از آن زمان که شمشیر بر فرق شیر خدا فرود آمد و زهر در جان فرزند زهرا نشست و سر ثارالله به مهمانى نیزه ها رفت. اسلام جاودانه شد. در کلام فرصت تغییر بود و در نوشته رخصت تحریف. آسمان محراب را حتى انکار مى شد کرد تا آن زمان که شق القمر خونین ماه، فلق را جاودانه نساخت. کلام را مجال تغییر بود اما حنجره خون آلوده را هرگز.
و نوشته را رخصت تحریف اما لوح زمرد و محفوظ در طشت نشسته را هرگز. و او آنگاه که رنگ قدسى سبز را برمى گزید جگر تفتیده خود را در انحناى شکوهمند تاریخ مى دید. او ـ چنانکه پدر ـ مظلوم زیست. اگر نه مظلومتر از برادر، همسنگ او. برادر ـ سلام الله علیه ـ را دشمن خارجى خواند، اما دوست «مذل المؤمنین» خطابش نکرد. گریز از دنیا و قدرت برادر بر همه از روز آشکارتر بود. برادر را کسى با تهمت «انک تدرى الخلاقه» نیالود. دشمن برادر، جانى و خونخوار بود و دشمن او سیاستمدار و مکار هم. برادر خدنگ از روبرو خورد و او خنجر از پشت. برادر مجال یافت که جنگ را به بیرون خانه کشاند و او در خانه مجبور به ستیز شد. حماسه عاشقانه برادر آنچنان آشکار و هویدا بود که پس از اندى و براى همیشه سرلوحه حماسه هاى عالم قرار گرفت اما حماسه عارفانه و حلیمانه او آنچنان پر رمز و راز و پیچیده بود که قرنها در ابهامى ناشى از انکار و جهالت محفوف ماند. از چشمه جوشان و جاودانه على دو رود جارى شد. ابعاد مختلف و شکوهمند منشور شخصیت على در دو بعد اساسى تبلور یافت. یک بعد خیبر على بود، «ضربة على یوم الخندق» او بود، ذات السلاسل على بود، جمل، صفین و نهروان على بود. و بعد دیگر حلم على بود، بیست و پنج سال سکوت على بود، با ریسمان در گردن به مسجد رفتن على بود، تحمل سیلى بر گونه فاطمه على بود، تاب شهادت غنچه نارسیده على بود، صبر على بود، استقامت على بود، تاب خار در چشم على بود و تحمل استخوان در گلوى على و چه کسى مى تواند، نه بگوید، تصور کند حتى که یکى از ابعاد شخصیت على از آن دیگر کارسازتر و مفیدتر براى اسلام بوده است. آن على که فریاد مى زند «والله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثدى امه» در آن سالهاى سخت سکوت، شمشیر کشیدن برایش ساده تر نیست؟ او چه هراسى جز محو و نابودى اسلام دارد که شمشیر را در نیام چون استخوانى در گلو تاب مى آورد. کدام عقل سلیمى درویدن را برتر از بذر پاشیدن تصور مى کند.
شامل 24 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله صلح امام حسن