اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد بررسی کلی از خطبه 80 نهج البلاغه

اختصاصی از اینو دیدی مقاله در مورد بررسی کلی از خطبه 80 نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد بررسی کلی از خطبه 80 نهج البلاغه


مقاله در مورد بررسی کلی از خطبه 80 نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه26

 

 

 

 

 

مقدمه:

 

با توجه به این که بحث‏هاى مربوط به زن در جامعه از جمله بحث‏هاى روز است و با توجه به این که مستند خیلى‏ها در این مباحث نهج‏البلاغه حضرت امیر علیه‏السلام مى‏باشد، به ویژه خطبه‏هایى که به ظاهر و در نظر ابتدایى بوى پستى زنان و کم عقل و شر بودن آنها را مى‏دهد، بناگذاشتیم اندکى در اطراف خطبه‏ها، حِکم و ... حضرت امیر درباره زن در نهج‏البلاغه بحث کنیم تا ببینیم که واقعا حضرت امیر در مورد زن چه اعتقادى دارند. این کار از عهده ما بر نمى‏آید ولى خواستیم به قدر تشنگى از این دریاى پر معرفت و حکمت بچشیم، تا کسانى که نهج‏البلاغه حضرت را مورد سوال قرار مى‏دهند پاسخى داده باشیم. لذا ما هر آن چه که حضرت على علیه‏السلام در نهج‏البلاغه در مورد عموم زنان صحبت کردند، مى‏آوریم و درباره آن بحث مى‏کنیم. قبل از این که به بررسى نهج البلاغه بپردازیم،ابتدا موضع‏گیرى‏هاى مکتب‏هاى دیگر را در مورد زن بیان مى‏کنیم سپس دیدگاه کلّىِ اسلام را درباره زن بیان خواهیم کرد؛ تا پویایى این مکتب بزرگ، بیش از پیش روشن گردد و پاسخى باشد براى کسانى که برخورد اسلام را در مورد زن، ظالمانه و افراطى مى‏دانند.

 

 

زن از دیدگاه های مختلف :

 

 

زن در نگاه کلى:

 

قبل از این که شخصیت زن را از دیدگاه نهج‏البلاغه بررسى‏کنیم، بجاست موقعیت و شخصیت او را در جوامع غیراسلامى (پیش از اسلام و پس از آن) بررسى کرده، دیدگاه کلى اسلام را در مورد این رکن اساسى و با ارزش جامعه را بیان مى‏کنیم؛ تا حقانیت این مکتب پویا، بیش از پیش براى ما روشن شود.

 

در ادوار پیش از تمدن، نه تنها زن را از جنس انسان نمى‏دانستند، بلکه با وى همچون یک حیوان بهره ده، برخورد مى‏کردند. فیلسوف معروف فرانسوى، دکتر گوستاولبون مى‏نویسد:

 

«زن را یک مخلوق پست و فرومایه خیال مى‏کردند که فائده وجودیش تنها در خدمت خانه و تکثیر نسل بوده است.»(1)

 

فیلسوف شرق، عارف بزرگ اسلامى، استاد علامه طباطبائى «قدس سره» مى‏نویسد:(2)

 

«در قبائل دور از تمدن، مانند وحشیان آفریقا واسترالیا وجزائر مسکونى اقیانوسیه و اهالى بومى آمریکاى قدیم و غیره، زندگى زنان نسبت به مردان، مانند زندگى چارپایان و سایر جانوران اهلى نسبت به انسان بوده است.

 

چنان که انسان از روى غریزه استخدام، به خود حق مى‏دهد که در چارپایان و سایر حیوانات اهلى، به هر نحو و براى هر کارى بخواهد تصرف کند، از پشم و کرک و گوشت و پوست خون و استخوان و شیر و سایر منافع آنها استفاده نماید، و آنها را براى نگهبانى و باربرى و کشاورزى و شکار واغراض بى شمار دیگر به کار گیرد، و این جانوران بى زبان از مزایاى زندگى و آرمان‏هاى حیاتى در خوراک ومسکن و استراحت و جفت‏گیرى جز آن چه را انسان راضى باشد، بهره‏اى ندارند و البته انسان هم جز به چیزهایى که براى زندگیش سودمند است و منافاتى با اغراض وى در تسخیر آنها ندارد .

راضى نخواهد شد و گاهى کار به گزاف کارى‏ها و زورگوییهاى عجیبى مى‏کشد که اگر آن حیوان استخدام شده ناظر کارهاى خودش بود برایش بسى مایه شگفتى مى‏شد، مثلاً بى گناهى، بدون کوچک‏ترین جرمى مورد ظلم و ستم واقع مى‏شود و هر چه فریاد مى‏کند کسى به فریادش نمى‏رسد، و ستمکارى بدون هیچ مانعى مشغول تعدى به دیگران مى‏گردد، و از طرفى یک حیوان، بدون هیچ استحقاقى در راحت‏ترین و لذیذترین وضع زندگى خویش به سر مى‏برد مانند حیوان نرى که براى جفتگیرى آماده شده و از طرفى دیگر، حیوان بارکش اسب آسیاب بدون هیچ گناهى دائما رنج ببرد. حیوان بیچاره از حقوق حیاتى بهره‏اى ندارد جز آن چه را انسان از حقوق خودش بشمارد، و در این صورت اگر کسى به آن تعدى کند از این‏که به مِلک مالکش تعدى نموده مورد مؤاخذه قرار مى‏گیرد نه از نظر این که به حیوان بى‏گناهى تعدى کرده است و همه اینها روى این اصل است که انسان، وجود حیوانات را تبعى و طفیلى و فرع وجود خویش مى‏داند.»

 

وى مى‏افزاید:

 

«حیات زنان هم در میان قبائل وحشى نسبت به حیات مردان یک زندگى تبعى به شمار مى‏رفت واعتقادشان این بود که زن براى مرد خلق شده است، و به طور اجمال زن در وجود و زندگى تابع مرد بود و هیچ‏گونه استقلالى از خود نداشت مادامى که ازدواج نکرده بود پدر، و بعد از ازدواج شوهر، ولى مطلق او بود.

 

مرد مى‏توانست زنش را به هر کسى بخواهد بفروشد یا ببخشد، یا او را براى فرزند آوردن و خدمت کردن، قرض بدهد و مى‏توانست به هر نحوى بخواهد او را مجازات کند و حتى او را بکشد و مى‏توانست رهایش کرده، به حال خود بگذارد، بمیرد یا زنده بماند، و مى‏توانست او را مانند گوسفندى بکشد و گوشتش را بخورد، به خصوص هنگام قحطى و میهمانى اموال و حقوق زن هم در خرید و فروش و داد و ستد، متعلق به مرد بود.

 

بر زن لازم بود که هر امرى را پدر یا شوهرش مى‏کند اطاعت نماید ودر هیچ کارى استقلال نداشته باشد، و تمام امور خانه دارى و بچه دارى و کلیه احتیاجات زندگى مرد را متحمل شود، باید از کارها سخت‏ترین آنها را مانند باربرى و گل‏کارى و غیره انجام بدهد، و از صناعات و حرفه‏ها پست‏ترین آنها را پیشه نماید کار به جایى رسیده بود که زن مى‏بایست پس از وضع حمل، بلافاصله پىِ وظائف خدمتکارى مى‏رفت و مرد چند روز به جاى او مانند بیمارى بر بستر مى‏خوابید و خود را مداوا مى‏کرد اینهاکلیات حقوق و ظایف زن بود وعلاوه بر اینها، هر طایفه‏اى از این طوایف وحشى، به حسب اختلاف مناطق و محیط‏هاى زندگى، آداب و رسوم مخصوصى نیز داشتند که مى‏توان آنها را از کتابهایى که در این موضوع نوشته شده، به دست آورد» .

 

در تمدن چین

 

در کتاب‏هاى مذهبى چینى‏ها، زن‏ها آبهایى هستند که نیک‏بختى و ثروت را مى‏شویند. مرد هر وقت مى‏خواست، مى‏توانست او را مانند کنیزى بفروشد، زن پس از آن که بیوه مى‏شد در حکم مالى بود متعلق به خانواده شوهر و به هیچ وجه امکان نداشت بتواند دوباره شوهر کند و با تمام این حقارت‏ها درحکم برده‏اى بود که حق حیات از خود نداشت و شوهر مى‏توانست او را زنده در گور کند و تا سال 1937 میلادى، در چین 2000000 دختر کنیز وجود داشت. از همه عجیب‏تر و فجیع‏تر، این که تا چندى قبل براى کفش دختران چینى در آن کشور قالب‏هاى فلزى مخصوصى ساخته بودند و اجازه نمى‏دادند که پاى دختران از حد معینى بیش‏تر رشد کند. به همین جهت، پاى زن چینى نمى‏توانست به حد رشد طبیعى برسد، بلکه بایستى کوچک و فشرده بماند... و بالاخره زن در نظر مردان چینى، شرى ضرورى، وسوسه‏اى طبیعى، مصیبتى مطلوب، خطرى خانگى، جذبه‏اى مهلک و آسیبى رنگارنگ بود.(3)

 

در مذهب بودایى

 

بنابر گفته مورخ معروف «وسترمار»،از دیدگاه بودائیان نیز «همه زن‏ها دام‏هاى اغوا کننده و فریبنده شیطان هستند که براى مردها گسترده و نیروى فریبندگى در نهاد زن‏ها با خطرناک‏ترین شکل مجسم شده است؛ به طورى که مردها را شیفته و فریفته خود مى‏سازند و همین فریبندگى زن‏ها است که فکر عالمى را کور مى‏کند.»(4)

 

 

در رم

 

زن از نظر رومیان، مظهر تام شیطان و انواع ارواح موذیه بود که با حیله و نیرنگ خویش، همیشه دامى در راه صید دل‏ها و عقل‏ها و انحراف مغزها، در دست دارد. به همین جهت، از آزردن او کوتاهى نمى‏کردند و حتى از خندیدن و سخن گفتنش جلوگیرى مى‏کردند. زنان رومى به عنوان «اشخاص» نبودند، بلکه جزء «اشیاء» به شمار مى‏آمدند.(5)

 

در هند و ایران

 

زن در هند و ایران باستان نیز وضع رقت بارى داشت؛ تا آن‏جا که از وحوش و بهائم کمتر به شمار مى‏آمد. در این دو کشور هم نژاد، مانند سایر نقاط جهان در آن زمان، زن همچون اسیر و برده بود... و زنان اهدایى و پیش کشى معمولاً از گرجستان و کلشید و لارستان تهیه مى‏شدند و تجارت عمده آنان زنان زیبا روى کلشیدى و گرجى بود. تنها از یک ناحیه کلشید، سالانه متجاوز از دوازده هزار زن صادر مى‏گردید. زیرا خرید و فروش زن در آن‏جا قانونى بود...(6)

 

خسرو پرویز، بیست و سومین پادشاه ساسانى، در کاخ مخصوص خود، سه هزار زن داشت. اینان علاوه بر دختران زیبارو و مطرب‏ها و آوازخوان‏ها و رقاصه‏هاى مخصوص بودند.(7)

 

«هندوها، علاوه بر این که حتى حق حیات براى زن قائل نبوده و نیستند، معتقدند که این فقط روح گناه‏کار است که به صورت زن متولد مى‏شود(8)».

 

در میان مذاهب باستانى و دانشمندان قدیم، کم نیستند کسانى که زن را در مرتبه انسانى، همتاى مرد نمى‏دانند. در یونان باستان، برخى بر این اعتقاد بودند که زنان پلیدتر و خوارتر از حیوانات‏اند و حتى زن را از سلاله شیطان مى‏دانستند.

 

در یونان

 

«یونانیان، عمومازن را یک مخلوق بسیار پس و فرومایه خیال مى‏کردند که فائده وجودیش فقط خدمت خانه و تکثیر نسل بوده است، واگر از یک زن بچه ناقص الخلقه‏اى به وجود مى‏آمد، او را به قتل مى‏رساندند.

 

مسیوتروپ لنگ مى‏نویسد: در «اسپارت» اگر از یک زن بدبختى چنین امیدى نبود که از وى سرباز قوى پنجه‏اى به وجود بیاید، آن زن را اعدام مى‏نمودند... زمان اوج تمدن یونان هم غیر از زنان نوازنده و سازنده، از هیچ زنى احترام نمى‏کردند و به همین جهت، غیر از زنان طبقه مزبور در هیچ طبقه، رسم آموزش و روش «تعلیم و تربیت» جارى نبوده است.(9) سقراط، فیلسوف بزرگ یونانى، وجود زن را بزرگ‏ترین منشا انحطاط بشریت مى‏دانست. فیثاغورث، دیگر دانشمند یونانى، معتقد بود اصلى خوب وجود دارد که نظم، نور و مرد را آفریده است و اصلى بد که آشوب، تیرگى و زن را آفریده است. همچنین ارسطو بر این باور بود که زن چیزى نیست مگر مرد ناکام، خطاى طبیعت و حاصل نقصى در آفرینش(10). به عقیده ارسطو، طبیعت آن جا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را مى‏آفریند. زنان و بندگان، بنابر طبیعت، محکوم به اسارت هستند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهاى عمومى نیستند.(11) کتاب مقدس یهودیان، عهد عتیق، حوا را عامل گناه اولیه آدم و مسئول خروج وى از بهشت مى‏داند. مردان یهودى در دعاى صبحگاهى از خداوند تشکر مى‏کنند که آنان را زن نیافریده است. مسیحیت کلیسایى متاثر از آیین یهود و دیدگاه‏هاى رومى و یونانى، زن را عامل گناهکارى انسان اولیه مى‏دانست. به اعتقاد مسیحیان، گناه اولیه آدم سبب شد که این گناه در گوهر همه انسان‏ها سرشته شود. بنابراین، انسانها، جز عیسى علیه‏السلام و مریم، با گناه متولد مى‏شوند. از این جا نقش مهم زن (حوا) در گناه‏کارى تمام انسان‏هاى روى زمین مشخص مى‏شود. سبب مذموم بودن ازدواج در میان مسیحیان و میل به تجرد نیز از پلید بودن ارتباط با زنان ناشى مى‏شود. در سال 568 میلادى، در فرانسه کنفرانسى برگزار شد تا به این موضوع رسیدگى کنند که آیا زن، انسان است یا نه؟(12) توماس آکویناس، پرآوازه‏ترین دانشمند مسیحى در قرون وسطى، نیز بر این اعتقاد بود که زن با نخستین مقصود طبیعت یعنى کمال جویى منطبق نیست. بلکه با دومین مقصود طبیعت، یعنى گندیدگى، بد شکلى و فرتوتى،انطباق دارد.(13) برخورد عملى با زنان نیز بر همین دیدگاه استوار بود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد بررسی کلی از خطبه 80 نهج البلاغه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد