تقدیر نامه
وظیفه خود میدانم از جناب آقای دکتر احمد احمدزادهبیانی که خود از محققین به نام میباشند با توجه به اینکه در تمام مراحل انجام این تحقیق صمیمانه کمال مساعدت را نموده و از راهنمائیهای مکرر و بیدریغ ایشان برخودار بودهام نهایت تشکر وسپاسگزاری را بنمایم.
» به نام خدا«
تقدیم به مادر عزیزم یگانه تکیهگاه و همراه زندگیم که حاصل عمر پرثمرش همه برایم مهر بود وسراسر زندگیم همه برایش رنج. باشد که بدینوسیله جزئی از زحمات بیکران او را جبران کرده باشم.
تقدیم به : پدر مهربانم این باغبان گلهای بهشتی که لحظهلحظه عمرش در راه آسایش و راحتی من سپری شد.
تقدیم به همسر دلبندم که حاصل یک عمر پرتلاش پدر مادری فداکار از آن اوست.
تقدیم به دو یار مشفق همیشگیام محبوب و منیژه
درآخروظیفه خود میدانم بدینوسیله از زحمات ارزنده وبیدریغ جناب آقای ذبیحالله کاشی که در جمعآوری این تحقیق مرا یاری نمودند کمال سپاسگزاری را بنمایم.
چکیده تحقیق:
بعضی از افراد درانتخاب شغل تسلیم حوادث میشوند و برخی بدون نقشه و فکر تحت تأثیر اعضای فامیل، شغلی راانتخاب میکنند که با خصوصیات فردی آنها منطبق نیست برخی از مردم نیز تحت تأثیر ارزشهای اجتماعی بدون درنظر گرفتن خصوصیات روانی و طرح نقشه خاص شغل خود را انتخاب میکنند.
بطور کلی هدف از این پژوهش مقایسه و برسی رغبتها و گرایشات شغلی بین دانشآموزان دبیرستانی عادی و ناشنوا میباشد. اهمیت این پژوهش از آن جهت است که با در نظر گرفتن تفاوتهای فردی و گرایشات مختلف افراد بتوان ملاکهایی را که برای هر فرد در هر کشور و با هر فرهنگی مهم میباشد تعیین نمود.
فرض صفر در این تحقیق این است که تفاوتی بین رغبتهای شغلی دانشآموزان عادی و ناشنوا وجودندارد جامعه تحقیق در این پژوهش شامل دانشآموزان دختر عادی ناشنوا دبیرستانی میباشد و نمونه تحقیق شامل 50 نفر عادی و 5 نفر ناشنوا میباشد.
روش نمونهبرداری به صورت نمونهبرداری کومهای یا دردسترس است که بدلیل راحتی و در دسترس بودن دانشآموزان از این روش استفاده میگردد.
ابزار تحقیق در این پژوهش پرسشنامه ارزش شغلی سوپر میباشد پس از اجرای آزمون از آزمودنیها برای مقایسه و بررسی دو گروه عادی و ناشنوا از محاسبات آماری و آزمون در مجذور خی استفاده میگردد فرص صفر در این آزمون بیان میکندکه یک متغیر از متغیر دیگری تأثیر نمیپذیرد و یا تفاوتی با آن ندارد پس از اجرای آزمون بر تکتک پرسشهای این پرسشنامه نتیجه بدین شرح بدست میآید:
دانشآموزان عادی و ناشنوا در موارد زیر با هم متفاوتند:
1- ضرورت داشتن ابتکار و خلاقیت برای حل مشکلات شغلی
2- امکان پیشرفت در شغل
3- پرداختن به شغلی که به قدرت هنری نیاز دارد.
4- دائمی بودن شغل
5- پرداختن به شغلی که به توانایی ذهنی نیاز دارد.
در سایر موارد ملاکهای پرسشنامه دانشآموزان عادی و ناشنوا یکسان بوده و هیچ تفاوتی مشاهده نگردید.
فصل اول
مقدمه
یکی از عوامل مهم تحول و نوسازی جامعه آموزش و پرورش میباشد بسیاری از صاحب نظران امور تربیتی با این سؤال مواجه هستند که چگونه میتوان روندهای فرسوده آموزشی را تغییر داده نطام آموزش و پرورش را بهبود بخشید. نظام تربیتی در تغییر رفتار و هدایت نسل جوان همواره با آینده سروکار دارد بطوریکه هر چه دورانهای آینده در نظر برنامه نویسان و مربیان آموزش و پرورش روشنتر باشد فعلایتهای تربیتی و با کیفیت بهتر انجام گرفته و نتیجه مطلوبتری بدست میدهد به همین جهت در جهان کنونی هیچ کشوری نیست که در زمینه آموزش و پرورش به مطالعه نیازمندیها و ارزشهای انسانی در آینده نپردازد وکورکورانه یا بر اساس نیازها و ارزشهای رایج زمان به تنظیم برنامههای آموزشی دست بزند.
بطورکلی روشهای جدید تعلیم و تربیت مطالعه واقعیتها را در اطراف موضوعانی که برای شاگردان جالب است سازمان میدهد هدف این روشها تربیت به مهمترین وجه ممکن است این نوع تربیت تنها متضمن آنچه که تدریس میشود نیست بلکه شامل چگونگی توجه به علاقه و جلب علاقه دانشآموزان به درس خواندن نیز میباشد. مقصود این نیست که مهمترین و با استعدادترین شاگردان از آموزش استفاده کنند بلکه برنامه باید با توجه به آمادگیهای فردفرد شاگردان تنظیم گردد تا همه بتوانند و از آن بهره بگیرند. برنامه آموش باید بنجوی تنظیم گردد که در عین حال که شاگردان را از آموزش برخورد در نماید علاقه به یادگیری را نیز در آنان تقویت کند.
بسیاری از مربیان تعلیم و تربیت استدلال میکنند که اگر دانشآموزان براساس علاقه خود آموزش ببینند و رشته تحصیلی را با توجه به علاقه خود انتخاب کنند موفقیت بیشتری کسب میکنند و به این ترتیب از اتلاف وقت و نیروی آنان جلوگیری خواهد شد. به این منظور شناسایی علائق دانشآموزان امری ضروری است شناخت علائق یکی از جنبههای مهم برای درک موقعیتهای یادگیری شاگردان است و یکی از موقعیتهای یادگیری پیشرفت تحصیلی است.
دانش مربوط به علائق شاگرد برای مربی اهمیت زیاد دارد چون از طرفی شاگرد را بهتر میشناسد و سطح دانش او را براساس این شناسایی بالاتر میبرد واز طرف دیگر او را با رشتههای تحصیلی مشاغل و حرفههای مختلف آشنا میکند به این ترتیب مربی هم به جنبه فردی – احساسی و هم جنبه تحصیلی – حرفهای شاگرد توجه میکند از سوی دیگر رشد سریع تکنولوژی و پیشرفتهای علمی و فنی قرون اخیر. تحولات ژرفی را در زمینههای اجتماعی و اقتصادی پدید آورده است. در مملکت ما نیز این تحولات و تغییرات در تمام شئون زندگی اثر گذاشته و امکانات تازهای را سبب گشته است.
روی همین اصل افراد به انتخاب بجا و سنجیده شغل آیندهشان براساس علائق و استعدادهای خود توجه بیشتری مبذول میدارند تا علاوه بر تأمین آیندهای بهتر و بهرهمندی هر چه بیشتر از امکانات یاد شده بتوانند اوقات کار خود را به صورتی مطبوع و دلپذیر درآورند.
در عصر تکنولوژی و صنعت آموزش و پرورش باتربیت نیروی کارآمد میتواند پیروزیهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را نصیب ملت نماید.
رشد سریع تکنولوژی آموزش و پرورش را نیازمند گسترش کمی و کیفی مینماید و برنامههای قالبی و محدود دیگر قادر به همگامی با سرعت مضاعف تکنولوژی نخواهد بود. در زندگی و تمدن مبتنی بر کشاورزی و دامداری سرنوشت شغلی هر فرد معلوم بود و معمولاً شغل پدر را فرزندان به ارث میبرند در چنین شرایطی نه سنجش علافه مطرح بود و نه در نظرگرفتن استعداد و نه راهنمایی شغلی، ولی در عصر حاضرمسأله به این سادگی نیست فرصتهای شغلی فراوان و گوناگون و وجود حالت تردیدزا و سرگردانی جهت انتخاب شغل و کوشش برای بکار گماردن بهترین فرد برای هر شغل لزوم توجه به علائق و خصوصیات و استعدادهای افراد برای انتخاب یک شغل متناسب بیشتر از هر زمانی جلوهگری میکند.
بیان مسأله:
امروزه آموزش و پرورش هر کشوری سعی در پرورش و بارآوردن افرادی دارد که بتواند با سیستم جامعه و همچنین با توجه به علاقه و رغبت خود کار مورد علاقهشان را پیدا کرده و بعنوان فرد مطلوب در جامعه فعالیت نمایند. این امر در جهان در حدود سال 1914 . م شروع شده است. از طرف دیگر آموزش و پرورش ناشنوایان حدود چهارصد سال و در ایران حدود هفتاد سال سابقه دارد. اما هنوز آموزش و پروش نتوانسته پاسخگوی بسیاری از سؤالات گروه علیالخصوص در زمینه راهنمایی شغلی و حرفهای هنوز سئوالات زیادی بدون پاسخ ماندهاند
توجه به رغبتهای کودکان از زمان تحول درآموزش و پرورش ایجاد گشته و با جایگزینی آموزش و پرورش فعال این توجهات روزبه روز بیشتر میشود.
قابل ذکر است که براساس تعریف ارائه شده در فرهنگ عمید رغبت عبارتست از: خواستن، میل داشتن، دوست داشتن، علاقه، میل، اراده و آرزو. همچنین در فرهنگ لغت وبستر رغبت عبارتست از: تحریکی احساساتی که با توجه به علاقه نسبت به چیزی توأم باشد رغبت زمانی ایجاد میشود که انسان چیزی را دوست بدارد و آن شئی را مورد توجه قرار دهد و مشاهده کند یا درباره آن چیز بیاندیشد و سرانجام از آن لذت ببرد بعبارت دیگر میتوان گفت که رغبتها همان ترجیح و دوست داشتنیهای انسان است در لحظه معینی از زمان.
با توجه به اینکه در این تحقیق انواع ناشنواها بطور جداگانه مورد بررسی قرار نگرفتهاند بنابراین بادی گفت که: ناشنوا فردی است که بنابر عللی و با درجات مختلفی از جس شنوایی خود محروم شده و هم اکنون در مدارس مخصوص ناشنوایان تحصیل میکند.
در کشور ما این مسأله یعنی توحه به رغبتهای کودکان و جایگزینی آموزشی و پرورشی فعال. هنوز در مدارس عادی کمتر بچشم میخورد و در جامعه محدود ناشنوایان نیز این امر هنوز مورد توجه قرارگرفته است. به جهت روشن نمودن یکی از این سئوالات دست به تحقیق زده میشود و طی آن یک آزمون( پرسشنامه شغلی) بین کودکان ناشنوا و افراد عادی اجرا میگردد.
در این تحقیق میخواهیم روشن کنیم که آیا:
» بین رغبتهای شغلی دانشآموزان عادی و دانشآموزان ناشنوا تفاوتی وجود دارد؟«
فرضیه تحقیق:
رغبتهای شغلی دانشآموزان ناشنوا با رغبتهای دانشآموزان شنوا متفاوت نیست.( عدم تفاوت).
هدف تحقیق:
هدف تحقیق اولاً: انجام کاری عملی است تا بتواند یافتهای بر یافتههای دیگر بیافزاید.
ثانیاً: میتواند کاربردی برای والدین و مربیان و دستاندرکاران نظام آموزش و پرورش این کودکان داشته باشد. تحقیق حاضر میتواند مربیان و مسئولین امر را از اهمیت و تأثیر ناشنوایی بررغبتهای شغلی این کودکان آگاه ساخته و روشهای مناسب جهت راهنمایی و ارائه راهحلهای مناسب را به دست دهد. نکته قابل توحه در تحقیق حاضر یافتن نظام آموزشی و تعلیمی مناسب بمنظور فراهم آوردن زمینههای مساعد در جهت برگزیدن شغلی منانسبشان است.
فایده و اهمیت تحقیق:
این تحقیق از آن جهت دارای اهمیت است که با در نظرگرفتن تفاوتهای فردی و تمایلات و گرایشات مختلفی که در هر فرد وجود دارد و اینکه این گرایشان در اثر عوامل مختلف وراثت و محیط و نقایص عضوی و فرهنگ و شیوههای تربیتی خاص موجود در خانوادهها که ممکن است متفاوت باشد تمایلات و گرایشات مختلف در انتخاب شغل نیز در انواع مختلف انسانها متفاوت است.
این مسأله بخصوص در مورد دو جنس زن و مرد یا دو گروه انسان عادی و ناهنجار بطور قابل ملاحظهای مشهود است. علم به این مسأله و آگاهی از این تفاوتها. افراد، بخصوص جوانان جامعه ما را در دسترس پیدا کردن به شغل مناسب و خودکفایی یاری میدهد مربیان آموزشی و همچنین اولیاء نوجوانان با آگاهی به این مسائل میتوانند نوجوانان خود را از این مشکل بزرگ یعنی انتخاب شغل مناسبتر رهایی بخشد. چون وجود نقایص عضوی میتواند سدراهی برای رسیدن به بعضی از مشاغل از قبیل مشاغلی که با چشم در ارتباط است در افراد نابینا و یا مشاغلی که در ارتباط با کلام یا شنوایی میباشد در افراد ناشنوا باشد. پس با علم و آگاهی به این مسائل و مشکلات و اینکه هر فرد با توجه به امکانات و ویژگیهای شخصیتی و روانی که دارد بهتر است چه شغلی را انتخاب نماید من این موضوع را انتخاب کردم تا شاید بتوانم با تحقیق کوچک خود حداقل کاری را در قبال جامعه و افراد جامعة خود انجام داده باشم.
ضرورت اجرای تحقیق:
همانطوریکه قبلاً ذکر گردید راهنمایی حرفهای در جهان هم اکنون سابقه هفتاد وئ هفت ساله دارد با نگاهی به این سابقه میبینیم که در کشور ما هنور راهنمایی حرفهای نتواسنته است حتی یک دهه درخشانی داشته باشد. با توجه به اینکه هدف اصلی این تحقیق در جهت راهنمایی حرفهای دانشآموزان ناشنوا صورت گرفته بنابراین لزوم فعالیت هر چه بیشتر آموزش و پرورش و تغییر سیستم آموزشی یا تقویت آموزش موجود در اینجا ضرورت پیدا میکند.
بحث را کمی تخصصیتر کنیم. آموزش و پرورش ناشنوایان با شروع راهنمایی حرفهای در جهان، در ایران شروع شده است اگر ما آموزش و پرورش استثنایی را چنین تعریف کنیم که:
آموزش و پرورش استثناتیی بخ جنبههایی از تعلیم و تربیت گفته میشود که جنبههای استثنایی و فوقالعاده در آن رعایت شده باشد(روانشناسی استثنایی، دکتر غلامعلی افروز- صفحه 18).
با توجه به تعریف فوق ما در ادعای خود مبنی بر سابقه آموزش و پرورش ناشنوایان کمی تردید به خود راه میدهیم. در وایع مسأله توجه به رغبتهای افراد هنوز در مدادس عادی شکل نگرفته است. راهنمایی آموزشگاهی د رحدود بیستو پنج سال پیش در ایران شروع شد و به عنوان مقطعی بین مقطع ابتدایی و متوسطه مطرح گردید. با توجه به اینکه در کشورهای پیشرفته علیالخصوص کشور فرانسه این مقطع ضمن ارائه راهنمایی آموزشگاهی، راهنمایی حرفهای را نیز در مدارس انجام میداد. این کشورها پیشرفت شایانی پیدا کردند. اما در کشور ما متأسفانه این مقطع بعنوان یک الگوی ساخته شده و بدون تحول باقی مانده و تنها نامی به عنوان دورة راهنمایی برجا گذاشت. نظام آموزشی تغییر یافت و پرسشنامههای زیادی نیز در شروع این برنامه پر شدند. اما پس از گذشت چند سال این مقطع نتوانست تحولی را در آموزش بوجود آورد.
راهنمایی حرفهای که بدنبال راهنمایی آنموزشگاهی مطرح میگردد تنها بعنوان شعارهایی بیان شدند، اما هیچوقت جامة عمل نپوشید اگر ما بخواهیم کودک یا بهتر بگوئیم دانشآموز پیشرفت داشته نماید باید انگیزهها، علائق و میزان هوشبر او را در نظر بگیریم توجه به تفاوتهای فردی در واقع همین نکته را میرساند. درست است که حتی دردنیا دو نفر انسان را نمیتوان یافت که از تمامی جهات( ذهنی – عاطفی و جسمانی) شبیه باشند اما در کودکان استثنایی اوضاع فرق متفاوت است. در واقع تفاوتها در اینجا برخی کاملاً نمایان و بعضی دیگر در ژرفای زیاد بوده و نیازمند تحقیقات بیشتر میباشد.
در جامعه ما ایران ناشنوایانی که به دانشگاه راه مییابند اندک هستند و حتی بسیاری از آنها د نیمههای تحصیل، مدرسه را وداع گفته و به کارهایی روی میآورند که بتوانند درآمد مختصری داشته باشند. شاید اوضاع فعلی کشور ما این مسأله را ایجاب نماید اما با نگاهی به قبل از اوضاع فعلی میتوان فهمید که فعالیتهای ناشنوایان مربوط به اوضاع نبوده و از دیرباز چنین بوده است.
این حقیر با تجارب بسیار اندک خود در آموزش این قشر بر آن شدم که قدمی در راه شناخت هر چه بیشتر این کودکان بردارم شاید بدینوسیله شروعی بر زندگی بیفروغ آنان حاصل گردد.
» عوارض مشکل مورد تحقیق«
همانطویکه میدانیم همه انسانها برای آنکه در ابعاد جسمی و ذهنی ، روانی، اجتماعی و خلاقی بطور درست و متعادل رشد کنند در زمینههای گوناگون و در همة زمانها به راهنمایی نیاز دارند. راهنمایی عبارت است از» مجموعه فعالیتهای مستمر و منظمی که از جانب شخصی آگاه انجام گیرد و بدان وسیله خود و عوامل محیط را میشناسد و میتواند در زمینههای گوناگون تصمیمات درست و نطقی اتخاذ کند و توانایی بالقوهاش را شکوفا سازد« .
از طریق راهنمایی به فرد کمک میشود تا با شناخت توانائیها، رغبتها و استعدادها و محدودیتهای خویش و آگاهی از نیازها و امکانات جامعه تصمیم درست و مناسبی در زمینههای گوناگونی ایجاد کند و همچنین از نیازهای شغل جامعه و چگونگی ارتباط رغبتها و استعدادهای خود با مشاغل گوناگون آگاه شوند و در نهایت شغل مناسبی را انتخاب نماید.
رغبت عبارت از» میل و آرزو و خواستن کسی یا چیزی است.« رغبت انگیزه مهمی برای تلاش و حرکت و هرچه فرد بالغتر میگردد رغبتهایش توسعه و واقعیت بیشتری مییابند. حال اگر چنانچه فرد به رغبتهایش واقف گردد انتخاب شغلش مناسبتر خواهد بود برای انتخاب شغل مناسب باید به خود فرد کمک شود تا رغبت خود را بشناسد بداند که چه مشاغلی را دوست دارد. و از چه مشاغلی خوشش نمیآید از این طریق است که میتواند به شغل مور دنظرش دست یابد و در آن موفقیت کسب کند. در غیر اینصورت نه تنها منوفقیتی حاصل نمیگردد بلکه شخص سرخورده و ناامید گشته و بدون هدف و انگیزه عمل میکند شخص با انتخاب شغلی که لازمه آن استفاده از قوای خویش و احتیاج به حداقل توانائیهای اوست احتمال موفقیت خود را افزایش میدهد شناخت رغبتها و استعدادهای خویش و انتخاب شغل به طرق زیرکانهای نظام ارزشها، آرمانها، حدنصابها، و سلوک روزانه فرد را تغییر میدهد و در تعیین نوع شخصیتی که وی خواهد شد، مدد میکند. کار در تعیین وض اجتماعی و اقتصادی خانواده بطورکلی مؤثر است و همچنین کار در سلامتی روانی و بدنی فرد تأثیر میگذارد. با این توضیحات روشن میگردد که توجه به رغبت و علاقه فرد در انتخاب شغل چقدر مهم بوده و باعث موفقیت یا عدم موفقیت وی در زندگی میشود.
تعریف اصطلاحات و متغیرهای تحقیق:
بررسی: عبارت است از پرسوجو وپژوهش و جستجو برای اطلاع یافت از مطلبی که یا از آن اطلاع نداریم یا اطلاع کمی داریم.
رغبت: 1) براساس تعریف ارائه شده در فرهنگ عمید رغبت عبارت است از: خواستن، میل داشتن. دوست داشتن، میل، اراده و آرزو.2) همچنین در فرهنگ لغت و بستر رغبت عبارت است از تحریکی احساساتی است که با توجه به علاقه زیاد نسبت به چیزی توأم باشد. رغبت زمانی ایجاد میشود ک انسان چیزی را دوست بدارد آن شئی را مورد توجه قرار داده و مشاهده کند یا دربارة آن بیاندیشد و سرانجام از آن لذت ببرد.بعبارت دیگر میتوان گفت که رغبتها همان ترجیح و دوست داشتنیهای انسان است در لحظه معینی از زمان3) همچنین رغبت عبارت است از احساساتی سرشتی و خویش خوانانهای که ما را وا میدارد تا به جستجوی چیزهایی برآئیم که برایمان جالب، فایدهمند و مطبوع هستند.4) در روانشناسی رغبت بمعنای مطابقت بین پارهای از اشیاء و تمایلات خاص فرد راغب نسبت به این اشیاء است به همین دلیل اشیاء توجه او را بخود جلب میکنند و به فعالیت او جهت میدهند.کاربرد رغبتها یعنی تمایلات توسط کلاپارد بمنزله قاعده اساسی هر آموزش و پرورش متناسب قلمداد شده است. رغبت ظاهراً طبق نفوذ موفنیک همخوانیهای افکار را زیر سلطه خود میگیرد ویلیام جیمز در این زمینه به قانون رغبت همخوانیها اشاره میکند.5) در رودانشناسی کودک رغبت بمنزله نیاز ذهنی است که فعالیتی را که خاص ارضای آن است در کودک برمیانگیزد و به هیچ وجه کودک را از میدان عمل خود نمیراند.
رغبتها برحسب( سن به دیویی و فریر) تغییر مییابند. رغبتها بر اثر توالی خود تسریع تحول ذهنی را(به نظر ژانه) تنظیم میکنند. رغبت را باید از کنجکاوی که زودگذر و مربوط به یک شئی است و توسط یک تحریک برونی تعیین شده متمایز دانست چه رغبت دوامپذیر و تابع فعالیت درونی فرد است.
دختران دوره متوسطه:
تمامی دخترانی که پس از اتمام دوره راهنمایی تحصیلی براساس نظام آموزش و پروش جمهوری اسلامی ایران به دوره بالاتر که دبیرستان( دوره متوسطه) نامیده میشود قدم میگذارند.
عادی( شنوا): منظوراز فرد عادی به فردی اطلاق میشود که از نظر جسمی و حواس ظاهری عادی بوده و دارای هیچ نقصی نباشد و از نظربهره هوشی نیز در حد متعادل یا هنجار باشد.
ناشنوا:ناشنوا فردی است متفاوت و معلول که فقط بعلت نقص شنوایی زبان محیط خود را بدرستی نیاموخته و کلامش آسیب دیده است. ناشنوایی نقص فردی است و تعاریف گوناونی بر آن رفته است و اکثر تعریف به رابطه بین شنوایی و تکلم تکیه دارند و عوارض ناشنوایی پیش از نقص مورد توجه بوده است. ناشنوا به کسی گفته میشود که در هنگام تولد و قبل از فراگیری زبان مادری دچار اختلال شنوایی شده باشد میزان شنوایی او به حدی باشد که نتواند زبان مادری را مانند افراد شنوا از محیط خود بیاموزد.
1- از دیدگاه شنوایی سنجها: ناشنوا فردی است که کمبود شنوایی بالاتر از 40 دسیبل در دستگاه شنوایی وی وجود داشته باشد و این کمبود در سالمترین گوش او باشد.
2- از دیدگاه متخصین گوش و حلق و بینی ناشنوا کسی است که نواقص موجود در دستگاه شنوایی وی اعم از گوش خارجی، میانی، گوش داخلی، مرکز شنوایی در مغز وی قادر به دریافت و فهم سخن دیگران و صداهای طبیعی محیط نکند.
3- از نظر جامعه شناسان ناشنوا به فردی اطلاق میشود که مبتلا به کسری( انتقالی، ادراکی، امیخته، روانی) است و ارتباط کلامی وی با دیگر افراد جامعه دچار آسیب گردیده است.
4- از دیدگاه متخصصین تعلیم و تربیت ناشنوا به کسی گفته میشود که بخاطر نقص در اندام شنوایی حتی با استفاده از وسایل مکانیکی نتواند از آموزش و پرورش عادی استفاده کند و نیاز به آموزش ویژه دارد.
ناشنوایی شدید: به افرادی که بین 71 تا 90 دسیبل کمبود شنوایی دچار باشند گفته میشود که قادر به شنیدن صدا از طریق دستگاههای تقویتکننده بسیار قوی مثل گوشیهای گروهی هستند.
ناشنوای عمیق: به ناشنوایی حاد و کر مطلق نیز مصطلح است که کمبود شنوایی حدود 90 دسیبل به بالا را شامل میشود مبتلایان به اینگونه کمبود شنوایی حتی با دستگاههای تقویتکننده صوت هم قادر به شنیدن نیستند در دنیای سکوت بسر میبرند. تنها راه رساندن صدا به این نوع افراد از طریق قوه بساوایی( حس لامسه) با شیوه ایجاد ارتعاش میباشد.
نیمه شنوا: کسی است که صداهای طبیعی. محیطی و کلامی برای او بدون استفاده از سمعک دشوار است و به کمبود شنوایی بین 41 تا 55 دسیبل مبتلا باشند. اکثریت این افراد از آموزش وپرورش عادی نمیتوانند استفاده کنند و نیاز به آموزش خاص نیمه شنوایان دارند.
توضیح: در این تحقیق که بصورت عامل از کلمه ناشنوا استفاده میشود منظور همه گروههای مربوط یعنی نیمهشنوا، ناشنوا، ناشنوای شدید، و ناشنوایی عمیق را دربر میگیرد وگروه خاصی مورد نظر نمیباشد.
فصل دوم
تاریخ تعلیم و تربیت کرولالها در جهان و ایران:
کوشش در راه خدمت به گروهی از ابناء بشر که فاقد یکی از مهمترین حواس انسانی میباشن همواره مورد نظر دانشمندان، پزشکان،معلمین، و علمای اقتصاد و بالاخره مردان راه خدا بوده است.
تنها با مطالعه تاریخ است که زحمات گذشتگان در راه تعلیم و تربیت افراد کرولال بیشتر روشن میگردد. گامهای اولیه در این راه از زمانهای بسیار قدیم برداشته شده و در نوشته بعضی از نویسندگان یونان قدیم دیده میشود که کوششهای اولیه در این راه به قرن پنجم قبل از میلاد میرسد.
بقراط حکیم را عقیده براین بود که روانی گفت حتی در طفل کر به طرز کنترل زبان او بستگی دارد. در قرن چهارم قبل از میلاد ارسطو و افلاطون معتقد بودند که شخص کر هرگز سخن گفتن نمیآموزد زیرا زبانش بسته است و کوشش در این راه را امری بینتیجه میدانستند. چنانچه سقراط گوید: ( اگر ما زبان نداشته باشیم و یا صدایی از دهانمان خارج نشود بهتر است کوششی برای سخن گفتن با دیگران نکنیم و برای شناساندن مقصود از اشارات دستگاه استفاده نمائیم چنانچه اشخاص کرولال این شیوه را بکار میبرند).
در قرون اولیه این فکر رواج داشت که آنکه کر متولد میشود طبعاً لال هم میباشد و این غیر ممکن است که بیاموزد و سخن بگوید چنانچه گارلن براین عقیده بود و در این باره مینویسد: این حس شنوایی و اعضای تکلم یک بستگی فیزیکی وجود دارد به همین دلیل کسانی که کر متولد میشوند و لال نیز میباشند.)
در قروتن وسطی عقیده مردم بر این بود که سخن گفتن امری غیر اکتسابی و غریزی است ومعتقد بودند که میتوان آن را از راه تقلید آموخت.
اولین مدرک تاریخی که از تعلیم کودکان کر در دست است مربوط به سال 691 میلادی است چند سال بعد نیز در ایتالیا شخصی بنام پیتروکاسترو اقدام به تعلیم کودکان کرو لالی نمود.
کاردنوا پزشک معروف قرن 16 میلادی اقدام به پیداکردن الفبای مخصوصی برای تعلیم و تربیت کرولالها نمود. او متد اشاره با تکلم به شاگردان خود عرضه داشت.
جانکافسکی یکی ار بنیانگذاران مکتب جدیدی در زمینه تعلیم و تربیت کرولالها بشمار میرود او در متد جدیدی که عرضه داشت تأکید نمود که قبل از تدریس و یاددادن نام شیئی باید خود آن را به کودک کرولال نشان داد. روش وی که همان متد سمعی و بصری امروز میباشد سالها بنام روش جدید مورد استفاده قرار داشت و امروزه نیز با تغییراتی از روشهای مهم تربیتی بشمار میرود.
یکی دیگر از کسانی که در این زمینه قدمهایی برداشته جانلاک است. وی از جمله کسانی است که عقیده داشت تربیت و پرورش حواس کودک از بدویترین و لازمترین نکات در تعلیم و تربیت کرولالهاست.
دکتر جان بولور اولین نویسنده انگلیسی است که مطالبی درباره مشکلات کری نگاشته است نامبرده یکی از پیشقدمانی است که فکرایجاد مدرسه کرولالها را در سر پروراند.
جاکوبرودیگنی اولین و بزرگترین معلم کرولال فرانسه متد هیجی یکدستی اسپانیایی را متداول نمود و تغییراتی در آن داد ولی از آنجا که متد تکلم روزبروز توسعه بیشتری مییافت به متد او توجه زیادی نشد.
در سال 1767 میلادی برای اولین بار مطالبی درباره تربیت شنوایی کرها توسط پریر منتشر گردید. وی ادعا نموده تقریباً همة کسانی که کر خوانده میشوند کمو بیش از مقداری شنوایی برخوردارند و با تربیت همان مقدار کم آنان قادر خواهند بود کلمات، جملات، یا آهنگهای مختلف را از یکدیگر تشخیص دهند.
هینیگز یکی از بزرگترین معلمین کرولال بشمار میرود و روش وی تأثیر بسزایی در تعلیم و تربیت کرولالها در آمریکا داشته است. وی عقیده داشت که فکر صحیح ناشی از طرز تکلم صحیح میباشد و معتقد بود چنانچه به کرها سخن آموخته شود و آنان بتوانند همانند دیگر افراد جامعه تکلم کنند محققاً مسائل اجتماعی و دیگر فرضیههای زندگی را بهتر درک خواهند نمود.
بتدریج که اوراق تایخ تعلیم و تربیت کرولالها را ورق میزنیم به قرن نوزدهم میرسیم در این قرن پیشرفتهای شگرفی در زمینه تعلیم و تربیت کرولالها بوجود آمد.
در سال 1810 در شهر نیویورک آموزش و پرورش کرولالها توسط شخصی بنام جاناستانفورد شروع شد. کوشش و پشتکار نامبرده باعث شد دبستانی مخصوص اطفال کرولال در سال 1818 در همان شهر تأسیس گردد.
هوراسمن اهل ایالت ماساچوست آمریکا اولین کالج تربیت معلم آمریکا را در سال 1839 در شهر لکسینگتن تأسیس نمود. وی معتقد بود که تنها متد تکلم است که باید در تعلیم و تربیت کودکان کرولال بکار رود.
ساموئلهو برای اولین بار کودک خردسالی را که از دو حس مهم بیشتری یعنی بینایی و شنوایی محروم بود موردتعلیم قرار داد عمل وی باعث شد که در سال 1832 انستیتوی پرکتیر اولین مدرسه برای کودکان کرولال و کور تأسیس گردد.
دراواسط قرن نوزدهم یک وقفه در تعلیم و تربیت کرولالها در آمریکا مشاهده میشود اما در پایان قرن مزبور مجدداً در پیشاپیش کشورهای دیگر قرار میگیرد و با توجه روزافزون مردم به تعلیم و تربیت کودکان مزبور روزبروز برتعداد مدارس روزانه، شبانهروزی، ملی و دولتی در سراسر آمریکا اضافه میگردد.
با پایان قرن نوزدهم متد تکلم روشی شناخته شده و مورد قبول عامه قرار گرفت و کم و بیش یک موضوع مورد توجه همگان واقع شد و آن اینکه هرکری باید تکلم و سخن گفتن را بیاموزد تا بتواند در اجتماع بین افراد شنوا جا و مقامی پیدا کند و با مکالمه و مراوده با آنها او نیز فردی و جزئی از اجتماع آنان محسوب گردد. امروزه امثر مدارس کرولالها متد تکلم را بکارمیبرند و عده معدودی که هنوز در تعلیم کرها از اشاره استفاده میکنند اصل تکلم راقبول داشته و به همین جهت اکثراً متد مختلط را بکار میبرند.
با شروع قرن بیستم کوشش در راه تعلیم و تربیت این گروه وارد مرحله جدیدی شد. روانشناسی، که در این قرن بیش از هر وقت مورد توجه قرار گرفته بود بسوی کرها نیز کشیده شد و بعضی از روانشناسان بزرگ به ورانشناسی کرها علاقمند گردیدند.
درعلوم اختراعات وسایل مدرن الکتریکی از قبیل گوشی و دستگاههای شنواییسنج تعلیم و تربیت کرها را وارد مرحله نوینی نمود. در پزشکی کوششهای گذشته بخاطر شناختن علل کری و مداوای آن همچنان دنبال گردید و بطور کلی تحقیقات علمی و تعلیماتی تغییرات مهمی در زندگی کرولالها بوجود آورد.
انستیتوی مرکزی کرولالها که به همت دکتر گلدستین در سال 1934 در آمریکا پایهگذاری گردید یکی از مؤسساتی است که طی سالیان دراز هزاران کودک کر را با تعلیم صحیح بعنوان یک فرد مقید به جامعه تحویل داده است.
جانتریسمی کلینیک که توسط خانم اسپنسرتریسی در سال 1934 در ایالت کالیفرنیای آمریکا تأسیس یافت با هدایت و راهنمایی هزاران پدر و مادری که فرزندان کرولال داشتهاد خدمت بزرگی به جامعه نموده است امروزه هزاران مدرسه مؤسسه .و کلینیک در سراسر جهان به خدمت این گروه محروم از بعضی از مواهب زندگی مشغولند. افرادی که روزگاری به علت جهل اجتماعی و اعتقادات خرافی، بندگان گناهکار و مطرود خداوند محسوب میگیردیدند حال با دیدن تعلیمات لازم نه تنها مراحل عالی دانش را میپیمایند بلکه چون دیگر افراد بشر به جامعه و مردم خدمت میکنند و جای ارجمندی در جوامع مختلف احراز نمودهاند.
در این قرن تعلیم و تربیت کودکان کرولال به سراسر جهان راه یافت و از ثمره آن میلیونها کودک از نژادهای مختلف برخودار گردیدند.
از سابقه تاریخی تعلیم کودکان کرولال در ایران کهن اطلاع صحیحی در دست نیست تنها هاریپست در کتاب خود در مورد اینکه در ایران و مصر قدیم نیز چون رم و یونان در تعلیم کودکان کرولال کوشش گردیده است اشارهای مینماید. مدارک موجود در تعلیم کودکان کرولال در ایران به سال 1933 مطابق با 1312 شمسی مربوط میگردد. در آن تاریخ جبارباغچهبان که از مهاجرین روسیه بود هنگامی که در شهر تبریز کودکستانی را سرپرستی مینمود اقدام به تعلیم چند کودک کرولال کرد که بعدها منجر به ایجاد دبستان باغچهبان گردید. عمل وی بعنوان بنیانگذار تعلیم کودکان لال در ایران قابل تحسین است. در طی 30 سال 4 مدرسه دیگر در نقاط مختلف کشور بوجود آمد که مدارس تبریز و اصفهان و آموزشگاه حرفهای نظام مافی از آن جملهاند.
در سال 1959 میلادی مطابق با 1338 شمسی کانون کرولالهای ایران توسط خود افراد کرولال به ثبت رسید و حمایت از کرولالها را در تمام مراحل اجتماعی به عهده گرفت. و بالاخره در سال 1965 میلادی مطابق با 1344 شمسی مرکز آموزش کودکان کرولال نیمروز دومین مدرشه کرولالها در شهر تهران بینانگذاری گردید و از سال دوم تأسیس قسمتی جهت نگهداری داوطلبان سایر شهرستانها دایر نمود و بدین ترتیب اولین پانسیون شبانهروزی کودکان کرولال در ایران تشکیل یافت.
جمعیت حمایت کودکان کرولال یکی دیگر از مؤسسانی بود که جهت خدمت به کرولالها بوجود آمد جمعیت مزبور اگر چه نام کلی حمایت کودکان کرولال را برخود نهاده بود ولی منحصراً عمل کمک مالی آن هم به دبستان باغچهبان را انجام میداد.
در امر ورزش نیز قدمهای مؤثری به نفع کرولالها برداشته شد تشکیل المپیک مخصوصی جهت بازیهای افراد کرولال از جنبه بینالمللی و تأسیس فدراسیون ورزشی کرولالهای ایران از جمله اقدامات مؤثر قرن در امر ورزش آنان است.
» روشهای آموزش و پرورش دانشآموزان ناشنوا «
از زمان قدیم روشهای مختلفی در تعلیم و تربیت دانشآموزان ناشنوا متداول بوده است. هر یک از این روشها مدتها مورد بحث و بررسی دستاندرکاران تعلیم و تربیت ناشنوایان بوده و تاکنون در اتخاذ یک روش خاص آموزشی برای دانشآموزان ناشنوا اتفاق نظر در بین صاحبنظران آموزش ناشنوایان مشاهده نشده است. در حالیکه همه معلمان را عقیده بر این است که صحبتکردن و لبخوانی دانشآموزان ناشنوا از اهمیت بسزایی برخودار است. در اینکه آیا آموزش زبان اشاره و روش هجیکردن با دست در تحصیل زبان و رشد مهارتهای زبانی مؤثر است یا مانع از آن است میان متخصصان تعلیم و تربیت و صاحبنظران آموزش و ناشنوایان کماکان اختلاف نظر است.
آموزش دانشآموزان ناشنوا احتیاج به روشهایی دارد که لازمه زبان و گفتار نیست ولی دانشآموزانی که ناشنوایی مختصری دارند و دارای رشت تکلم هستند احتیاج به تسهیلات آموزشی مخصوصی دارند مربی و آموزگار با تخصص و آموزشی که در این مورد دیده باید فعالیت خود را بنحوی تنظیم کند که کودک بتواند با دیگران ارتباط عادی برقرار نماید.
آموزش شنوایی، لبخوانی و صحبت و هجی با حرکات انگشتان بجای حرکت زبان روشهایی هستند که مورد استفاده قرار میگیرند آموزش شنوایی شامل سه مرحله است:
1- آموزش شنوایی:
آموزش شنوایی شامل سه مرحله است: درمرحله اول آموزگار باید اطمینان سن رشد این مرحله در سه سالگی است در این مرحله کودک باید صداهایی را که قبلاً ضبط داشته باشد که کودک به اصوات مختلفی که در محیطش وجود دارد وبه عبارت دیگر رشد توانایی تشخیص و جداکردن از صداهای محیطی را داشته باشد. مثلاً وقتی تلفن زنگ میزند به آگاهی بوجود صداها باقی است. در این مرحله کودکانی که اختلال شنوایی شدید دارند باید از سمعک برای کمک به شنوایی استفاده کنند کودکانی که از ابتدا از وسایلی برای کمک به شنوای استفاده نکردهاند بعد از مدتها که از سمعک استفاده میکنند مشکل بزرگی برای تحمل و نگهداری سمعک داشته و اکثراً صداهایی را که میشنوند عیناً همان صداها را تکرار میکنند بدین جهت طرفداران این روش استفاده از وسایل کمکی را هر چه زودتر توصیه میکنند که کودک از همان ابتدا به عملکرد صداهای محیط اطراف خود آگاهی داشته باشد. مرحله دوم: موقعی شروع میشود که کودک آگاهی از وجود صدا در اطراف خود را احساس کند و معمولاً شده و با تصاویری به او نشان داده میشود مطابقت دارد و بیان میکند و به عبارت دیگر رشد کودک نام تلفن گفته میشود و به او نشان داده میشود که این شکل تلفن است که به این نوع زنگ میزند و این عمل چندین بار تکرار میشود سپس به کودک گفته میشود که به تصویر نگاه کند هر وقت که تلفن زنگ زد آن را نشان دهد و بعداً صداهای مختلف در محیط اطراف کودک مانند سگی که پارس میکند یا آژیر اتومبیل آتشنشانی به کودک نشان داده میشود وکودک در موقع صداهای هر کدام بطور جداگانه به آنها اشاره میکند و یا اسم آن را میبرد.
در مرحله سوم وقتی کودک قادر به اختلاف صداهای محیط خود شد باید به تشخیص اختلاف صداهای صحبت افراد آموزش داده شود با توجه به عوامل متعددی که در طرز بیان وصحبت افراد وجود دارد این مرحله باید با دقت بیشتری انجام گیرد و اختلاف در طرز بیان افراد مختلف برای این نوع کودکان همیشه مسأله ساز بوده است. بهترین روش این است که از کودک خواسته شود ابتدا صدا را گوش کند و آنرا عیناً تکرار نماید ابتدا باید از صداهای طنین کم بعداَ تدریجاَ با صدای طنین عادی و بالا جهت یادگیری کودک بکاربرده میشود توأم کردن گوش دادن، تکرارکردن کمک بیشتری درتشخیص و اختلاف صداها کرده و در نتیجه بهتر و سریعتر عاید میشود.
2- گفتارخوانی با لبخوانی:
لغتی رایج و مصطلح است ودر آموزش کودکان ناشنوایان بکار میرود کودک با نگاه دقیق به حرکات لبهای صحبتکننده متوجه منظور اومیشود و با او ارتباط برقرار میکند این روش به دو طریق انجام میگیرد.
نوع اول روش تجزیهای است که در آن تأکید بر آموزش هجا و سیلاب کلمات( قطعات کوچک کلام) و سپس حروف الفبا وقتیکه در جملهای گفته میشود میباشد.
نوع دوم روش ترکیبی است که در اینجا تأکید بر داشتن معنای صحبت است بدون آنکه حروف الفباء و صداهای کلمات جداجدا درنظر گرفته شده است.
ساندرز در سال 1982 برای این نوع اموزش سه روش مختلف پیشنهاد کرده است:
- روش اول حرکاتی که از محیط میرسند و در آن ارتباط برقرار میشود مانند نشان دادن تصاویر، مناظر و عکس و سؤال دربارة آنها.
- روش دوم حرکاتی هستند که ارتباط مستقیمی با پیغام داده شده دارد بدون آنکه صحبتی زده شود مانند قیافهگرفتن. اخم کردن، خندیدن، طنین زیر وبم صداها که مقصود صحبت را بدون گفتن مشخص میکند.
- روش سوم حرکاتی که مستقیماً با نحوه صحبت و صدا ارتباط دارد مانند طرز باز و بسته کردن لب و چانه، چرخانیدن زبان،چگونگی حرکات، سرعت و شمردگی در تلفظ، تمرکز حواس و دقت کودک نقش مهمی را در این مرحله بازی میکند.
3- صحبت با حرکات انگشتان دست( اشاره):
این روش از زمان سقراط حکیم قرن سوم برای ناشنوایان مرسوم بوده است این روش را اگر چه فاقد محتوای گرامری میدانستند ولی از سال 1970 مجدداً بعنوان روش مفیدی بکار گرفته شد. در این روش حرکات و تکان دست و انگشتان بجای حرکات و تکان زبان بکار میرود و در حقیقت هر حرکت انگشت و یا انگشتان بعنوان ایراد یک حرف از حروف الفباء میباشد.
اخیراً با پیشرقت تکنولوژی روشهای جدید برای ناشنوایان پیدا شده که آنها را با دنیای بیرون براحتی ارتباط میدهد. آموزش با کامپیوتر برنامه تلویزیون با زیرنویس، تلکس، دستگاه تلفن که صحبت به نوشته تبدیل میشود و فرد ناشنوا آنرا میخواند. روش اخیر ارتباط فرد ناشنوا را با ناشنوایان دیگر و با سایر افراد برقرار میکند. سمعکهای مخصوص و جدید در پشت گوش و مجرای گوش و حتی اخیراً در داخل گوش که با عمل جراحی از پشت گوش انجام میگیرد قرار میدهند.
طبق آمار 79% دانشآموزان ناشنوا گاهگاهی و 67% همه وقت از آن در کلاسهای درس استفاده میکنند و مصرف سمعکهای خیلی کوچک و ترانزیستوری و پشت عینک طبق عقیده ساندرز 15 سال اخیر پنج برابر شده است.
دانشآموزان مبتلا به اختلالات شنوایی ممکن است در مدارس عادی تحصیل کنند و یا بعلت شدت ناراحتی در مدارس شبانهروزی ناشنوایان بسر میبرند ناشنوایانی که در کلاسهای عادی با شاگردان شنوا تحصیل میکنند باید از آموزش خاصی که آموزگار برایش تهیه دیده استفاده کنند و برنامهها طوری تنظیم شود که کودک ارتباط عادی با دیگران برقرار کند و دروس را متوجه شده و در سؤال وجواب اشکالی نداشته باشد. انجام آزمایشات لازم قبل از مدرسه برای کودکانی که اختلالات شنوایی دارند لازم است که باعث ناتوانی گویایی و تحصیلی نشود.
طبق آمار وزارت آموزش و پرورش آمریکا 17% کودکان مدرسهرو مبتلا به اختلالات شنوایی سبک و شدید و حدود 5/1 تا 5/5 در هزار کودکان در سنین مدرسه مبتلا به نابینایی شدید هستند.
انستیتوهای خاص برای ناشنوایان و آموزش آنها و همچنین آموزش آموزگاران ویژه برای اینگونه کودکان وجود دارد و روزبهروز هم به تعداد آنها افزوده میشود.
گفتاردرمانی باعث بهبود مهارت زبان و افزایش فرهنگ لغات بخصوص در نوع ناتوانی خواندن ثانوی میشود.
تشریح وفیزیولوژی دستگاه شنوایی:
گوش عضو شنوایی و حفظ تعادل بدن بوده و از سه قسمت اصلی تشکیل یافته است:گوش خارجی، گوش میانی، گوش داخلی
گوش خارجی: که شامل لاله گوش و حفره خارجی گوش است احتیا ج زیادی به توصیف ندارد. با نگاهی به گوش دیگری یا گوش خود در آئینه ملاحظه خواهید نمودکه لاله گوش دارای چینخوردگیهائی بوده و چهار برجستگی .و شیار دارد. عمل این پیچشها و شیارها جمعآوری صداها میباشد یکی دیگر از اعمال گوش خارجی تشخیص جهت صوت است که شنونده با برگرداندن سر خود آن را مشخص میسازد.
حفرة خارجی گوش که به طرز غیر منظمی دایره شکل است در اشخاص مختلف گاهی اندازه و قطرش کمی فرق میکند این حفره تقریباً بطور افقی بطول 5/2 سانتیمتر بطرف مرکز کشیده شده است در انتهای بسته این حفره پرده صماخ قرار دارد که گوش خارجی را از گوش میانی جدا میسازد غدی که در طول حفره مزبور قرار دارد ماده زردرنگی ترشح مینماید. ماده مزبور از ورود حشرات بداخل حفره گوش جلوگیری نموده همچنین پرده صماخ و سوراخ کوش را مرطوب نگاه میدارد. بطور کلی لاله و حفره خارجی گوش مانند یک لوله صوتی ارتعاشات صوتی را جمعآوری نموده به پرده صماخ منتقل مینماید.
گوش میانی: گوش میانی که به صندوق صماخ معروف است شامل سه قسمت میباشد. پرده صماخ، شیپور استاش، و استخوانهای سه گانه.
- پرده صماخ: که در انتهای حفره خارجی گوش قرار دارد حد فاصلی بین گوش خارجی و میانی است. پرده مزبور دایرهای است به سطح یک سانتیمتر مربع و ضخامت تقریبی یک میلیمتر میباشد که بزاویه 45 درجه به طرف داخل منحرف شده است سطح خارجی آن محدب بوده مانند طبل برروی حلقه استخوانی کشیده شده است نقطه وسط آن را ناف مینامند و انتهای دست استخوان چکشی به آن متصل است این پرده به رنگ سفید صدفی است و ازتعاشات صوتی که توسط گوش خارجی جمعآوری میگردد آن را مرتعش میسازد و این ارتعاشات توسط استخوانهای سهگانه به گوش داخلی منتقل میگردد پرده صماخ در پیران حالت تصلبی پیدا کرده و ارتعاشات را کمتر منتقل مینماید.
- شیپوراستاش: برای آنکه پرده صماخ بتواند مرتعش گردد باید فشار دو طرف ان برقرار باشد یعنی بین فشار هوای داخل صندوق صماخ و فشار هوای داخل مجرای گوش خاجر تعادلی برقرار باشد تعادل هوا در گوش میانی توسط شیپور استاش تأمین میگردد این شیپور به طول 40 میلیمتر ب حلق( پشت حفره بینی) مربوط میشود و دارای دو قسمت است یکی استخوانی به طرف گوش و دیگری لنفی که متوجه جدار طرفی حلق است این دو قسمت در محل انصااشات قسمت تنگی میسازند که تنگه نامیده میشود هوای حلق در هر بلع وارد گوش میانی میگردد تا تعادل هوا در دو طرف پرده یکسان باشد.
- استخوانهای سه گانه: در وش میانی سه استخوان چکشی، سندانی و رکابی وجود دارد. استخوان چکشی برروی پرده صماخ قرارداشته و استخوان رکابی برروی پردهای که دریچه نبضی را پوشانده است تکیه دارد. استخوان سندانی در حد فاصل دو استخوان چکشی و رکابی مستقر میباشد استخوانهای چکشی و سندانی هر یک عضله مخصوصی به نام خود دارند.
عمل استخوانهای مزبور انتقال ارتعاشات از پرده صماخ به گوش داخلی است صندوق صماخ توسط دو دریچه بیضی و گرد با گوش داخلی مربوط میگردد حفره بیضی شکل در قسمت بالا و حفره مدور رد زیر آن قرار گرفته است هر دوحفره مزبور بوسیله پردهای از بافت رشتهای مسدود میباشد.
گوش میانی مستقیماً به حفرههایی بنام حفرههای هوا که حفرههای ساسئوئیدی نیز خوانده میشوند راه دارد. حفرههای مزبور درون استخوانهای گیجگاهی قرارگرفتهاند.
ارتعاشات صوتی پرده صماخ را مرتعش مینمایند و این ارتعاشات توسط استخوانهای سه گانه به دریچه بیضی منتقل میگردد و در نتیجه مایع گوش داخلی را مرتعش میسازد اگر پرده را استخوانها خراب کردند مانع کلی درک صوت نگریدیده بلکه تا حدی ازمیزان شنوایی کم مینماید و در آن صورت برای شنونده واضح نخواهد بود.
گوش داخلی: گوش داخی که مرکز اصلی دستگاه شنوایی و همچنین حفظ تعادل بدن میباشد از تعدادی کانال و حفره تشکیل یافته است و به مناسبت ساختمان درهمی که دارد لایبرنت نامیده میشود در گوش داخلی سه قسمت دهلیز، مجاری نیمدایره و حلزون تشخیص داده میشود بخش دهلیزی مرکب از دوکیسه بنام اوتریکول و ساکول است که اوتریکول بوسیله دریچه یبضی از گوش میانی جدا شده است و به درون مجاری نیمدایره راه پیدا مینماید ولی ساکول درحلزون باز میشود حفظ تعادل بدن در وضعیتهای مختلف باهمکاری بخش دهلیزی مجاری نیمدایرهو میخچه انجام مییابد. مجاری نیمدایره سه عدد میباشند که تعادل شخصی را در فضا نگهداشته و جهت را در فضا معلوم میکند.
دانلود مقاله بررسی رغبتهای شغل دانشآموزان دختر ناشنوا و عادی