اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع

منبع : ASIAN PRODUCTIVITY ORGANIZATION DEC, 2000 مترجمان : دکتر داود حسین زاده و صدیقه صائمیان

هدف مدیریت کیفیت جامع جلب رضایت کامل مشتری با کمترین هزینه است.مدل مدیریت کیفیت جامع روش متفاوتی را در نحوه نگرش به شیوه مدیریت فراهـم مـی سازد و یک نوع فرهنگ مشارکتی را توسعه می بخشد که هریک از کارکنــان مـی توانند در تصمیم گیریها حضور داشته باشند.مدیریت کیفیت نگرشی نو به بهبود کارایی در سازمان و هدف اولیه آن درگیرکردن همه کارکنان با هدف حذف خطاها و جلوگیری از ضایعات است.امروز بسیاری از سازمانها دریافته اند که باید روش مدیریت کار را تغییر دهند زیرا آداب مشتریها نیز دگرگون شده است.یکی از فنون خلق ایده در گروه های کاری این است که شرایط برای شکوفایی اندیشه ها فراهم باشد.یکی از ابزارهای مدیریت استانداردکردن است و از این راه می توان منابع مصرف را در انجام کارها به حداقل رساند.با پذیرش نظرات اصلاحی کارکنان می توان به تدوین سیستمی پرداخت تا نتیجه مناسبتری برای سازمان به دست آید.مقدمههدف کلیه تلاشهای مدیریت کیفیت جامع در سازمان در جهت بهبود و حفظ کیفیت، جلب رضایت کامل مشتری با کمترین هزینه است.بهره وری را باید از مجرای اصلاح و بهبود کیفیت تولید، خدمات و همه فعالیتها ازجمله رضایت کارکنان، میزان مشارکت آنان و درگیرساختن آنها، اصلاح کرد.مدل مدیریت کیفیت جامع (TQM) روش متفاوتی را در نحوه نگرش به شیوه مدیریت فراهم می سازد و یک نوع فرهنگ مشارکتی را توسعه می بخشد که در آن هریک از کارکنــان می تواند مستقیماَ در حوزه های مرتبط با کارش و تصمیم سازی در این مورد مشارکت کند. این مدل از طریق چرخه های کیفیت سازمانــدهی می شود و نگرش مثبت در میان کارکنان نسبت به کیفیت و سازمان ایجاد می کند. و کارکنان بااحترام به یکدیگر می توانند یک محیط کاری بسیار جذاب برای خود فراهم سازند.فرهنگ مدیریت کیفیت جامعمدیریت کیفیت نگرشی نو به بهبود کارایی و انعطاف در سازمان است. اهداف اولیه آن درگیرکردن همه کارکنان در همه بخشهای سازمان به کار گروهی است تا خطا حذف شود و از ضایعات جلوگیری شود. درحقیقت فرهنگ سازمانی تضمین می کند که کارها در گام نخست صحیح انجام شود.انقلاب صنعتــی در قرن 18 اتفــاق افتاد. می توان گفت »انقلاب کامپیوترٍ« حدود سال 1980 روی داد، اما اینک بدون شک ما در اواسط ٍِ»انقلاب کیفیت« هستیم. دوره ای که اثرات و تغییرات متهورانه ای را از یکسو در شرکتها و سازمانها و از سوی دیگر در افراد به وجود آورده است.مشارکت فعالبه عبارت ساده می توان بیان کرد معنای مدیریت کیفیت جامع عبارتست از درگیرکردن همه افراد در همه امور سازمان، به گونه ای که در جهت اهداف و کوشش هایی قرار گیرند که باعث بهبود عملکرد در تمامی سطوح سازمان گردد.اجرای برنامه توسعه کیفیت، به تدریج به سمت اهداف فراقسمتی همچون کیفیت، هزینه، نیروی کار و کیفیت زندگی کاری کارکنان سوق می دهد. چنین اقداماتی مطمئنا به افزایش رضایت مشتری و کارکنان منجر می شود.مدل TQM روش متفاوتی در نگرش به شیوه مدیریت فراهم می کند. (شکل - 1)/مدل مدیریت کیفت جامع براساس نگرش مدیریت با دو مقایسه نگرش سنتی و نگرش مدیریت کیفیت جامع در زیر توضیح داده شده است. (جدول 1)/تواناسازی کارکنان! نگرش مدیریت کیفیت جامع هم روابط بین کارگر و کارفرما را دگرگون می کند و هم به توسعه اقتصادی توجه دارد.! تاریخ نشان می دهد که کوشش برای جلب مشارکت کارکنان کار بسیار مشکلی است. سازمانها و واحدهای کارکنان به مکانیسم مشارکت همانند یک رینگ بوکس می نگرند که همیشه یک نفر در آن بازنده است.! نگرش مدیریت کیفیت جامع بر پایه برد - برد است و روابط فراتر از مباحث صرفاً اقتصادی است و هدف آن بهره گیری تمامی اعضای تیم مشارکت و رهنمون شدن آنها در جهت کیفیت فراگیر است.! مدیریت کیفیت جامع حقوق و نیازهای کارکنان را به شرح ذیل به رسمیت می شناسد: طراحی مجدد برای استفاده از منافع جمعی، تصمیم گیری جمعی، حل مسئله، نگرش یکپارچه جهت ایجاد تغییر و تحول در سازمان.! مدیریت کیفیت جامع شامل تمامی سطوح سازمان است. همه با هم برابرند و هر فرد یکی از اعضاء تیم سازمانی به شمار می رود.‏TQM! براساس هم افزائی (سی نرژی) کلیه کارکنان بنا شده است نه صرفاً نمایندگان منتخب.تحول مدیریت کیفیت جامعَ »موریس فوستر« و »سوزان واتیل« در مقاله خود (مدیریت کیفیت مارپیچ) به بررسی مدیریت کیفیت فراگیر پرداخته اند. آنها از نقاط مبهمی که در مقالات دیگر در مورد مدیریت کیفیت جامع وجود داشت، دوری کردند و سعی داشتند با شفاف سازی تعاریف مختلف، کیفیت جامع این مبحث را به خوبی مطرح سازند.آنها مدیریت کیفیت جامع را به چهار مرحله اصلی تقسیم کردند.1 - مرحله کنترل کیفیت: کنترل کیفیت از طریق بازرسی پس از تولید، به شناسایی محصولات معیوب می پردازد. بازرسیها براساس استانداردهاست. در این مرحله تمامی محصولات معیوب باید مرجوع داده شوند.2 - مرحله تضمین کیفیت: در این مرحله اعتقاد اینست که تنها بازرسی کافی نیست بلکه کل فرآیند تولید می بایست در راستای تامین نیازهای کیفی طرح باشد. تضمین کیفیت مرکز بر دستورالعملها، روشها و رعایت استانداردهای محصول است و طی تولید نیز باید تمامی مراحل استاندارد رعایت گردد. برای این منظور می توان از کنترل کیفیت آماری بهره گرفت.3 - مرحله کنترل کیفیت جامع: برنامه ریزان کنترل کیفیت جامع تلاش می کنند تا فلسفه تضمین کیفیت را به ورای عملیات ساخت یعنی به بخشهای دیگر سازمانی بسط دهند. کنترل کیفیت جامع بسیاری از ابزارهای استفاده شده در تضمین کیفیت را با هم تلفیق می کند اما هدف از تجزیه و تحلیل یک مشکل تهیــه و تـــدویـن راه حلهای بلندمدت به جای پاسخ به تغییرات کوتاه مدت است. نگرانیهایی از قبیل کاهش مستقیم هزینه و یا افزایش کارایی، در مباحث کیفیت کنار گذاشته می شوند و مسئله بهسازی و گسترش روشها و سیستم های کنترل کیفیت جایگزین تفکرات سازمانی می شود.سیستم های یکپارچه کامپیوتری بااستفاده از روشهای مناسب مدیریتی می تواند کنترلها را تسهیل سازد. امروزه در بیشتر سازمانها مدیریت سیستم ساخت و دریافت اطلاعات به خارج از درب کارخانه و تا محل ارتباط فروشندگان، توزیع کنندگان و مشتریان در »زنجیره کیفیت« بسط پیدا می کند.اما مشکلاتی در قبول این سیستم مدیریتی رخ می دهد مثل کنتـرل کیفیت جامع که تصور می شود حرکتی در عرصه شرکت باشد اما درواقع عمدتا ً به بخش تولید محدود می شود.4 - مرحله مدیریت کیفیت جامع: مدیریت کیفیت جامع، تغییر اساسی در فعالیتهایی است که قبلاً انجام می شده است. در مدیریت کیفیت جامع، ضرورت آنالیز منظم ، طرح و برنامه ریزی و برنامه کاری عملیات همچنان باقی می ماند اما توجه و اهمیت از فرآیندی که به وسیله کنترلهــای بیرونی در توسعه و انجام راهکـار صـورت می گیرد به فرآیندی که از پیشرفت مرسوم و عادی، جایی که کنتـرل در آن در نظر گرفته شده باشد و به وسیله فرهنگ سازمان به پیش می رود، تغییر می کند.مدیر نقش حمایت کننده و رهبری را به عهده دارد. در TQM مشتری مداری از طریق بهبود مداوم کیفیت حاصل می شود و یک فضای مناسب ایجاد می گردد که همه در آن سهیم هستند و بدون شک هردو طرف از آن بهره مناسب می برنـد و به تدریج مشتــری مداری بــه عنوان بخشی از فرهنگ سازمــانی قــرار می گیرد.وضعیت کنونی مدیریت کیفیت جامعدر طول نیمه اول قرن بیستم، از مشتریان انتظار می رفت تا هزینه اضافی برای کیفیت را بپردازنــد. به هرحال در فضای رقابتی تجاری دهه های 1980، دیگر کیفیت به عنوان تنها گزینه نیست بلکه کیفیت نیاز مثبتی است که بدون آن یک سازمان نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. محصولات و خدمات نیاز به یک تعهد جامع و سیستم جدید مدیریتی یعنی مدیریت کیفیت جامع دارند. همان طوری که دکتر استیو اسمیت در مقاله ای در مجله TQM عنوان می کند که ده دلیل ضروری و اجباری وجود دارد که نتایج حاصله تقریباً غیرقابل تغییرند، این نتایج عبارتند از:! مشتریان متعهد؛ ! بهبود و گسترش بهره وری؛ ! کاهش هزینه ها؛ ! مشارکت مضاعف کارکنان؛ ! اطمینان از بهبود عملیات؛ ! تصویر بهبودیافته شرکت؛ ! مدیریت بی وقفه.باوجود این، تنها راه برای حصول این نتایج از راه تعهد مدیریتی است که از سطوح بالای سازمانی شروع شود. مدیریت کیفیت جامع باید به وسیله مدیریت رهبری و هدایت شود و از نقطه نظر اجرا تمامی سطوح سازمان را در برگیرد. هر کارمند نیز باید به بهبود مداوم فعالیتها بیندیشد.امروزه بسیاری از سازمانها دریافته اند که باید روش مدیریت کار را تغییر دهند زیرا آداب و رسوم مشتریها نیز تغییر یافته است، لذا آنها باید رقابتی تر شوند. در این راستا مدیران ارشد، مدیران میانی و کلیه کارکنان باید فعالیتها را در جهت کیفیت جامع سوق دهند.باارائه دلایل فوق، شاید بتوان وضعیت کنونی مدیریت کیفیت جامع را توضیح داد. تحقیقات انجام شده در سال 1981 نشان می دهد که رهبران کسب و کار آمریکایی درباره کیفیت دیدگاهی یکسان داشتند. این بررسی به طور واضح به این مطلب اشاره دارد که مدیران اجرایی تراز اول سازمان به کیفیت اهمیت بسیــاری مــی دهند. ولی برخی اعتقاد دارند که نباید درگیر مدیریت کیفیت شد. این گروه معمولاً اظهارنظر رسمی در مورد کیفیت نمی کنند و به تاثیر سیاستهای کیفیت در اهداف کلیدی کاری ندارند. ویا اصولاً آن را درک نکرده اند. آنان تاثیر معیارهای کیفیت را در انجام امور روزانه نادیده می گیرند و همچنین به تاثیر آن در برنامه های بلندمدت و برنامه ریزیهای استراتژیـک توجه نمی کنند.نتایجفهم و درک واضحی از مدیریت کیفیت جامع نشان می دهد که اگرچه مدیریت کیفیت جامع از کنترل کیفیت منشا گرفته اما تغییر اساسی در فلسفه مدیریت را ارائه می دهد و آن عبارتست از اداره کردن سازمان است. البته کنترل کیفیت و استانداردها جزء مهم مدیریت کیفیت جامع هستند. هدف این روش ساختن فرهنگ سازمانی است که در آن بهبودهای کیفیت در کار و فعالیتها قرار گیرند.در مقایسه با دیگر اشکال حضور کارگران در فعالیتها، مدیریت کیفیت جامع فرصتی را فراهم می کند تا کارگـران مستقیـماً در کــار و تصمیــم گیری راجع به کارشان شرکت کنند، رضایت شغلی و رضایت کارمندان جزو نتایج مهم اجرای این روش است. وقتی که افراد داوطلبانه در چرخه کیفیت و گروههای بهبود کیفیت شرکت می کنند، از این لحاظ مدیریت جامع کیفیت ممکن است گزینه ای برای قانون پیشنهادی در مورد حضور کارگر باشد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع

تحقیق درباره فلسفه مجازات2

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره فلسفه مجازات2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

فلسفه مجازات

ناصر قربان‏نیا

مقدمه

یکى از مهم‏ترین نهادهاى حقوقى هر جامعه، نظام جزایى آن است که قوانین و مقررات کیفرى را در خود دارد. هر جامعه‏اى از بدو پیدایش، براى افراد خود حقوق و امتیازاتى پیش‏بینى نموده، همگان را ملزم به رعایت آنها مى‏داند. حق حیات، حق آزادى، حق برخوردارى از آسایش و امنیت، حق مالکیت و... از جمله این حقوق و امتیازات است که هیچ‏کس حق ندارد به آنها آسیبى وارد کند. ولى چنین نیست که همگان همواره حقوق دیگران را محترم شمارند و متعرض حقوق و امتیازات دیگران نشوند. حال اگر کسانى به حقوق خویش قناعت نکنند و با تجاوز به حقوق دیگران نظم و تعادل برقرار شده را مختل سازند، ناگزیر جامعه باید از خود عکس‏العمل نشان داده، چنین متجاوزانى را کیفر دهد. بنابراین مجازات یکى از عوامل حفظ نظم و حقوق افراد است. از این روست که از بدو پیدایش جوامع، نظام کیفرى یکى از پایه‏هاى اساسى هر جامعه‏اى بوده است. شاید بتوان گفت قوانین جزایى از قدیمى‏ترین مقرراتى است که در جوامع بشرى به وجود آمده و در حقیقت، خود مجازات نیز یکى از قدیمى‏ترین نهادهاى بشرى است; چه آن که در جامعه متشکل از انسانها، به علت تعارض منافع، وقوع جرم امر مسلمى بوده است و چون وقوع جرم وجدان آدمیان را جریحه‏دار مى‏کند، جامعه در برابر جرم واکنش نشان داده، مجرمان را مجازات مى‏نماید. در ادیان الهى نیز مجازات مجرمان و متخلفان از مقررات الزامى دینى، مورد توجه قرار گرفته است. همچنان که مى‏توان گفت مجازات در جوامع استبدادى با ظلم و ستم همراه است، مجازات را در یک جامعه آزاد و متمدن مى‏توان نشان حاکمیت قانون دانست; اما با وجود این، فلسفه مجازات و عوامل توجیه‏گر آن همواره مرکز گفتگوها بین حقوقدانان، فیلسوفان، جرم‏شناسان و جامعه‏شناسان بوده است.

مراد از «فلسفه مجازات‏»

پیش از پرداختن به هر بحثى، شایسته است نخست، مقصود از فلسفه مجازات را روشن سازیم. مراد از واژه «فلسفه‏» که در اینجا به «مجازات‏» اضافه شده است چیست؟ امروزه فلسفه مضاف تعبیر رایجى است. آیا فلسفه را مى‏توان به هر پدیده‏اى اضافه نمود، یا لزوما باید مضاف‏الیه این فلسفه «مضاف‏»، علم باشد; مانند فلسفه علم، فلسفه فیزیک، فلسفه حقوق، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست، فلسفه ریاضى و...؟ ممکن است در نگاه نخست چنین تصور شود که موضوع فلسفه مضاف، همواره یک علم است; مانند فلسفه ریاضى، فلسفه منطق، فلسفه اقتصاد، فلسفه حقوق و...، که مضاف‏الیه آنها علمى است درجه اول که موضوع علمى درجه دوم قرار مى‏گیرد. ولى این تصور صحیح نیست; چون «فلسفه مضاف همیشه فلسفه یک علم نیست، یعنى اصلا متعلق آن علم نیست، مثل فلسفه هنر و فلسفه زبان. فلسفه زبان، (language of Philosophy) بخش بسیار معتنابهى از فلسفه تحلیلى غرب است که مضاف‏الیه آن علم نیست، بلکه نگاهى تحلیلى و نظرى به پدیده زبان است.» (1) با این دیدگاه مى‏توان «فلسفه مجازات‏» را تعبیرى صحیح دانست; چه آن که مجازات تنها یک نهاد و پدیده است و نه یک علم مستقل درجه اول که موضوع علم دیگرى قرار گیرد. هرچند حقوق کیفرى و نیز جرم‏شناسى دو علم مستقل هستند و در آنها از فلسفه حقوق کیفرى، (Law Criminal of Philosophy) هم گفتگو مى‏شود، ولى مجازات و کیفر تنها یکى از نهادهاى هر جامعه است که در این دو علم بررسى مى‏شود و از کیفیات و قواعد مربوط به آن سخن به میان مى‏آید. بنابراین اگر فلسفه مضاف را لزوما فلسفه یک علم ندانیم، بلکه صحیح باشد که پدیده و نهاد نیز متعلق آن قرار گیرد، همچون زبان و هنر، مى‏توانیم تعبیر فلسفه مجازات را صحیح دانسته از آن سخن بگوییم; چنانکه از فلسفه انقلابها، بویژه در مورد نهضت امام حسین(ع) نیز چنین تعبیر مى‏کنیم. نکته دیگرى که باید افزود آن است که آیا مراد از فلسفه که در اینجا به مجازات اضافه شده است، چیست؟ آیا مقصود فلسفه به معناى عام است که در آن از هستى و تقسیمات اولى آن بحث مى‏شود؟ آیا مثلا در فلسفه علم مى‏خواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که علم چیست، و در فلسفه حقوق از چیستى حقوق سخن گفته مى‏شود، و در فلسفه مجازات از چیستى مجازات؟ ممکن است پاره‏اى بر این باور باشند که مراد از فلسفه در فلسفه مضاف همان معناى عام آن است. (2) ولى این اندیشه صحیح نمى‏نماید. «فلسفه مضاف آن طور که از کل این مباحث که امروزه در غرب مطرح است، به دست مى‏آید عبارت است از: «کل تاملات نظرى و تحلیلى و عقلانى راجع به یک پدیده و آن پدیده گاهى علم است و گاهى غیر علم، مثل خود زبان.» (3) در مجموع مى‏توان گفت که مراد از فلسفه مضاف در موارد بسیارى، مبانى، ( Foundations) است; و در این نوشتار، ما به هیچ روى، معناى عام فلسفه را اراده نکرده‏ایم; چه آن که از هستى و چیستى مجازات سخن نمى‏گوییم، بلکه در حقیقت از چرایى آن بحث مى‏کنیم و مى‏خواهیم مبنا، علت و هدف مجازات را روشن سازیم. بنابراین مقصود از فلسفه مجازات، مبانى و هدف مجازات است و بدیهى است که علل وجود یک پدیده غیر از علل قوام آن است. سؤال از علت مجازات، غیر از سؤال از چیستى آن است و نویسندگانى که به فلسفه مجازات پرداخته‏اند، در حقیقت‏به همین جهات توجه نموده‏اند. (4) پس از روشن شدن موضوع بحث، اینک نخست‏به طور اختصار آنچه را فیلسوفان، حقوقدانان و جرم‏شناسان در مورد فلسفه مجازات گفته‏اند بیان مى‏کنیم و آنگاه به بررسى فلسفه مجازات در اسلام مى‏پردازیم و چون از مجازات در فقه اسلامى بحث و گفتگو مى‏شود، سخن از فلسفه آن، بحثى برون فقهى خواهد بود; چون فلسفه مجازات را به مجموع تاملات نظرى، تحلیلى و عقلانى راجع به پدیده مجازات تعریف مى‏کنیم. افزون بر نظریه ارضا، (Theory Satisfaction) ،یعنى توجیه مجازات به سبب آن که موجب رضایت‏خاطر و تسلى مجنى‏علیه مى‏شود، و نظریه جبران خسارت، (Theory Restitution) ،که هر دو به نوعى با روح انتقام‏جویى گره خورده‏اند، و برخى دیگر از اندیشه‏ها در توجیه مجازات و بیان علت آن، دیدگاههاى عمده زیر بیشتر مورد توجه قرار داشته و دارند: 1. نظریه فایده اجتماعى (دفاع اجتماعى): ژان ژاک روسو در کتاب «قرارداد اجتماعى‏» خود مجازات را با در نظر گرفتن فایده اجتماعى آن توجیه مى‏کند. او در مورد اصل و منبع حق جامعه در مورد مجازات و تنبیه افراد، معتقد است که افراد بشر که آزاد به دنیا آمده‏اند و به طور آزاد هم در طبیعت زندگى مى‏کنند، به تنهایى قادر به حفظ خود و دفاع در مقابل عوامل طبیعى نیستند. بنابراین براى محافظت‏خود و دفع مخاطرات به دور یکدیگر گرد آمده و با هم «قرارداد اجتماعى‏» منعقد مى‏کنند. در چنین جامعه‏اى هرگاه کسى مرتکب جرم شود، با میل و اراده، قراردادى را که با جامعه بسته بود نقض کرده است. متصدیان امر، با محاکمه مقصر و اعلام حکم مجازات، در واقع ثابت مى‏کنند و به عموم اعلام مى‏کنند که این شخص قرارداد اجتماعى را نقض کرده است و بنابراین عضو جامعه نیست و چون تعهد خود را لغو نموده باید به عنوان پیمان‏شکن، تبعید و یا به اسم دشمن جامعه، نابود گردد. چنین فردى دیگر استحقاق محافظت‏شدن از ناحیه آن جامعه را نداشته و جامعه حق دارد که چنین فردى را به مجازات برساند. (5) بکاریا نیز هدف از مجازات را فایده اجتماعى آن مى‏دانست و معتقد بود که غرض از مجازات آن است که متهم و دیگران در آینده مرتکب چنین جرمى نشوند. (6) وى معتقد بود که ترس از مجازاتهاى مقرر در قانون باعث مى‏شود که مجرمین احتمالى از ترس مجازات، از ارتکاب جرم خوددارى نمایند. بعلاوه، خود مجرم نیز با تحمل مجازات متوجه خواهد شد که هرگاه در آینده باز هم مرتکب جرم دیگرى شود، همین سرنوشت‏شوم وحشتناک و حتى شدیدتر از آن در انتظار اوست و بدین ترتیب امکان نخواهد داشت که در آینده مرتکب جرم دیگرى شود; و از این مسیر سودى نصیب جامعه مى‏گردد. (7) بنتام حقوقدان انگلیسى نیز در رساله «مجازاتها و پاداشها» این هدف را مطمح نظر قرار داده است. او در نوشته‏هاى خود نظریه فایده اجتماعى را که قبلا عنوان شده بود تحت نظم درآورد. وى معتقد بود که انسان فردى است‏خودخواه که همیشه در صدد جلب منفعت است. کسى که مرتکب جرم مى‏شود نیز هدفش جلب منفعت است، اما در ارتکاب جرم براى وى خطر دستگیرى و تحمل مجازات هم وجود دارد. و بدین ترتیب مجرم به هنگام ارتکاب جرم، در مقابل دو امر متضاد قرار دارد: یا به خاطر جلب منفعت جرم را مرتکب شده، مجازات را نیز تحمل نماید و یا این که از ارتکاب جرم صرف‏نظر نموده، خود را در معرض تحمل مجازات قرار ندهد. اگر کیفر، متناسب با سعت‏خسارتى باشد که بر جامعه وارد شده موجب هراس افراد مى‏گردد و آنان را از انجام جرم و یا تکرار آن باز مى‏دارد. (8) 2. مکتب عدالت مطلق: پاره‏اى از فیلسوفان و نویسندگان اخلاقى و مذهبى، هدف مجازات را صرف‏نظر از نفع اجتماعى آن، اجراى «عدالت مطلق‏» مى‏دانستند. از جمله این دانشمندان مى‏توان امانوئل کانت، (Kant) فیلسوف مشهور آلمانى و ژوزف دومستر، (demaistre .J) را نام برد. کانت که با کتابهاى نقد عقل مجرد، (pure و نقد عقل عملى، (pratique raison le de Critique) شهرت یافته، نفع و یا دفاع اجتماعى را که بنتام آن را ستوده بود بى‏معنا مى‏داند و در اجراى مجازات از مفاهیم کلى‏تر و گسترده‏ترى استفاده مى‏کند و بر این باور است که «عدالت‏» و «اخلاق‏» ایجاب مى‏کند که بزهکار کیفر ببیند; وحتى اگر فایده‏اى نیز براى جامعه از نظر مجازات متصور نباشد، اجراى آن به لحاظ تجاوز به حریم اخلاق و عدالت ضرورى است. به نظر وى هدف مجازات، صرف‏نظر از سودجویى و رفع ضرر همان کیفر و سزاى عمل خلاف اخلاقى است که اتفاق افتاده است، نه نفع اجتماعى. کانت‏براى توضیح عقاید خود و این که هدف مجازات باید اجراى عدالت‏باشد، مثالى آورده که به «مثال جزیره متروک‏» مشهور است. وى مى‏گوید: فرض کنیم عده‏اى در جزیره‏اى دور افتاده تشکیل جامعه داده و با هم زندگى مى‏کنند. اینک به عللى افراد جزیره تصمیم به ترک جزیره و انحلال جامعه خود گرفته‏اند. باز هم فرض کنیم که مجرمى قبل از این مرتکب قتل شده باشد. در اینجا نیز آخرین وظیفه این جامعه قبل از ترک جزیره اعدام قاتل است. زیرا گرچه در چنین موقعیتى چون جامعه منحل مى‏گردد و دیگر در آن جزیره، جامعه‏اى باقى نخواهد ماند و در نتیجه اجراى مجازات از نظر نفع اجتماعى امر کاملا بى‏فایده‏اى است، با وجود این، «عدالت مطلق‏» و «نظم اخلاقى‏» که بالاتر و والاتر از نفع اجتماعى است، وجوب چنین مجازاتى را مسلم و ضرورى مى‏نماید. (9) 3. نظریه پیشگیرى و ارعاب: اعتقاد صاحبان این نظریه آن است که مجازات با دو شیوه مهم پیشگیرى، (Prevention) و ارعاب، (Deterrence) میزان جرم را کاهش مى‏دهد. به عقیده آنان، اگر براى مجرم طى مدت خاصى موانعى وجود داشته باشد، کمترین آن این است که طى این مدت مرتکب سرقت، تجاوز به عنف یا هر جرم دیگرى نخواهد شد. در باب مجازات با توجیه کاهش جرم، نظریه ارعاب نیز مورد پذیرش و تایید پاره‏اى از اندیشمندان است. مراد آن است که


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره فلسفه مجازات2

مقاله فلسفه زیبایی شناسی

اختصاصی از اینو دیدی مقاله فلسفه زیبایی شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله فلسفه زیبایی شناسی


مقاله فلسفه زیبایی شناسی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:55

لذات زیبایی شناسانه

فلسفه‌هایی که در اوایل دورة مدرن ، ایده‌های مربوط به هنر زیبا و حوزة‌ مشخص ارزش زیبایی‌شناسانه را توسعه دادند، تبدیل به متون بنیادین نظریة زیبایی شناسی معاصر شدند، و در این مقاله به ملاحظة برخی از تأثیرگذارترین آنها می پردازیم. خواهیم دید که این نظریه‌ها با وارد کردن تفاوت‌های مربوط به جنسیت به مفاهیمی همچون زیبایی ، والایی، لذت، و خود زیبایی شناسی، به تشدید این ایده که هم هنرمندان و هم بهترین نقادان هنر به نحوی آرمانی ] جملگی[  مذکر می باشند، کمک کردند. بعداً خواهیم دید که تمامی این عوامل اهمیت قابل توجهی در رابطه با فعالیت زنان هنرمند داشته‌اند، چرا که درون مباحث نسبتاً انتزاعی زیبایی شناسی فلسفی، شبکه هایی از مفاهیم  وجود دارند که به توصیف و تعیین حدود و چگونگی فعالیت زنان، چگونگی فکر و احساس‌ آن‌ها و کیفیاتی که ایشان می‌بایست در هنر و در زندگی پرورش دهند، می پردازند. به بیانی دیگر، بین بعد انتزاعی بحث و انشعاب مفهومی و گاهی بی‌‌درنگ کاربردی آن، نوسانی وجود دارد. بگذارید با ذکر پیش زمینه‌هایی کلی در باب اوضاع فلسفی‌ای که مفاهیم مرکزی مدرن زیبایی شناسی در آن ایراد شدند، آغاز کنیم.

 

 

زیبایی شناسی[1]

«زیبایی شناسی» واژه‌ای است ابداع شده توسط فیلسوفان برای مشخص کردن یک نوع تجربه که هیچ واژة رسایی در زبان بومی[2]  برای آن وجود نداشته است.]1[ هنگامی که واژة «زیبایی شناسی» برای اولین بار در فلسفة‌آلمانی در قرن هجدهم به کار گرفته شده، ] این واژه[ اشاره‌ای بود به آن سطحی از شناخت که توسط آن شخص از تجربة‌ حسی بی واسطه و پیش از انتزاع عقلانی، دریافتی حاصل می کند که سازمان‌دهندة آگاهی به طور کلی است. ولیکن این واژه به سرعت  مورد تجدید نظر قرار گرفت تا بیشتر در اشاره به دریافتی مشخص که شامل تجربه‌ای نیرومند از زیبایی می شود، به کار رود.

بی‌واسطه بودن، یکتایی، و صمیمیت  تجربة‌ حسی و زیبایی بیشتر شهودی جزئی را نشان می‌دهد تا دانش کلی. با شکل‌گیری نظریه‌های مختلف در توضیح ایدة یک حوزة‌مخصوص به لذت زیبایی شناسانه، این واژه ] زیبایی شناسی[ به تدریج ( در قرن نوزدهم) تبدیل به علامت مشخصه‌ای[3] برای یک محدودة‌ مجزا از مطالعات فلسفی شد: علم زیبایی شناسی[4]. مصادف شدن این نام‌گذاری[5] با پیشرفت نظریه، بعضی از دانش‌پژوهان را به ابراز عقیده‌ای مبنی بر شکل‌‌گیری علم زیبایی شناسی در قرن هجدهم وا داشته است، عقیده‌ای که می تواند افراطی نیز تلقی شود. هر چند در این دوره شاهد مباحث عمیقی در مورد لذت و موضوعات ] مربوط به[ لذت هستیم که بسیاری از رهیافت‌های مدرن به سوی درک نقادانه و به سوی هنر را پی‌ریزی کرده‌اند.

اگر شخص واژة کلاسیک مورد تصویب زیبایی شناسی یعنی ] واژة[ زیبایی[6] را مورد مطالعه قرار دهد، نقش محوری لذت در نظریة زیبایی شناسی به سادگی فهمیده می‌شود. زیبایی چیست؟ این مسأله همواره حالتی معما گونه داشته است، چرا که اشیایی که زیبا دانسته می‌شوند چنان متنوعند که به سختی می‌‌توان یک کیفیت واحد که جملگی در آن مشترک باشند را تعیین کرد. یک شعر زیباست ، یک قو زیباست، چنان  که یک ترانه، یک رفتار، یک انسان ] نفر[ نیز جملگی زیبا هستند. بعضی از فیلسوفان، مشخصاً افلاطون، بر این عقیده استوار بوده‌اند که «زیبایی» آن کیفیتی است که تمام این اشیاء آن را دار هستند و به مدد آن زیبا دانسته می‌‌شوند. ]2[

مطابق با چنین تحلیلی، این کیفیت علی رغم راز آلودگی و عدم امکان اشارة‌ دقیق به آن، ] کیفیتی[ ابژکتیو[7] می‌باشد، بدین معنا که در خود شیء مسکن دارد و برای وجود داشتن، به واکنش شخص مدرک وابسته نمی باشد. دیگر فیلسوفان نسبت به حضور یک کیفیت ابژکتیو در اشیاء زیبا نظری شکاکانه‌تر داشته‌اند، به گمان ایشان آنچه اشیاء زیبا در آن با یکدیگر مشترکند، یک دارایی مشخص نیست بلکه استعدادی است برای برانگیختن یک واکنش در یک سوژه – شخصی که این اشیاء  را زیبا تلقی می‌کند.

به دلایل مختلف ، این رویکرد اخیر، رویکرد بیشتر « سابژکتیو»[8] به زیبایی، اهمیت زیادی در اواخر قرن هفدهم کسب کرد و در طول قرن هجدهم به عنوان موضوع بحثی شدید باقی ماند. عامل سازمان دهنده و کلی این امر، ظهور تجربه‌گرایی[9] بود، فلسفه‌ای که استدلال  می کند که تمام ایده‌های ما در نهایت تا تجربة حسی قابل تعقیب هستند. از آنجا که زیبایی فاقد یک کیفیت حسی ساده می باشد، تجربه‌گرایان مدعی هستند که، این ارزش ] زیبایی[ در بهترین حالت باید به عنوان ایده‌ای فهمیده‌ شود که مرکب است از ادراک کیفیات مختلف حسی از اشیاء باضافة احساس لذت]3[. برای مثال، اینکه کسی غروب آفتاب را زیبا بداند بستگی به ادارک سرخی شدید آن، پرتوهای مستقیم خورشید در افق تیره ، و علی هده دارد- در عین حال ارتباطی هم با احساس لذتی دارد که از این تجربه ناشی می شود. هیچ مبنای تجربی ، علمی  وجود ندارد برای اینکه فکر کنیم «زیبا»[10] نام یک کیفیتی است که در خود این اشیاء یافت می‌شود ؛ نام یک کیفیتی است که در خود این اشیاء یافت  می‌شود؛ آن ] زیبایی[ یک اثر سابژکتیو است که با برانگیختگی احساس [11] درگیر می‌باشد.

تأکید بر لذت مشکلاتی را به وجود می آورد، زیرا چنین به نظر می‌رسد که لذت ]همواره[ به واکنش‌های شخصی و حتی طرز فکر خصوصی متصل است، ولیکن زیبایی به نظر می‌رسد که بیشتر مسأله یک هوی و هوس خالصانه سابژکتیو باشد. علاوه بر این، فرض عمده در اوایل دوره مدرن بر این بود که لذت وقتی اتفاق می‌افتد که میلی ارضا شده باشد، و این امیال معمولاً خود خواهانه و بر پایة‌ منابع شخصی  بوده‌اند. به بیان کلی ، آن‌ها ] امیال[ وضعیت شخصی مربوط به یک نفر را ، چه فیزیکی و چه اجتماعی، تقویت می کنند و به پیش می برند. ساده‌ترین مثل برای لذت با توجه به این الگو، لذت جسمانی غذا خوردن خواهد بود؛ غذا خوردن لذت بخش است زمانیکه شخص گرسنه و میل به خوردن شدید است.

با توجه به چنین الگویی، استعداد میل جنسی حتی ارتباط بیشتری به ملاحظات مربوط به جنسیت پیدا می‌کند: لذت زمانی اتفاق می افتد که میل برانگیخته، سپس ارضاء شود. نه تنها زیبایی مستلزم رابطة بین لذت و میل بود، بلکه کیفیات ارزشی دیگری همچون خیر[12] و ارزش‌های اخلاقی نیز چنین بودند ، چرا که آن‌ها ] خیر و ارزش ‌ های اخلاقی [ نیز بیشتر درگیر نوعی واکنش‌های مربوط به لذت بودند تا اینکه اشاره‌ای باشند به کیفیات ابژکتیو همچون خیر.

در عین حالیکه بعضی از فیلسوفان (شخصاً توماس هابز[13]) موافق این ایده بودند که فعالیت‌ انسانی توان خود را از رانش‌های خودمدار [14] می گیرد، و اینکه تمام کیفیات ارزشی، نشانگر ارضاء مستقیم یا غیرمستقیم امیال خودخواهانه می باشند، افراد بیشتری چنین ایده‌ای را یک  توصیف خطرناک و نادرست از شخصیت و فعالیت انسان می‌پنداشتند.


[1] - The aesthetic

[2] - vernacular

[3] - label- مارک

[4] - Aesthetics

[5] - labeling- دارای علامت مشخصی کردن 

[6] -Beauty

[7] - Objective

[8] - Subjective

[9] - Empiricism

[10] - Beautiful

[11]- Feeling

[12] - Goodness

[13] - Thomas Hobbes

[14] - Egocentric drives


دانلود با لینک مستقیم


مقاله فلسفه زیبایی شناسی

پاورپوینت فلسفه مدیریتی.PPT

اختصاصی از اینو دیدی پاورپوینت فلسفه مدیریتی.PPT دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت فلسفه مدیریتی.PPT


پاورپوینت فلسفه مدیریتی.PPT

 

نوع فایل:  ppt _ pptx ( پاورپوینت )

( قابلیت ویرایش )

 


 قسمتی از اسلاید : 

 

تعداد اسلاید : 8 صفحه

بسم الله الرحمن الرحیم مو ضوع: فلسفه مدیریتی ارتقای کیفیت از انتخاب فلسفه مدیریتی شروع می شود .
در سفر بی پایان ارتقای کیفیت نقطه شروع برای تلاشهای ارتقای کیفیت در یک سازمان انتخاب آگاهانه درست و توام با باور می تواند انرژی لازم را برای جهت گیری سازمان آزاد نماید.
باید توجه کرد که انتخاب درست اگرچه بسیار حائز اهمیت است ولی اگر قرار است فلسفه مدیریتی انتخاب شده موجب تحول اساسی در سازمان گردد اجرای صحیح آن کمتر از اجرای آن نمی باشد.
بدین معنی که مدیران ارشد ممکن است بر اساس تجربیات دیگران به اثر بخشی یک فلسفه مدیریتی ایمان بیاورند ولی کسی نمی تواند برای اجرای آن فلسفه در سازمان های مختلف نسخه واحد بپیچد .
باید در هر سازمان با توجه به شرایط موجود مناسب ترین روش اجرایی را پیدا کرد ممکن است برای اجرای یک فلسفه واحد در سازمان های مختلف روشهای متفاوتی انتخاب گردد.
کدام فلسفه مدیریتی ارجح است؟
برای انتخاب فلسفه مدیریتی مناسب باید معیارهایی ارائه داد تا در پرتوی آنها بتوان انتخاب آگاهانه تری داشت.
در زیر تعدادی از این معیارهای ارائه شده در زیر فهرست کاملی نبوده و می توان معیارهای دیگری را نیز اضافه نمود.
معیار اول برای انتخاب یک فلسفه مدیریتی ارجح اینست که فلسفه انتخابی بتواند مشتری محوری کیفیت و ارتقای مستمر را در فلسفه وجودی یک سازمان و فلسفه شکل گیری آن ادغام کند به عبارت دیگر فلسفه انتخاب شده باید بتواند از نقطه چرا هستم جهت گیری سازمان را مشخص کند. دومین معیار انتخاب عبارتست از این که فلسفه مدیریتی انتخاب شده و عناصر اصلی تشکیل دهنده آن ساده و شفاف و برای همه قابل درک باشد .
بدین معنی که درک آن متاثر از موقعیت سازمانی دانش مدیریتی و فنی یا حتی سواد افراد نباشد و هر کس هر کجا قرار گرفته است آن را به خوبی درک کند و بتواند بر اساس درک درست آن نقش خود را در جهت گیری سازمان ایفا کند. معیار سوم برای انتخاب یک فلسفه مدیریتی مناسب عبارتست از این که فلسفه انتخاب شده بتواند همه اجزا و عناصر یک سازمان را به عنوان یک سیستم با هم هماهنگ و هم جهت نماید و به تعامل آنها جهت گیری دهد.
بدیهی است تنها نگاه سیستمتیک و فرایندی می تواند همه اعضا عناصر و منابع سازمان را حول ارزشهایی چون مشتری محوری و ارتقای مستمر هماهنگ و هم جهت نماید.
هر فلسفه ای که کلیت یک سازمان را خدشه دار کند و افراد و واحدهای سازمانی را به جزء نگری مبتلا کند سازمان را از حیاط ساقط خواهد کرد.
معیار چهارم عبارتست از این که فلسفه مدیریتی انتخاب شده باید بتواند فضاهای خالی بین نمودار سازمانی را که به حریم های مقدس و نفوذ ناپذیر تبدیل شده اند پراکند به عبارت دیگر خروج از این فضاها و حریم ها که بنا به ضرورت به وجود آمده اند را نه تنها لازم بلکه واجب بداند وافراد و واحدها را به طور طبیعی کنار هم قرار دهد. معیار پنجم این که هر فلسفه مدیریتی که بتواند جو سازمانی را به یک جو ”یادگیری“ تبدیل کند ارجح است.در اینجا نیز باید یک بستر طبیعی برای یادگیری وجود داشته باشد و باید فلسفه مدیریتی یک میل طبیعی و انگیزه درونی شوق سازمانی برای یادگیری ایجاد نماید. معیار ششم برای انتخاب فلسفه مدیریتی مناسب اینست که بتواند بدون ”اعمال زور“ قدرت تصمیم گیری اقدام و تاثی

  متن بالا فقط قسمتی از محتوی متن پاورپوینت میباشد،شما بعد از پرداخت آنلاین ، فایل را فورا دانلود نمایید 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود پاورپوینت:  ................... توجه فرمایید !

  • در این مطلب، متن اسلاید های اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
  • در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون پاورپوینت قرار نخواهند گرفت.
  • هدف فروشگاه جهت کمک به سیستم آموزشی برای دانشجویان و دانش آموزان میباشد .

 



 « پرداخت آنلاین »


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت فلسفه مدیریتی.PPT

تحقیق درباره در آمدی بر فلسفه ی هنر

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره در آمدی بر فلسفه ی هنر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره در آمدی بر فلسفه ی هنر


تحقیق درباره در آمدی بر فلسفه ی هنر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

در آمدی بر فلسفه ی هنر

تشخیص و دفاع از یک اثر هنری کار بسیار پیچیده ای است. غالب مخاطبین یک اثر هنری آن را با احساس خود می سنجند و اگر آن اثر بتواند احساس لذتی در آنان پدید آورد آن اثر را زیبا میدانند. شاید این گفته ی هیوم در مورد اینها درست و صائب باشد که احساس نمی تواند به مرجع ای بالاتر از خود برگردد. امّا اصل لذت آفرینی یک اثر هنری، تبیینی قابل دفاع از آن فراهم نمی آورد، چرا که لذت می تواند از طرقی غیر از یک اثر هنری بدست آید. بخاطر همین عدم تعین (یک کار هنری چیست و چرا ارزشمند است) یکی از چند گروهی که در این زمینه نظریه پردازی می کنند فلاسفه هستند. امّا گمان آن می رود که فلاسفه با رویکرد خاصشان، یعنی سوال ذات باورانه ی چیستی هنر، آن را به اندیشه ی انتزاعی و بی روح بدل سازند. با این وجود هر دم از سطوت و سنگینی این سوال کاسته می شود. خصوصاٌ فلاسفة متاخر در این زمینه آراء و عقایدی را مطرح کرده اند که بسیار جالب است. ولی به هر حال فلسفه پیش از اینکه پاسخگو باشد پرسش می آفریند. باب بحث را با نظرات هیوم باز می کنم. به گفته ی هیوم آنچه مربوط به هنر است در احساسات ما نهفته است نه در ماهیت آن. او می گوید داوریهایی که درباره ی خوب و بد در هنر صورت می گیرد، در واقع به هیچ روی داوری نیست و همانطور که در بالا به آن اشاره شد همه چیز به احساس بر می گردد و احساس به چیزی ورای خود راجع نیست و همواره واقعی است چه خود آدمی از آن آگاه باشد، چه نباشد. با این حال ممکن است افرادی غریب ترین چیزها را خوش بدارند و این ما را در رسیدن به یک اثر هنری واجد ارزش زیباشناسی به میانه ی راه می گذارد. اما هیوم اعتقاد به ذوق همگانی دارد و آن ذوق را صائب می داند و در مورد بقیه که همگام با این ذوق همگانی نیستند می گوید که گذر سالها نظر این افراد قلیل را تغییر داده و آنها را به سوی ذوق مشترک سوق می دهد. با وجود این نمی توانیم از الگوی ذوق مشترک به ملاک ذوق برسیم. این عقیده یا احساسی که در بسیار کسان مشترک است به خودی خود دلالت نمی کند که همگان به حکم عقل ملتزم به هواداری از آن برآیند. مثلاٌ اگر ذوق موسیقیائی کسی به غایت خاص باشد می توانیم آن را طرفه و غریب بشمار آوریم ولی در صورتی که هیوم در این قول خویش بر صواب باشد که زیبائی کلاٌ به احساس مربوط است، دلیل محکمی نداریم که به موجب آن این ذوق را مهمل و مضحک بخوانیم، این ذوق تنها متفاوت است. جان استوارت میل، نیز دربارة هنر نظراتی دارد که معطوف به لذت است. او با توجه به نوع خاص تفکرش، تمتع را اصل در یک اثر زیباشناسی می داند ولی با توجه به اینکه او دارد وارد بازی واژه ها می شود، مثلاٌ سعادت و لذت را یکی می داند ما را گرفتار شبکه ای از مفاهیم می کند که هر کدام در جای خود جای بحث فراوان دارد. او برای تسهیل فهم تمتع ما را به تقابل های دوتایی مثل: کار و فراغت،زحمت و راحت و تشویش و آسودگی خاطر می کشاند. اما این تقابلها ادله قانع کننده ای برای اینکه بدانیم یک اثر هنری چرا واجد ارزش است نمی آورد. فراغت و راحت و آسودگی خاطر کلماتی نیستند که بدون خلط با کلمات دیگر نظیر تفریح و سرگرمی قابل تعمق و ارزیابی باشند. میل اعتقاد دارد که باید میان هنر و سرگرمی و تفریح خط قاطع متمایزی کشید. اگر همه ی هنر را سرگرمی و تفریح بدانیم از چیزی که در هنر است غافل مانده ایم. هنر مساعی و جدیت و نبوغ بسیاری را به سوی خود جلب می کند و این نمی تواند با هنری که کارش سرگرم کردن مردم است یکی باشد. البته ممکن است این شائبه ایجاد شود که در اینجا میل می خواهد بین هنر والا و پست تمایزی غیر قابل انکار قائل شود و گمان آن می رود که این ادامة ی همان ایده ئلوژی بورژوایی است که می خواهد هنر در گالریها و سالن های کنسرت را بر هنر مردمی ترجیح دهد، در صورتی که ممکن است بخشی از هنر مردمی جدی باشد و بخشی از هنر والا سبک. در این صورت ممکن است میل بر این نظر باشد که هنر والا که لذاتی عالی برای ما فراهم می آورد می تواند کمیت بیشتری از لذت را برای ما ممکن سازد یا لذات عالی دارای کیفیتی متفاوت است میل می گوید: اگر از من بپرسند که مقصودم از تفاوت کیفیت لذات چیست؟ یا به موجب چه چیز لذتی، صرفاٌ به عنوان لذت، فارغ از بزرگتر بودن آن از حیث کمیت، در قیاس با لذتی دیگر ارزش بیشتری دارد، تنها یک جواب می توانم بدهم: در میان این دو لذت اگر لذتی باشد که همه یا کما بیش همه کسانی که طعم هر دو را چشیده اند، آن را قاطعانه ارجح بدانند بدون در نظر گرفتن هر گونه احساس وظیفه ی اخلاقی برای ترجیحش، آن لذت لذت مطلوب تر است. اگر یکی از این دو را افرادی که به قدر کفایت طعم هر دو را چشیده اند به حدی بالاتراز دیگری بنشانند که آن را ترجیح دهند ...محقیم که لذت ترجیح یافته را از حیث کیفیت برتر بدانیم ... دربارة این سؤال که بین دو لذت کدامیک بیشتر شایسته تحصیل است رأی آنهایی که شناخت هر دو به ایشان صلاحیت اظهار نظر بخشیده است یا، اگر در ایشان اختلاف نظر باشد، رأی اکثریت آنها را باید تعیین کننده دانست و تصدیق کرد. سوالی که مطرح است این است که آیا کیفیت اشباع شده میتواند جای قلت کمیت را بگیرد؟ به هر حال این سؤال تعیین کننده این نیست که چرا یک اثر هنری واجد ارزش است، چه ممکن است با افزایش کمیت نیز بتوانیم آن کیفیت را به دست آوریم و این خود با تعین ارزش یک اثر هنری در تناقض است از آن جهت که هست. بحث اکثریت نیز نمی تواند اقناع کننده باشد اگر اکثریت حلیم را با شکر می خورند نمی توانند مدعی آن شوند که کیفی بیشتر از کسانی که آن را با نمک می خورند به دست می آورند. تا به حال آنچه در مورد یک اثر هنری گفته شد مرتبط با احساس لذتی بود که ایجاد می کرد اما کانت اعلام کرد آنچه در هنر می یابیم درجه ای عالی از لذت معمولی نیست، بلکه نوع متمایزی از لذت (لذت زیباشناسانه )است، این نظریه دایر بر این است که چیزهای زیبا را باید به خاطر زیباییشان ارزش نهاد. کانت احکام زیباشناسانه را در حد وسط احکام منطقاٌ ضروری(نظیر قضایای ریاضی) و احکام کاملاٌ شخصی(آنچه بیانگر ذوق شخصی)است جای می داد . یعنی ما از یک طرف با احکام شناختی روبرویم که بوسیله آن شناخت درستی از ماهیت سایر امور بدست می آوریم(احکام منطقاٌ ضروری و از طرفی دیگر امر زیبا امری ذوقی و شخصی است که در هر شخصی موجب رضایت و بهجت می شود. بنابراین بهجت زیباشناسانه عاری از میل و غرض، آزاد یا فارغ است به تعبیر دیگر هم از تعین عملی و هم از تعین شناختی فارغ است. حال ما با دو خصلت غریب مواجه ایم از طرفی این حکم شخصی باید مدعی آن باشد که قبول عام پیدا کند مثل دعوی معرفت و در عین حال اگر بنا نیست که کیفیات عینی تعیین کننده آن باشند باید از احساس شخصی برخیزد. کانت برای شرح این خصلت دوگانه متوسل به ذوق مشترک یا طبع حسی مشترک میان آدمیان می شود. فهم زیبا شنا سی کانت دشوار است. با این حال تعین بین حکم شناختی و حکم ذوقی مشکل است و به کل فلسفه کانت بر می گردد که در این مجال جای آن نیست. همچنین ذوق مشترک نیز نمی تواند دلیل صائبی بر امر زیبا باشد. امّا چیزی که کانت بر آن صحه می گذارد این است که فعالیت هنری ، فعالیتی منفعل و پذیرنده صرف از طرف مخاطب نیست، بلکه فعالیتی خلاقانه بین هنرمند و مخاطب است، که امر زیبا شکل می یابد در واقع نظر کانت به زیبائی از نوع نقدی (Critical)است و با زیبائی طبیعی فرق دارد و این عیان می سازد که نقد شکلی فعالانه دارد. این موضوع مورد توجه گادامر قرار گرفت. او می اندیشید که باید به چیزی نظر کنیم که آن را مبنای انسان شناسانه ی تجربه ما از هنر می نامید و با سوزان لانگر هم نظر است که آثار هنری معنای نمادین دارند که فهم این نماد فعالیتی جمعی است.

حالا این بازی دو طرفه هنرمند و مخاطب چه ارزشی دارد؟ گادامر در اینجا تعبیری بسیار دلکش و بدیع دارد: ما در هنر همان قسم کلیت یا شمولی را پیدا می کنیم که در اعیاد می یابیم. مهمترین چیزی که در اعیاد وجود دارد این است که آنها جریان زمان را علامت گذاری می کنند. بنابراین ما برای تعین بخشیدن به زمان به اعیادی مانند میلاد مسیح محتاجیم یکی از نتایجی که از این امر حاصل می آید این است که عیدها تابع محاسبه انتزاعی مدت زمان نیستند. گادامر اعتقاد دارد که ما در اعیاد به تعبیری جرعه ای از ابدیت را می چشیم و در تعبیری زیبا از پیوند ابدیت با خلق اثر هنری می گوید: در تجربه ی هنری باید بیاموزیم که چگونه دل مشغول اثر شویم. وقتی دل مشغول اثر می شویم، ملالی در کار


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره در آمدی بر فلسفه ی هنر