لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه15
مقدمه
شاید مهمترین مشخصهی انسان، زبان است. تا جایی که شاید بتوان گفت انسان زایشی است که در حوزهی زبان صورت گرفته است. نقش زبان در هویت انسانی از چنان وزنهای برخوردار است که بیشک معادلهی انسان با حذف فاکتورِ زبان تعریف شدنی نیست.
تصویر، زبان و تفکر
یکی از پیچیده ترین پدیدههای دنیاهای پیرامونی ما رابطهی زبان با تصویر و چگونگی به وجود آمدنِ تفکر و مکانیزم های این پدیدهی شگرف است. بازیگران این صحنهی پیچیده از یک طرف زبانِ گفتاری، زبانِ نوشتاری و زبان تصویری است، و از طرف دیگر، تصویر به عنوان عنصری مستقل. آنچه که مسلم است اینکه؛ همصدایی و یا چند صدایی زبان، تصویر و تفکر، امکان ایجاد فضاهایی در ذهنِ انسان را دارند که میتواند بدون وابستگی به زمان، مکان و یا واقعیت به واقعیتی در ظرف ذهن تبدیل شود. هنگامی که گفتاری به وقوع می پیوندند یا اینکه نوشته ای نوشته میشود این اتفاق فقط با تکیه به یک سری تصویرها است که میتواند اتفاق بیفتد.
شاید بتوان تفکر را به کوششی در راستای معنا بخشی به تصویرها تعریف کرد. شاید تفکر فقط با حضور تصویر است که میتواند موجودیت پیدا کند. حضور تفکر بدون حضور تصویر غیر ممکن به نظر میرسد. دیدن تصویرِ اسب میتواند باعث یک سری فعل و انفعالات در ذهن شود. در قدم اول بودن این تصویر "بهانهای" است برای تفکر که این تصویر را به کمک زبان تعریف کند. البته کیفیت، کًمیت یا چگونگی این فعل و انفعالات بستگی به این دارد که این"دیدن" در ذهنِ کدام انسان و در چه حوزه زبانی و در چه ظرفِ زمانی و مکانی اتفاق بیفتد. آیا دیده شدن تصویر اسب به تنهایی میتواند در ذهن یک شاعر به شعر تبدیل شود؟ سوال بالا در واقع می تواند حامل پاسخی برای من خواننده این سوال باشد، چرا که ذهنِ منِ خواننده از شاعر تصویری دارد که زایش شعر، بخشی از تعریفهای من از این تصویر است. این تصویر همان تصویری است که شاعر از خود دارد. در واقع و در قدم اول این دیدن اسب نیست که شاعر را به گفتن شعر وا میدارد بلکه حضور تصویری است که ذهن شاعر از "شاعر" دارد. و تنها با ریختن تصویرِ اسب در غالبِ تصویر این "شاعر" است که اسب می تواند تبدیل به شعر شود.
تحقیق در مورد جایگاه زبان و تفکر در جامعه بشری