمت، دانستن همه چیزهاست، چنان که هست، پس به اعتبار انقسام موجودات، منقسم شود به حسب آن اقسام. و موجودات دو قسمند: یکى آنچه وجود آن موقوف بر حرکات ارادى اشخاص بشرى نباشد، و دوم آنچه وجود آن منوط به تصرف و تدبیر این جماعت بود؛ پس علم به موجودات نیز دو قسم بود: یکى علم به قسم اول و آن را حکمت نظرى خواندند، دیگر علم به قسم دوم و آن را حکمت عملى خواندند.»

حکمت عملى، عهده دار شناختن موجوداتى است که بود و نبود آنها به انسان بستگى دارد، مانند: حسادت، کینه توزى، بخشندگى، فداکارى، اگر چه موضوع اخلاق همین گونه امور است، ولى مجوعه رفتارهاى آدمى که به نوعى به این موجودات یا صفات ارتباط داشته باشد و در بود و نبود آنها تأثیر داشته باشد، در همین علم مورد بحث قرار مى‏گیرد.

بنابراین گزاره‏هاى «باید راستگو بود»، «نباید دروغ گفت» و مانند آن، از مسائل همین علم است. پس مى‏توان گفت که مجموعه رفتارهاى انسان که در پیدایش یا زدایش صفات اخلاقى تأثیرگذار باشد، کارهاى اخلاقى است و تعابیر و گزاره‏هاى مربوط به آنها گزاره‏هاى اخلاقى است. «بدان که نفس انسانى را چگونه خلقى اکتساب توان کرد که جملگى افعالى که به ارادت او ازو صادر شود جمیل و محمود بود، پس موضوع این علم نفس انسانى بود از آن جهت که ازو افعال جمیل و محمود یا قبیح و مذموم صادر تواند شد به حسب ارادت او». (همان: 48) و به گفته اتکینسون (65) «اخلاق ملاحظه رفاه دیگران و یا همه مردم (از جمله خویشتن) است. پس در گزاره‏هاى اخلاقى علاوه بر راست و دروغ و مانند آن مى‏توان هر عنوان دیگرى را که با صفات انسان ارتباط داشته باشد نهاد. مى‏توان گفت: کار و تلاش خوب است: جنگ بد است؛ آبادى جهان مطلوب است؛ تخریب محیط زیست؛ نامطلوب است افزایش کمیت نسل آدمى پسندیده یا ناپسند است.

بنابراین موضوع گزاره‏هاى اخلاقى محدودیتى ندارد. تنها مفاهیمى که به صفات انسان ارتباط ندارد، به عنوان موضوع گزاره‏هاى اخلاقى به کار نمى‏رود. از این جهت گزاره‏هاى اخلاقى با گزاره‏هاى غیر اخلاقى تفاوتى ندارد؛ یعنى موضوع گزاره‏هاى اخلاقى امرى عینى و خارجى است و حتى اگر امرى ذهنى مانند انگیزه یانیت، هم موضوع گزاره‏اى اخلاقى باشد، آن هم از آن جهت که کار انسان است و نیز از آن جهت که در ذهن موجودى عینى وجود دارد، امرى عینى است.

موجودات عینى که به رفتار انسان ارتباطى نداشته باشند، موضوع گزاره‏هاى اخلاقى قرار نمى‏گیرد، ولى همان موجود عینى از جهتى که به رفتار انسان ارتباط دارد، موضوع گزاره اخلاقى است؛ به عنوان نمونه دریا به عنوان موجودى خارجى و عینى، موضوع اخلاق نیست و از جهت دخالت انسان در آن و ارتباط آن با انسان، توسعه دریا، تخریب دریا، پاکسازى دریا، موضوع گزاره‏هاى اخلاقى است. حاصل آن که موضوع گزاره‏هاى اخلاقى اغلب، عینى و واقعى‏اند نه اعتبارى و ذهنى.

نکته دیگر این که بطور کلى موضوع گزاره

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اخلاق و واقعیت

اخلاق

اختصاصی از اینو دیدی اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اخلاق


اخلاق

اخلاق

45 صفحه

یکى از دانش‏هاى مفید، علم «اخلاق‏» است. این واژه، جمع‏«خلق‏» است‏به معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشوران‏و فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشته‏اند و هر یک به نحوى در باب آن سخن‏گفته‏اند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرى‏در باره پایه‏ها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مى‏کند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقى‏مربوط نمى‏شود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مى‏شود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزش‏مند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیت‏خالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محقق‏نخواهد شد.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


اخلاق

نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها

اختصاصی از اینو دیدی نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها


نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها

نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها

19 صفحه

بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را، به عنوان یک امر خصوصى در زندگى شخصى مى‏نگرند، و یا آنها را مسائل مقدس روحانى و معنوى مى‏دانند که تنها در زندگى سراى دیگر اثر دارد، در حالى که این یک اشتباه بزرگ است، اکثر مسائل اخلاقى بلکه همه آنها، آثارى در زندگى اجتماعى بشر دارد، اعم از مادى و معنوى، و جامعه انسانیت منهاى اخلاق به باغ وحشى تبدیل خواهد شد که تنها قفسها مى‏تواند جلو فعالیتهاى تخریبى این حیوانات انسان‏نما را بگیرد، نیروها به هدر خواهد رفت، استعدادها سرکوب خواهد شد، امنیت و آزادى بازیچه دست هوسبازان مى‏گردد و زندگى انسانى مفهوم واقعى خود را از دست مى‏دهد.

اگر درست در تاریخ گذشته بیندیشیم، اقوام زیادى را پیدا مى‏کنیم که هر کدام بر اثر پاره‏اى از انحرافات اخلاقى، شکست‏خورده یا بکلى نابود شدند.

درست است که زندگى فردى نیز بدون اخلاق، لطافت و شکوفایى و زیبایى ندارد، درست است که خانواده‏ها بدون اخلاق سامان نمى‏پذیرند، ولى از آنها مهمتر، زندگى اجتماعى بشر است که با حذف مسائل اخلاقى به سرنوشت دردناکى گرفتار مى‏شود که بدتر از آن تصور نمى‏شود.

ممکن است گفته شود، سعادت و خوشبختى و تکامل جوامع بشرى را مى‏توان در پرتو عمل به قوانین و احکام صحیح به دست آورد، بى آن که مبانى اخلاقى در افراد وجود داشته باشد.


دانلود با لینک مستقیم


نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها

دانلود مقاله اخلاق جنسی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله اخلاق جنسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اخلاق جنسی


دانلود مقاله اخلاق جنسی

برای ما مسلمانان که علاقه دو همسر را بیکدیگر یکی از نشانه‏های بارز وجود خداوند می‏دانیم  و نکاح را " سنت " و تجرد را یکنوع " شر " حساب می‏کنیم هنگامیکه می‏خوانیم یا می‏شنویم بعضی از آئین‏ها علاقه جنسی‏ را ذاتا پلید ، و آمیزش جنسی را ( ولو با همسر شرعی و قانونی ) موجب‏ تباهی و سقوط می‏دانند دچار تعجب می‏شویم.عجب‏تر آنکه می‏گویند : دنیای قدیم عموما گرفتار این وهم بوده است . برتراند راسل فیلسوف اجتماعی مشهور معاصر می‏گوید : " عوامل و عقایدمخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و بخصوص در هر جا که‏ مسیحیت و دین بودا پیروز شد عقیده مزبور نیز تفوق یافت و سر تارک‏ مثالهائی از این فکر عجیب مبنی بر اینکه چیز ناپاک و تباهی در روابط جنسی وجود دارد ذکر می‏نماید . در آن نقاط دنیا نیز که دور از تأثیر مذهب بودا و مسیح بوده است‏ ادیان و راهبانی بوده‏اند که طرفداری از تجرد می‏کرده‏اند ، مانند " اسنیت‏ها " در میان یهودیان و بدین طریق یک نهضت عمومی ریاضت دردنیای قدیم ایجاد شد . در یونان و روم متمدن نیز طریقه کلبیون جای طریقه‏ اپیکور را گرفت . افلاطونیان نو نیز باندازه کلبیون ریاضت طلب بوده‏اند. از ایران ، این عقیده ( دکترین ) بسمت باختر پخش شد که ماده عین‏ تباهی است و به همراه آن این اعتقاد به وجود آمد که هر گونه رابطه جنسی‏ ناپاک است و این عقیده با جزئی اصلاح ، اعتقاد کلیسای مسیحیت محسوب گردید "  این عقیده قرنها وجدان انبوه عظیمی از افراد بشر را تحت نفوذ ترس آور و نفرت‏انگیز خود قرار داده و به عقیده روانکاوان نفوذ این عقیده ، اختلالات روانی و بیماریهای روحی فراوانی را موجب شده است که از این‏ جهت مانند ندارد . منشأ پیدایش اینگونه افکار و عقاید چیست ؟ چه چیز سبب می‏شود که بشر به علاقه و میل طبیعی خود به چشم بدبینی بنگرد و در حقیقت جزئی از وجود خود را محکوم کند ؟ مطلبی است که مورد تفسیر متفکرین قرار گرفته است و ما اکنون در صدد کاوش در آن نیستیم ، مثلا علل گوناگونی می‏توانند در گرایش بشر به این گونه افکار و آراء دخیل باشند . ظاهرا علت اینکه فکر پلیدی " علاقه و آمیزش جنسی " در میان مسیحیان‏ تا این حد اوج گرفت ، تفسیری بود که از بدو تشکیل کلیسا ، از طرف کلیسا برای مجرد زیستن حضرت عیسی مسیح ، صورت گرفت . گفته شد علت اینکه‏ مسیح تا آخر مجرد زیست پلیدی ذاتی این عمل است و به همین جهت روحانیین‏ و مقدسین مسیحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام‏ مدت عمر دانستند و " پاپ " از میان اینچنین افرادی انتخاب می‏شود . به عقیده ارباب کلیسا تقوا ایجاب می‏کند که انسان از ازدواج خودداری کند ، راسل می‏گوید : " در رسالات قدیسین به دو یا سه توصیف زیبا از ازدواج‏ برمی‏خوریم ، ولی در سایر موارد ، پدران کلیسا از ازدواج به زشت‏ترین‏ صورت یاد کرده‏اند . هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد بنابراین ، ازدواج که عمل‏ پستی شمرده می‏شد بایستی منعدم شود . " با تبر بکارت درخت زناشوئی را فرو اندازید " این عقیده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است "  کلیسا ازدواج را به نیت تولید نسل جایز می‏شمارد . اما این ضرورت ، پلیدی ذاتی این کار را از نظر کلیسا از میان نمی‏برد ، علت دیگر جواز ازدواج ، دفع افسد به فساد است یعنی به این وسیله از آمیزشهای بی قید و بند مردان و زنان جلوگیری می‏شود . راسل می‏گوید : " طبق نظریه سن پول ، مسئله تولید نسل هدف فرعی بوده و هدف اصلی ازدواج همان جلوگیری از فسق بوده است این نقش اساسی ازدواج است که در حقیقت دفع افسد به فاسد شمرده است " کلیسا ازدواج را غیر قابل فسخ ، و طلاق را ممنوع می‏شمارد ، گفته‏ می‏شود کلیسا خواسته است بدین وسیله ازدواج را تقدیس و از تحقیر آن‏ بکاهد . ممکن است علت ممنوعیت طلاق و غیر قابل فسخ بودن ازدواج از نظر کلیسا این باشد که خواسته است برای کسانی که از بهشت تجرد رانده شده‏اند جریمه و مجازاتی قائل باشد . چنانکه می‏دانیم عقاید تحقیر آمیز راجع به خود زن در میان ملل و اقوام‏ قدیم مبنی بر این که زن انسان کامل نیست ، برزخی است میان انسان و حیوان ، زن دارای نفس ناطقه نیست ، زن به بهشت هرگز راه نخواهد یافت‏ ! و امثال اینها زیاد وجود داشته است ، این عقاید و آراء تا آنجا که از حدود ارزیابی زن تجاوز نمی‏کند اثر روانی ، غیر از احساس غرور در مرد و احساس حقارت در زن ندارد . اما عقیده پلیدی علاقه و آمیزش جنسی مطلقا روح زن و مرد را متساویا آشفته می‏سازد و کشمکش جانکاهی میان غریزه طبیعی‏ از یک طرف و عقیده مذهبی از طرف دیگر به وجود می‏آورد . ناراحتی‏های‏ روحی که عواقب وخیمی بار می‏آورد همواره از کشمکش میان تمایلات طبیعی و تلقینات مخالف اجتماعی پیدا می‏شود . از این جهت است که این مسئله فوق‏ العاده مورد توجه محافل روانشناسی و روانکاوی قرار گرفته است . با توجه به نکات فوق منطق عالی اسلام فوق العاده جلب توجه می‏کند ، دراسلام کوچکترین اشاره‏ای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است ، اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه بکار برده است . از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود می‏کند و در این زمینه تدابیری اتخاذ کرده است که منجر به احساس‏ محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نگردد . متأسفانه دانشمندانی امثال برتراند راسل که از عقاید مسیحیت و بودائی‏ و غیره در این زمینه انتقاد می‏کنند ، درباره اسلام سکوت می‏نمایند . راسل‏ در کتاب زناشوئی و اخلاق همین قدر می‏گوید : " کلیه بانیان مذاهب‏ باستثناء محمد ( ص ) و کنفوسیوس ، اگر بتوان مسلک او ( کنفوسیوس ) را مذهب نامید ، توجهی به اصول سیاسی و اجتماعی نداشته و کوشیده‏اند تکامل روح را از راه اشراق ، تفکر و فنا فراهم کنند "  به هر حال از نظر اسلام ، علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد ، بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است . در حدیثی می‏خوانیم : " من اخلاق الانبیاء حب النساء » رسول اکرم  (ص) و ائمه اطهار ( ع ) طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است ، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار می‏کرده‏اند و بر عکس‏ روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا می‏کردند سخت تقبیح می‏نمودند . یکی از اصحاب رسول اکرم ( ص ) به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جائی رسانید که همه روزها روزه می‏گرفت ، و همه شب تا صبح به نماز می‏پرداخت ، همسر وی جریان را باطلاع رسول اکرم ( ص ) رسانید ، رسول اکرم‏ (ص)در حالی که آثار خشم از چهره‏اش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش‏ عثمان بن مظعون رفت ، و به او فرمود : ای " عثمان " بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است ، شریعت من شریعت فطری آسانی است ، من شخصا نماز می‏خوانم و روزه می‏گیرم و با همسر خودم نیز آمیزش می‏کنم ، هر کس می‏خواهد از دین من پیروی کند باید سنت‏ مرا بپذیرد . ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنتهای من است . مطالبی که درباره پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن گفتیم مربوط به‏ گذشته دنیای غرب بود ، دنیای غرب در زمان حاضر در زمینه اخلاق جنسی‏ نسبت به گذشته ، باصطلاح یک دور 180 درجه‏ای زده است امروز همه سخن از تقدیس و احترام علائق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قید و بندی‏ در این زمینه است ، در گذشته آنچه گفته شده است بنام دین بوده و امروز نقطه مقابل آنها بنام علم و فلسفه پیشنهاد می‏شود . بدبختانه ما از ضرر افکار قدیم غربیها با همه ضعیف بودن وسایل ارتباطی‏ میان اقوام و ملل ، مصون نماندیم و کم و بیش در میان ما رخنه کرد ، اما افکار جدیدشان در اوضاع و احوال حاضر سیل آسا بسوی ما روان است ( در قسمت دوم این بحث درباره افکار جدیدی که در زمینه اخلاق جنسی در جهان‏ پیدا شده بحث می‏شود) . در صفحات گذشته بحث مختصری در اطراف عقیده رائج جهان قدیم به پلیدی‏ ذاتی روابط جنسی مطلقا ، و تأثیر سوء عمیق این عقیده در آشفته ساختن ضمیر بشر ایراد و به منطق عالی خدائی اسلام در این زمینه اشاره شد در این‏ صفحات آراء و عقاید متفکرین جدید در این زمینه که درست در نقطه مقابل‏ اسلاف خودشان است مورد بحث و تحقیق قرار می‏گیرد

شامل 21 صفحه فایل word قابل ویرایش

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اخلاق جنسی

تحقیق در مورد اخلاق و فقه

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد اخلاق و فقه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اخلاق و فقه


تحقیق در مورد اخلاق و فقه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه7

حوزه و علم اخلاق‏

لزوم آموزش علم اخلاق‏

اخلاق و فقه‏

علم اخلاق، درباره نفس و رفتار برخاسته از آنها سخن مى‏گوید و علم فقه، به کارهاى مکلفان مى‏پردازد. بنابراین، این دو علم، به گونه‏اى اشتراک دارند.

در علم اخلاق، «رفتار» از آن جهت که بار ارزشى دارد و آشکار کننده سرشت فرد است، مورد بررسى قرار مى‏گیرد و اگر عملى، گاهى اتفاق بیفتد، از جهت علم اخلاق مورد توجه نیست. اما در فقه، رفتارى مورد توجه است که دستور بر انجام و بیا ترک آن رسیده باشد، حتى اگر عملى یک بار شخصى آن را انجام دهد، از جهت حقوقى و فقهى، به ارزیابى گذارده مى‏شود با این که مشترکاتى بین فقه و اخلاق وجود دارد، ولى هر یک از دو علم، از حیثیت و جهت یکسانى بحث نمى‏کنند. در فقه، بحث از افعال مکلفان است، از جهت تشخیص وظیفه و تعیین حدود و حقوق افراد؛ ولى دراخلاق، موضوع اصلى ارزشهاى اخلاقى و فضایل انسانى، مورد توجه است. آداب مستحبى از نظر فقهى، هیچ گونه الزامى ندارند، امّا همانها رادر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اخلاق و فقه