دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
مقدمه:
سورهء احزا ب متضمن پنج خطاب به حضرت پیامبر اکرم (ص) یعنی هدایتگر امت و راهبر آن ا ست. پس از هر خطاب اموری را بیان میدارد که اجرای آن توسط پیامبر برای ایشان و همه امت مطلوب است.
1. اولین خطاب:«یا ایّها النّّبیّ اتق الله و لاتطع الکافرین و المنافقین انّ الله کان علیماحکیما. و اتّبع ما یوحی الیک من ربّک ا نّ الله کان بما تعملون خبیرا.و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا»(ای پیامبر،از خدا بترس و از کافران و منافقان اطاعت مکن ، زیرا خدا دانا و حکیم است . از هر چه از پروردگار وحی می شود اطاعت مکن ، زیرا خدا به آنچه می کنید آگاه است. به خدا توکل کن ،زیرا خدا کار سازی بسنده است .)
امر و نهی، هر دو متوجه پیامبر اکرم است . این دو برای تثبیت هر چه بیشتر اوست. همان گونه که شما به کسی که در حال پیشرفت است می گویید کسل مشو ،و یا به هر طرف برتر- در مسابقه میگویید سست مشو ! او که پیامبر خداست در تقوا کوتاهی نکرد ،و با کفر و نفاق نرمش به خرج نداد و جزاز وحی که بر او نازل شد از چیزد یگری پیروی ننمود،و از نامهای این پیامبر گرانقدر متوکل است. پس اگر به توکل امر میشود در واقع استمرار حالتی است که در میان مردم به آن معروف شده است.
2.دومین خطاب در این سوره چنین است:« یا ایّها ا لنّبیّ قل لأ زواجک إ ن کنتنّ تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین أمتعکن و أسرّحکن سرلحا جمیلا»(ای پیامبر، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنیا وزینتهای ان هستید ،بیایید تا شما را بهرمند سازم و به وجهی نیکو رهایتان کنم.)
خانه پیامبر کاخ پادشاه نیست ،او در خانه خود به آسا نترین و کمترین اثاثیه اکتفا می کرد . در این بیت که خانه وحی است ، امکان اطاعت از شهوات و پیروی از لذتهای بیهوده وجود ندارد.
پیامبر اکرم (ص) زیر سلطه شکمش نبود ،ودر زندگی او مجالی برای فزونی طلبی وزیاده روی در غذاهای نیکو و زندگی مرفه وجود نداشت ،ولی همشرا نش از خانهای برزگان و ثروتمندان آمده بودند و به زندگی مرفه عادت داشتند ، لذا خیلی زود همه همسران گرد آمدند و خواستار نفقهای بیشتر و امکانات مرفه تر شدند ! وحی نازل شد تا همه این خواسته ها را از میان بردارد.
3.سو مین خطاب در این سوره چنین است :« یا ایّها الّنبیّ انّا ارسلناک شاهدا و مبشرأ و نذیرا و داعیا الی الله بإ ذنه و سراجاً منیرا» ( ای پیامبر، ما تو را فرستادیم تا شاهد و مژده دهنده و بیم دهنده باشی. و مردم را به فرمان خدا به سوی او بخوانی و چراغی تابناک باشی.)
پیش از محمد (ص) نبو ت عامه ای که برای تمام بشریت باشد وجود نداشته است!در گذشته هر یک از پیامبران به طور ویژه فقط برای قوم خود مبعوث می گر دیدند . اما نور ی که بر همه هستی تابیدن گرفت آفتاب تابان آخرت نبوت بود .
لذا قران کریم ، این کتاب جاودانه الهی، اساس رسالت او شد. که در همان حال معجزه او نیز بود . قرآ ن خطابی است بر همه انسانها تا آنکه قیامت بر پا شود. طبیعت این خطاب گواهی می دهد که از جانب خداوند بی همتاست ، و حضرت محمد (ص) هیچ نقشی در آن ندارد مگر دریافت آن از سوی پروردگار و ابلا غش به مردم و اسوه حسنه بودن برای آنها.
4.چهار مین خطاب در سوره احزاب طبقاتی را در بر میگیرد که امهات المؤمنین از آنان انتخاب می شوند. نه هر زنی شایسته آن است که همسر انسانی عظیم الشأن گردد.
انسان با کرامت و بزرگوار به فردی مانند خود نیاز دارد تا مجبور نشود به او بگوید:
ذریتی فإن الشُّحَّ یا ام مالک لصالح اخلاق الرجال سروق!
(ای ام مالک مرا رها مکن که تنگدستی اخلا ق نیک مردان را می رباید)یا اینکه ان گونه که حاتم به همسرش می گوید:
اما ویَّ إنّ المال غاد و رائحٌ و تبقی من المال الأ حادیثُ و الذکر!!
(بدرستی که مال و ثروت مانند پول و دارایی از بین رفتنی است ، و صرفاً از آنها صحبتها و خاطراتی بر جای می ماند .)
باید که زن همسرش را در آنچه بدان مکلف شده یاری کند. پس اگر یار او نیست لااقل باری بر دوشش نباشد!!
5.آخرین ندا ، این فرمایش خداوند متعال است:« یا ایّها ا لنّبیّ قل لا زواجک و بتاتک و نساء المؤ منین ید نین علیهنّ من جلا بیهنّ ذلک أدنی أ ن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیما»(ای پیامبر ،به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو که چدار خود را بر خود فرو پوشند . این مناسبتر است ، تا شناخته شوند و در مورد آزار واقع نگردند. و خدا آمرزنده و مهربا ن است .) آیات بعدی دلیل این فرمان را شرح می دهند.
همانگونه که در مقدمه آمد در کنار خطابهای که پیامبر اکرم نازل شد شش خطاب نیز برای مؤمنان آمد.
نخستین خطاب موقعیت مد ینه در هنگام هجوم احزاب را بررسی می کند . موقعیت بسیار سخت بود، تمام کفار از اطراف و اکناف شبه جزیره عربستان به سمت مدینه آمده بودند تا آنها را اشغال کنند. هسته های منافقین و یهود نیز در داخل شهر آنها را یاری می کردند . مسلمانان که در میان دو سنگ آسیاب واقع شده بودند ، سعی می کند خود را از این دریای خروشان نجات دهد « إذجاء و کم من فوقکم و أ سفل منکم و إذزاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا هنالک ابتلی المنون و الزلوا ز لزالاشدیدا»(آن گاه که از سمت پایین بر شما تا ختند ،چشمها خیره شد و دلها به گلوگاه رسیده بود و به خدا گمانهای گوناگون می بردید . در آنجا مومنان در معرض امتحان در آمدندو سخت متزلزل شدند.)
مسلمانان در پشت خند قی که حفر کرده بودند ، یکدیگر را یاری می کردند ،و به چپ و راست می شتافتند تا نارسایها و کمبود ها را بر طرف کنند. اگر در ستی ارتباط با خدا نبود ، مدافعان از پایداری عاجز می ماندند، آنها غرق در ناز و نعمت نشدند تا آنها آمادگی خود را از دست بدهند بلکه همان گونه که خداوند فرمود:«و لما رأ ی المنون الاحزاب قالوا هذا ما وعد ناالله و رسوله و صدق الله و رسوله و مازادهم إلا ایمانا وتسلیما.من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر وما بدّ لو ا تبدیلا»( و چون مومنان آن گروهها را دیدند، گفتند : این همان چیزی است که خدا و پیامبرش به ما وعده داده اند و خدا و پیامبرش راست گفته اند و جز به ایمان و تسلیمشان نیفزود. از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند و فا کردند بعضی برسر پیمان خویش جان با ختند و بعضی چشم به راه اند و هیچ پیمان خود د گرگون نکرده اند .)
منطق عقیده داران غیر از منطق منفعت جویان است.
مدافعان مدینه حقیقتا از حدود آن پاسداری کردند و دفاع از آن را مستحکم نمودند، لذا هیچ روز نهای برای در کمین نشستگان باقی نماند!
اما یاس و نا امیدی مهاجمان را به سستی کشاند. آنها بر گرد مدینه می چر خیدند بی آنکه روزنه و یا منفذی برای ورود به آن بیابند . سپس طو فانی سر کوب کننده و سخت بر آنها وزیدن گرفت که خیمه ایشان را از جا کند و نیرویشان را پس راند و از بر جای ماندن مایوسشان ساخت. پس تصمیم به مراجعت گرفتنند:«و رد الله الذین کفروا بغیظهم لم ینالو ا اخیرا و کفی الله المومنین ا لتقا ل و کان الله قویا عزیزا» (خدا کافرا ن کینه توز را باز پس زد اینان به هیچ غنیمتی دست نیا فتند . ودر کارزار مومنان را خدا بسنده است زیرا خدا پرتوان و پیروزمند است.)
پیامبر اکرم در این مورد چنین اظهار نظر فر مودند: « الحمدالله وحده ، صدق و عده ،و اعز جنده ، و هزم الاحزاب و حده» (سپاس و ستایش تنها خداوند را سزاست ، که در و عدهاش صادق بود و سربازانش را عزت بخشید و همه احزاب را بتنهایی شکست داد.)پس از جنگ ، احزاب مشرک در یا فتند که امکان دست یا بی به مدینه وجود ندارد ! لذا د یگر به فکر اشغال آن نیفتادند و صرفا با زگشت را غنیمت شمرده به آن اکتفا کردند.
دومین خطاب به منومنان در این سوره چنین است :« ایها الذین آمنوا اذکر و الله ذکرا اکثیرا و سجوه بکرة و اصیلا»( ای کسا نی که ایمان آورده اید ، خدا را فراوان یاد کنید . و هر با مداد و شبا نگاه تسبیحش گو یید. ) معتقدم که این نداء پیش از آنکه به افراد خطاب شود، همه جامعه را مخاطب قرار میدهد . امت اسلام صاحب ر سالتی جهانی ا ست و با ید چشم به حرا ست آن دا شته با شد و ازآن دفاع کند.برقراری این دین آسمانی بر اساس طرفداری از خداوند و اعتلا ی شعایر او و یقین به دیدارش در روز معاد استوار است . هیچ یک از ملتهای کنونی این معانی را نمی شناسند و فصل مشترک فعالیتعای تمام آنها عبارت است از:بالا بردن سطح معیشت و زندکی ، زیبا سازی این جهان ، اما حرف و سخن از آخرت اقدامی بیهود هو شوخی است!
همانا ادیان گذشته در آشنا سازی مردم با خدا وند و اماده کردن برای دیدارششکست خوردند. و عبادت و پرستش خاک ، جهان را فرا گرفت!
وقتی امت ما پرچم عبادت خداوند را برافرازد ، آن گاه شایسته این آیه می شود که می فرماید:«هو الذی یصلی علیکم و ملا ئکته لیخر کم من ا لظلمات الی النور و کان بالمومنین رحیما»( اوست که خود و فر شتگا نش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاریکی به رو شنی برد ، زیرا خداوند با مومنان مهربان است .)
همانا درود خداوند و ملا ئکه او برا ی ا متی است که خدای را به یاد می آورندو دیگران را به او یاد آور میشوند، و تبلیغ او را و ظیفه و شغل خویش قرار می دهند .مسلمانان در قرنهایی که اولین ملت در جهان بودند به در جه اتقا یافته بودند،سپس خداوند را فراموش کردند،لذا خداوندنیز چنان کرد که خود را از یاد ببرند ،و آنها در حال حاضر در مقام و در جه پاینی قرار دارند....
سومین خطاب یک حکم فرعی فقهی است:«با ایّها الّذین آمنوا اذا نکحتم المومنات ثم طلقتموهن من قبل ان تمسو هن فمالکم علیهن من عدة تعتدونها....) (ای کسا نیکه ایمان آور ده اید ، چون زنان مو من را نکاح کردید و پیش از آنکه با آنها نزدیکی کنید طلاقشان گفتید ، شما را بر آنها عده ای نیست که بر سر آرند...) اصول احکام فقهی و فروغ ان مادامی که نص در مورد آنها پا بر جا با شد، ضرورتا به گونه ای یکسان با ید اطاعت شوند.
اما چهار مین نداء برا ی ورود به خانه پیامبر اکرم است. آنها که هسته اصلی مومنان را تشکیل می دهند پیامبر خدا را بیش از وجود خود دوست می دارند . این مطلب ممکن است آنها را بر آن دارد تا رفت و آمد نزد ایشان را فزونی بخشد ضمنا برخی افراد بیکار نمی دادندچگونه اوقات فراغت خود را بگذارانند! و هستند کسانی که تفریح و یا همنشینی بزرگان را دوست می دارند.لذا ضرورت یافت تا این ارشاد حکیمانهنازل شود :«یا ایهاالذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم الی طعام غیر ناظرین إ ناه ولکن اذادعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا ولا مستأ نسین لحد یث.....)( ای کسانی که ایمان آورده اید ، به خانه های پیامبر داخل مشوید مگر شما را به خوردن طعامی فرا خوانند ، بی انکه منتظر بنشینیدتا طعام حاضر شود.اگر شما را فراخواندند داخل شوید و چون طعام خوردید پراکنده گردید، نه آنکه برای سر گرمی سخن اغاز کنید....)
این گونه تنظیم امور در خانه بزرگان که معمولا منزلشان دارای بخشهای مختلفی می با شد ،نیز امری معمولی و عادی است !اما خانه پیامبر فقط چند اطا ق با طول و عرض محدود، و چسبیده به مسجد . پس حتما ضرورت دارد تا دیدار ازآ ن تنظیم شود.
متأسفانه مردی از انسانها پست و بی شرم یکی از ام المومنین را مشاهد کرد و گفت اگر محمد (ص) فوت کند با او ازدواج خواهم کرد! آ یا نباید خانوا ده های با عزت و کرامت در برابر رفتار این گروه فرومایه حمایت شوند؟
لذا نظام حجاب قانو نگذاری شد....«و اذا سأ لتموهنّ متاعا فا سأ لوهن من وراء حجاب ذلکم أطهرلقلوبکم و قلوبهنّ و ما کان لکم أ ن تؤذوا ر سو ل الله و لا أ ن تنکحواأ زواجه من بعده أبدا إ ن ذلکم عندالله عظیما » (....و اگر زنان پیامبر چیزی می خواستید،از پشت پرده بخواهید .این کار ها در نزد خدا گناهی بزرگ است.)
ز ن در درون خانه خود میتوانداز لباس خود بکاهد و مجبور به پوشیدن لبا س معینی نیست ،هیچ کس مجاز نیست که به قلعه او- خانه-واردشود،و چشمها حق ندارند به نگاه کردن او بپردازند.
آزار پیامبر شکلهای گوناگونی دارد که منافقان و بیمار دلان با آن مأ نو س اند، شاید خطر نا کترین آنها چیزی با شد که به هنگام محاصره مدینه روی داد.
«قد یعلم الله المعو قین منکم و القائلین لاخوانهم هلم الینا و لا یا تون الباس الا قلیلا.
اشحه علیکم فإذا جاء رأ یتهم یتنظرون الیک تدور اعینهم کالذی یغشی علیه من الموت فإذا اذهب الخوف سلقوکم با لسنة حداد....» (خدامیداند چه کسانی از شما ، مردم را از جنگ باز می دارند.و نیز می شناسند کسانی را که به برادران خود می گویند:به نزد ما بیایید و جز اندکی به جنگ نمی آیند.هر چیزی را از شما دریغ می دارند،و چون وحشت فراز آید بینی که به تو می نگرند و چشمانشان در حلقه می گردد،مثل کسی که از مرگ بیهوش شده با شد .و چون و حشت از میان برود ،از حرص غنایم با زبان تیز خود برنجانندتان....)
کسانی که در خیابانهای شهر در پی نا موس مردم اند و چشم چرانی می کنند از این گروه می با شند....
خداوند به پیامبر خود در مورد این گروه فرمود:«و لا تطع الکافرین و المنافقین ودع أ ذاهم و توکل علی الله » (از کافران ومنافقان اطاعت مکن و آزارشان را واگذار و بر خدا توکل کن، که خدا کارسازی و بسنده است .)پروردگار جهان در صدور حکم برای این گروه می فرماید :«ان الذین یوذن الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و اللخرة و اعدلهم عذابا مهینا. و الذین یوذن المومنین و المومنات بغیرما اکتسبو ا فقد احتملوا بهتانا و إ ثما مبینا» (هر آینه که خداوند و پیامبرش را آزارمی دهند، خدا در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خوار کننده مهیا کرده است . وکسا نی که مردان مومن و زنان مومن را بی هیچ گناهی که کرده با شند می آزارند تهمت و گناه آشکاری را بر دوش می کشند.)
از آنجا که سیل جایگاه بلند را هدف سفیهان و نادانان قرار می گیرند، لذا مومنان از این گونه رفتار بر حذر شده اند.
پنجمین خطاب آمده تا نا موس پیامبرا ن و سیره آنها را ازتطا ول فرو مایگان حمایت کند:«یا ایها الذین آمنوا آ ذوا موسی فبرأ ه الله مما قالوا و کان عندالله وجیها»( ای کسانی که ایمان آورده اید ، مبا شید مانند ان کسا ن که موسی را آزرده کردند. و خدایش از آنچه کفته بودند مبرایش ساخت و نزد خدا آبرومند بود.)
این امر در خطاب ششم مورد تاکید قرار گرفت :«یا ایا الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا یصلح لکم اعمالکم...» (ای کسانی که ایمان آورده اید . از خدا بترسید و سخن در ست بگو یید. خدا کارهای شما را صلاح آورد....)
در خلال بر شمردن انواع آزارها و اذیتهایی که پیامبر با انها مواجه بود ، این بشارت بزرگ آمد تا صبر و تأیید و ارتقای درجه و استحام او را بیان دارد . بدرستی که او در مراقبت الهی قرار دارد :«ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما» (خداو فرشتگا نش بر پیامبر صلوات می فرستند . ای کسانی که ایمان آوردهاید ،بر او صلوات فرستید وسلام کنید ، سلامی نیکو .)
سوره احزاب با ارائه خلاصه ای بسیار کوتاه از عمل و رفتار انسان برروی زمین پایان می پذیرد .انسانها بوسیله آزادی اراده و تکلیف که نیکان را از نابکاران جدا می کند از دیگر مخلوقات متمایز شدند. آنها حیواناتی نیستند که محکوم غرایز بی ارزش خود باشد. از سوی دیگر بشر صرفا روح نیست که در برابر خصوصیتهای عالی مرتبه خود تسلیم باشد .انسانها نوعی خاص از مخلوقات اند که می توانند اوج بگیرند ویا فرود آیند ،می توانند به سوی راستی بچرخند وبه بهشت بروند ویا اینکه کج راهی پیشه کنند ووارد جهنم شوند.انسان امانت« تکلیف دارابودن» را حمل می کند ،او می تواند به حقوق خداوند وحقوق مردم وفا کنند،همانگونه که می تواند به آن خیانت ورزد وبیهودگی پیشه کند .این چیزی که آیه به آن اشاره می کند:«إنا عرضنا الا مانه علی السموات و الارض والجبال فأ بین أن یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان انه کان ظلوماجهولا» (ما این امانت را برآسمانها وزمین وکوهها عرضه داشتیم ،از تحمل آن سر باززدندواز آن ترسیدند.انسان آن امانت بر دوش گرفت که او ستمکار ونادان بود.)آیه تصویری است از تکالیفی که بر بشر عرضه شدتا بر اساس آن راستکرداران برتری یابند و دیگران نابود شوند.
8. طبق ترجمه (ما امانت (تعهد، تکلیف مسئو لیت و ولا ت الهیه)را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند ، اما انسان آنرا بر دوش کشید !، او بسیار ظالم و جاهل بود « قدر این مقام عظیم را نشاخت و به خود ستم کرد).
هدف این بودکه مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک (صفوفشان از مومنان مشخص گردد وآنها ) را عذاب کند و خدا رحمت خود را بر مردان و زنان با ایمان بفرستند خداوند همواره غفور و رحیم است .)