اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله طرح یک پرسش پیرامون میزگرد تعامل دین و ادبیات داستانی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله طرح یک پرسش پیرامون میزگرد تعامل دین و ادبیات داستانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

طرح یک پرسش پیرامون میزگرد تعامل دین و ادبیات داستانی

مقدمه میزگرد را می توان از دو منظر به داوری نشست:

الف) شیوه گفتگو و تعامل بین اعضا و چگونگی پیش رفت بحث

ب) محتوای مباحث مطرح شده

نگارنده قصد ورود به قضاوت پیرامون بند الف و چند و چون ورود و خروج اعضای جلسه در بحث را ندارد، هر چند برای او باور کردنی نیست بزرگان عرصه معرفت در تعاملات یک جلسه نقد و بررسی،از عبارت های «تو سرم نزن» اینجا «بحث ریاکارانه است»، «مغالطه نکن»،«اینها یک خطابه بیش نیست» بهره گیرند. نکته جالب این است که گاه لحن کلام در این میزگرد به گونه ای که حکایت از نوعی گفتگوی ماقبل میزگرد می کند و همین امر خواننده را دچار مشکل می سازد و شواهدی دال بر این موضوع در متن پیداست مثلاً: ابک: مستور تعریف خود را از ادبیات دینی... بگوید و این که آیا مؤلفه هایی را می تواند بر آن چه در جلسه قبل به آن اشاره شد، اضافه و طرح کند.

مستور: متن تنظیم شده جلسه قبل را با دقت مطالعه کردم.

ابک: آقای دینانی در اینجا می خواهیم نظرشما را بدانیم، در جلسه پیش یک پرسش استفهامی مطرح کردید...

با تأمل بر چنین نکاتی است که می توان فهمید بخشی از بر افروختگی حاکم بر جلسه ناشی از تعارضات جلسه قبلی است بهتر بود جلسه به گونه ای اداره نمی شد که تا آنجا پیش برود که کار به استفاده از [.....] بکشد،و خواننده از خود بپرسد که سوابق بحث چیست؟

دغدغه اصلی

به نظر می رسد که دغدغه اصلی این جلسه جستجوی نوعی تعریف برای دین است که از آن منظر بتوان ادبیات دینی را از میان دیگر اقسام ادبیات بازشناسی کرد:

در این میزگرد پیداست که تعامل اصلی میان جناب آقای دکتر دینانی و جناب آقای مستور اتفاق افتاده است، و دیگر عزیزان شرکت کننده به گونه ای نظاره گرانی در تعریف دین گاه فعال و گاه خاموشند و همین امر روند غنایی جلسه را دچاربحران فقدان دیدگاههای متنوع نموده است.

آقای دکتر دینانی می فرمایند:

«دین از نظر من نزول غیب است، ما باید به لحاظ تکیه بر برهان عقلی، به یک عالم غیبی برسیم... و آن غیب حاکم است بر شهادت»....

که این تعریف استاد به نظر ناظر است بر استنباطی از آیه 3 سورة بقره:

الذین یؤمنون بالغیب...

و اما آقای مستور با رویکرد تحلیلی و فروکاهنده، دین را به سه مقوله «ایمان، معنویت و اخلاق معطوف به خداوند» می کاهد که البته همانطور که خودشان می فرمایند گویی پیش از دغدغه دریافت صحیح از دین، نگرانی دیگری دارند و آن دستیابی به پاسخی برای به این سؤال است که آیا ادبیات دینی وجود خارجی دارد یا نه؟ و بر این باورند که اگر این تقسیم بندی را بپذیریم «آن وقت می توانیم به تعریفی از ادبیات دینی برسیم»

ابهام در مؤلفه های دین

به نظر می رسد که در این گفتگو مؤلفه های آقای مستور باید مورد تحلیل حاضران قرار می گرفت تا در فضای مفهومی این مؤلفه ها قلمروهایی برای تبیین داستان دینی فراهم آید. بطور گذرا از آن رد شده است:

1) باید دانست که معنویت معادل دین نیست، معنویت نوعی گرایش آدمی به مطلق است که می تواند بقول سپهری نوعی گوش دادن به «ترنم مرموزی» باشد که در عالم زمزمه می شود، گرایشی که انسان را جستجوی «هیچ ملایم» بکشاند یا روح ویژگیهای طبیعت که «تائو» باشد، این گرایش ضرورتاً در چارچوب تعالیم وحیانی انبیاء نیست. در جهان امروز،بسیار کوشیده می شود که نیاز به مطلق گرایی با صورتبندی تکنیکی از روشهای ذن و یوگا... بصورت آئین های مدرن جایگزین دین شود.

2) ایمان را دو نوع می توان معنی کرد:

اصولاً ایمان و کفر در فضای عقیده به وحی الهی معنا پیدا می کند و در ادیان غیر وحیانی این مفاهیم معنا ندارد البته متکلمان اسلام در همة مواردی که به کتاب و سنّت استناد کرده اند، آگاه یا ناآگاه بر یک سلسله مقبولهای پیشین تکیه داشته اند ولی این مطلب که یک امر گریز ناپذیر در تفسیرهر متنی است در اینجا مورد نظر ما نیست. و امّا عرفای اسلام، آنان از «ایمان» به گونه ای کاملاً متفاوت با متکلمان سخن گفته اند. در نظر آنان جوهر ایمان نه «شهادت دادن» است نه«عمل به تکلیف» و نه«معرفت فلسفی». آنان می گویند: جوهر ایمان عبارت است از «اقبال آوردن به خداوند و اعراض نمودن از همة اغیار».

این اقبال عبارت است از گونه ای جهت گیری وجودی که سراسر هستی آدمی را فرا می گیرد و زیستن جدیدی را برای وی به ارمغان می آورد.

1-2) نوعی اعتراف به ادعای یک نبی و اخباری که از تماس با غیب می گیرد. این چنین تعریفی،خواسته خداوند متشخص در حیطه ادیان است.

2-2) ایمان، پذیرش نوعی جهان ماورای ماده که ضرورتاً ممکن است تماس روشن و واضح و مشخصی را با انسان برقرار نکند و این مؤمنان باورمند به تعالیم هیچ پیامبری هم نباشد.

3) اخلاق

در بحث با اخلاق برخوردی عام صورت گرفته و معلوم نیست که منظور از اخلاق کدام یک حالت های زیر است:

1-3) هنجاری (Normative)

در این نوع اخلاق هدف فراهم آوردن اصول و احکام اخلاقی است و گزاره های آن توصیه و ترغیب یا نهی و منعی اخلاقی را در بر دارند، مانند: راست گویی خوب است، راست بگو

2-3) توصیفی (Descriptive)

اخلاق توصیفی عبارت است از تحقیق تجربی، توصیفی، علمی، تاریخی که هدف آن توصیف یا تبیین نظام ها و اصول اخلاقی موجود و متبع از سوی افراد و جوامع و از رهگذر آن دستیابی به نظریه ای در باب سرشت اخلاقی انسان است، مانند اینکه بنظر این یا آن مکتب یا شخص ، دزدی بد است.

در تعریف آقای مستور از مؤلفه های دین، معلوم نیست که آیا احکام جایی دارند یا نه؟ و آیا ایشان احکام دینی را صرفاً در حیطه های باید و نباید اخلاقی محصور می دارند؟ که در چنین حالتی باور ایشان به نسبی بودن اخلاق کار را دشوار می کند؟

دین، مقوله ای چند لایه ای

اگر دین را مجموعه تعالیم انبیاء بدانیم که رنگ مکان و زمان را به خود گرفته است می توان دین را در سه لایه (نه مؤلفه) سطح بندی کرد،لایه هایی که از هم مجزا نیستند و نوعی رابطه تابعی و متقابل دارند.

الف) لایه نمادی

این لایه شامل مناسک، شعائر و مراسمی است که پیروان یک دین و آئین را از دیگران مجزا می کند و بواسطه خاستگاه تشریعی که دارند انجام آنها وجوب پیدا می کند و در موردی انکار هر یک از آنها به معنای خروج از آن دین محسوب می شود، مانند فروع دین در اسلام (البته باید فراموش نکرد که این لایه در بستر تاریخ رنگ فرهنگها را به خود می گیرد و باید آن اشکال اولیه و اصیل را از حالت تاریخی آنها تفکیک نمود)

ب) لایه اعتقادی


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله طرح یک پرسش پیرامون میزگرد تعامل دین و ادبیات داستانی

تحقیق دین زرتشت

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق دین زرتشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق دین زرتشت


تحقیق  دین زرتشت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

مقدمه :

زَرتُشت، زردشت، زردهُشت یا زراتُشت(در اوستا زَرَثوشْتَرَ به تعبیری به معنی «دارنده روشنایی زرین‌رنگ» و به تعبیری دیگر «دارنده شتر زردفام» و سرانجان به معنای «ستاره زرین») نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتی‌گری یا مزداپرستی و سراینده گاهان (کهنترین بخش اوستا) است. بعضی پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در روز ششم فروردین زاده شده ولی درباره تاریخ زایش او دیدگاه‌های فراوانی وجود دارد. برآوردها از ششصد تا چندین هزار سال پیش از میلاد تفاوت دارند. تولد زرتشت را در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی دانسته‌اند. پس از اعلام پیامبری در سن ۳۰ سالگی، زندگی بر زرتشت در منطقه شمال غربی ایران سخت شد و او ناچار به کوچ به شمال شرقی ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ شد. در آنجا زرتشت از پشتیبانی گشتاسب‌شاه برخوردار شد و توانست دین خود را گسترش دهد. زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد.

معنی اسم زرتشت

بیشتر از ده شکل برای اسم زرتشت در زبان فارسی موجود است. زارتشت، زارهشت، زاردشت، زارهوشت، زردهشت، زراتشت، زرادشت، زرتهشت، زرهتشت، زره‌دست و زره‌هشت از این قبیل است ولی او خود را در گاتها زرتشتر می‌نامد و گاه نیز اسم خانوادگی را که «سپیتمه» باشد افزوده می‌شود و به صورت «زرتشتر سپیتمه» ذکر می‌شود.البته این اسم خانوادگی را امروزه سپنتمان و یا اسپنتمان می‌گویند. ظاهراً معنی آن از نژاد سفید و یا از خاندان سفید است.

از بیشتر از دو هزار سال پیش تا به امروز هرکس به خیال خود معنی از برای کلمه زرتشت تصور کرده‌است.دینون یونانی آنرا به «ستاینده ستاره» ترجمه کرده‌است.آنچه که مشخص است این است که این اسم مرکب است از دو جزء «زرت» و «اشترا» هرچند که در سر زرت اختلاف بسیار است.انواع و اقسام معنی برای آن درست کرده‌اند که شرح همه آنها موجب طول کلام خواهد شد.البته اکثر تاریخ شناسان معتقدند زرد و زرین و پس از آن پیر و خشمگین معانی نزدیک تری هستند.بارتولومه جزء اول را «زرنت» ثبت کرده و «دارنده شتر پیر» معنی کرده‌است و دار «زراتو» دانسته و آن را «زرد» ترجمه کرده‌است.شاید هیچکدام درست نباشد زیرا کلمه زرد در خود اوستا «زیریت» است.البته «زرات» به معنی پیر آمده‌است ولی اینکه چرا در ترکیب با اشترا تبدیل به «زرت» شد باعث اختلاف نظر شده‌است.

در جزء دوم این اسم اختلاف نظری نیست زیرا هنوز کلمه شتر و یا اشتر در زبان فارسی باقی است و هیچ شکی نیست که اسم پیغمبر مانند بسیاری از اسامی قدیم ایرانی که با اسب و شتر و گاو مرکب است با کلمه شتر ترکیب یافته و «دارنده شتر» معنی می‌دهد و به همان معنی است که امروز در فارسی می‌باشد.مثل فراشتر به معنی دارنده شتر راهوار و یا تندرو است.اسم پدر زرتشت پوروش اسپ بوده که مرکب است از پوروش به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و اسپ.پوروش اسپ معنی دارنده اسپ سیاه و سفید را می‌دهد.[1]

زردشت دهقان زاده‌ای بوده که اصلیت آن به مادها بازمی گردد.پیام‌های او به وسیلهٔ سروده‌هایش که گات یاگاهان نامیده می‌شوند به مارسیده‌است منابع:تاریخ جامع ادیان

تبار و خانواده زرتشت

جد پدری زرتشت شخصی بود به نام پیترگتراسپه. نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان بود. مادر او دُغدو و پدر وی پوروشسب نام داشتند. پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود. دغدو دختر فری‌هیم‌رَوا از خاندان نژادگان (اشراف) و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست. زرتشت از همسر خود به نام هووی شش فرزند داشت. نام سه پسر ایشان ایسَت‌واسْتَرَه، اورْوْتَتْ‌نَرَه، هْوَرْچیثْزَه و نام سه دخترشان فرینی، ثریتی و پوروچیستا بود. یکی از هفت شاگرد اصلی زرتشت به نام مَیدیوماه پسرعموی پیامبر بود.

هر یک از فرزندان زرتشت وظایفی عمده بردوش داشتند. به عبارت دیگر پسر ارشد او روحانی، پسر دوم جنگجو و پسر سوم شبان بوده‌است.

لفظ اشو که به معنی مقدس روحانی و جسمانی راستی و درستی است و در اوستا زیاد آمده‌است صفت یا عنوان پیغمبر می‌باشد. به طوری که در اکثر جاهای اوستا آمده صفت اشو از جانب اهورا مزدا به زرتشت اختصاص یافته و دیگر مقامی بالاتر از ان نیست که مخلوقی از جانب خالق بخشنده، به خطاب اشوئی مخاطب شود. اشوزرتشت را از سلسله مه‌آبادیان نامیده‌اند.

ظهور زرتشت

در فضائی که کاهنان، ساحران، آتشبانان بی شمار به بهانه وساطت صدها خدا و خدای نما مردم ساده را گوسفندوار به کنار قربانگاهها، معابد و آتشگاه ها میکشیدند و با اوراد و آداب و اعمال اسرار گونه به جلب توجه قدرتهای ساختگی مافوق بشری تظاهر می نمودند؛ در محیطی که انسانها با وحشت و هراس به هر پدیده طبیعی مینگریستند و در هر گوشه ای به انتظار برخورد با موجودات عجیب و مافوق الطبیعه بودند. در دورانی که بشر خود را اسیر نیروهای خارق العاده و رام نشدنی میدانست و امیدوار بود سرنوشت خویش را با شرک و بت پرستی، نیایش مردگان و هراس از زندگانی که با خرافات و شعائر و آداب بدوی آمیخته شده بود تحول بخشد. ابرمردی ظهور کرد که پیام نافذ یگانه توحیدش و صدای پر طنین حق پرستیش مرزهای زمان و مکان را در هم ریخت و از لابلای قرون و اعصار تاریخ جهل را در نوردید و به فضاها و مکانهای دور پراکند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق دین زرتشت

تحقیق رابطه عقل و دین

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق رابطه عقل و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق رابطه عقل و دین


تحقیق رابطه عقل و دین

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 37

 

رابطه عقل و دین :

سپاس خداى را که رداى عقل را بر قامت رساى انسان برافراشت و با عنصر عقل و نور وحى، او را بر سایر کاینات برترى داد. مسئله ى عقل و دین، عقل و وحى، نقل و عقل، عقل و ایمان و خرد و شریعت، از کهن ترین و پرسابقه ترین موضوعات کلامى است که تاریخ بر سابقه ى دیرین آن گواهى مى دهد. در چالش هاى بین فیلسوفان و متکلمان، حکیمان و عارفان و اهل حدیث و متکلمان و نزاع اشراقیان و مشائیان در تاریخ دین پژوهى مسیحیت و اسلام و نیز در دوران ترجمه ى آثار فلسفى یونان به زبان عربى شاهد بوده ایم که ریشه ى تمام مسائل کلامى به مسئله ى عقل و دین باز مى گردد. در دوران معاصر نیز با عقلانیت جدید از جمله عقلانیت روشن گرى، عقلانیت ابزارى، عقلانیت مدرنیته و عقلانیت انتقادى رو به رو هستیم و به ناچار باید رابطه ى دین با مدل هاى جدید عقلانیت را بازگو کنیم.

چیستى عقل :

تبیین موضوع مسئله ى عقل و دین و ایمان و وحى، تا حد زیادى محقق را از اشتباه و مغالطه باز مى دارد; به ویژه واژه اى مانند عقل که از معانى اصطلاحى گوناگونى برخوردار است.

الف. عقل در لغت

عقل در لغت عرب به معناى حبس و ضبط و منع و امساک است; وقتى در مورد انسان به کار مى رود به معناى کسى است که هواى نفس خویش را حبس کرده است.[1] به انسانى که زبان خود را محفوظ نگه دارد، گفته مى شود که زبان خود را عقال کرده است.[2]عقل به معناى تدّبر، حسن فهم، ادراک و انزجار نیز استعمال شده است.[3] نتیجه آن که عقل در معناى لغوى، همان عقال کردن و بستن هواى نفس است تا انسان به تمییز حق از باطل و فهم صحیح نایل آید. هم چنین عقل در لغت به معناى علمى است که توسط قوه ى عقل به دست مى آید; یعنى مدرکات قوه ى عاقله. معناى دیگر آن، کارى است که قوه ى نفس انجام مى دهد; یعنى ادراک. این واژه به معناى قوه ى نفس که وظیفه ى ادراک را به عهده دارد، نیز استعمال شده است. هم چنین در معناى عملى که مقدمه ى انجام خیرات و اجتناب از بدى ها است، به کار رفته است

ب. عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان

عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان نیز از معانى مختلفى برخوردار است :

ـ عقل غریزى: عقل به این معنا، فصل ممیّز انسان از حیوان و وسیله ى کسب علوم نظرى است و همه ى انسان ها نسبت به آن از سهم یک سانى برخوردار نیستند

ـ عقل نظرى: عقل در مقابل عقل عملى، قوه اى است از قواى ادراکى نفس که هست ها و حقایقى را که مربوط به افعال آدمى نیستند، درک مى کند.[6] عقل نظرى انسان از مراتب چهارگانه ى عقل هیولانى، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد تشکیل شده است.[7] کارکردهاى عقل نظرى عبارتند از: استدلال و استنباط، تعریف و تحدید شىء، ادراک کلیات اعم از تصورات و تصدیقات کلى، تطبیق مفاهیم بر مصادیق، تطبیق کبرى بر

صغرى و تقسیم و تحلیل

ـ عقل عملى: قوه اى از قواى نفس آدمى که بایدها و حقایقى را که مربوط به افعالى آدمى است، درک مى کند.

ـ عقل، بر ادراک معقولات و بر عاقل یعنى ذات موصوف به تعقل و معقولات و مدرکات نیز اطلاق مى شود

ـ عقل در اصطلاح متکلمان، به معناى مشهوراتى است که نزد جمیع یا اکثر انسان ها اشتراک دارد; یعنى قضایاى که واجب القبول اند

ـ عقل به معناى قضایاى یقینى که تشکیل دهنده ى مقدمات برهان اند; اعم از این که آن قضایا بدیهى باشند یا نظرى

ـ عقل جوهرى: موجودى مجرد که ذاتاً و فعلا تجرد دارد

ـ عقل به کلیه ى معلومات و معارفى اطلاق مى شود که از راه هاى عادىِ کسب معرفت و علم یعنى از راه حس و تجربه ـ اعم از حس ظاهرى و حس باطنى و تفکر و استدلال ـ حاصل آمده است; بدین معنا، عقل علاوه بر ادراکات کلى، ادراکات حسى و تجربى را شامل مى شود

ـ عقل هدف ساز: عقلى که هدف نهایى زیستن را مشخص مى کند.

ـ عقلانیت ابزارى: جایگاه یک عقل در شبکه اى از مقاصد و برنامه هایى که انسان را به هدف مى رساند. این مفهوم از عقلانیت کاملا نسبت به ارزش ها خنثى است و از خوب و بد سخن نمى گوید.

جامعه شناسانى چون ماکس وبر، در تبیین نظام سرمایه دارى، از عقلانیت ابزارى در مقابل عقلانیت ذاتى استفاده مى کنند.

ج. عقل در کتاب و سنت

عقل در کتاب و سنت نیز به کار رفته و نسبت به آن سفارش شده است; بنا بر این، دانستن معناى آن نیز لازم است. بى شک، معناى لغوى عقل که حبس و ضبط نفس است، در اکثر موارد قرآنى و روایى مورد توجه قرار گرفته است. و اما در زمینه ى معانى اصطلاحى عقل، صاحب نظران به بحث و گفت و گو پرداخته اند; صدر المتألهین معانى عقل نظرى و عقل عملى و عقل جوهرى را در روایات به عقل نسبت مى دهد.[16] غزالى در «احیاء علوم الدین» عقل را به معناى عقل عاقبت اندیش مى داند;[17] ولى با توجه به این که راه شناخت مفاهیم الفاظ قرآن، تبادر و تفاهم عرفى است و معناى عرف زمان نزول ملاک است پس بى شک نمى توان از عقل قرآنى، عقول اربعه و عقل نظرى را استنباط کرد; زیرا عقل به این معنا در عرف آن زمان نبوده است. با دقت در معانى ده گانه، روشن مى شود که مراد از عقل در مسئله ى رابطه ى عقل و دین، عقل برهانى است که بر قضایاى یقینى مبتنى مى باشد; یعنى آیا معلومات یقینى و برهانى با دین تعارضى دارند؟ و در نتیجه، آیا معلومات غیر یقینى با آموزه هاى دینى یا ایمان دینى تعارض دارند؟ و در این جا عقل به معناى عقلانیت ابزارى و مطلق معلومات بشرى در نظر گرفته


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق رابطه عقل و دین

تحقیق درباره قرض و مستثنیات دین

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره قرض و مستثنیات دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 93

 

عنوان تحقیق: قرض و

مستثنیات دین

گردآوردندگان:

سمیه عبیری، سعیده محمدی شوره‎ای

نام استاد مربوطه

جناب دکتر رستمی

نام دانشگاه

دانشگاه آزاد اسلامی واحد

ورامین- پیشوا

عنوان درس:

قواعد فقه 1

سال 84- 1383

مقدمه:

قرض در لغت به معنی قطع کردن و بریدن است، چه آنکه مقرض قطعة از مال خود را جدا می‌کند به مقترض می‌دهد و در اصطلاح چنانکه ماده 648 ق.م می‌گوید، قرض عقدی است که به موجب آن احدطرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می‌کند که طرف مزبور مثل آن را از حیث مقدار جنس و وصف رد نماید و در صورت تعذر رد مثل قیمت یوم‌الرد را بدهد.

چنانکه در مادة بالا تصریح شده قرض عقدی از عقود مفید است و علاوه بر شرایط اساسی برای صحت معامله مذکور ماده 190 ق.م در انعقاد عقد قرض شرائط خاصه دیگری لازم است که در مورد دین بیان می‌کنند که دین جنبه منفی تعهد است که قائم به مدیون و متعهد باشد. همچنانکهطلب جنبه مثبت آن و قائم بدائن است و در این امر هیچگونه نظری سبب پیدایش آن نیست و فرقی نمی‌نماید که دین حاصل از تعهد باشد یا از شبه‌عقد یا از جرم حاصل شده باشد یا از شبه‎ آن و یا آنکه بوسیله قانون به وجود آمده باشد. قانون مدنی بسیاری از مسائل مربوط به دین را مبحث تعهدات و سقوط آن بیان نموده که قبلاً باید متذکر بود که از نظر تحلیلی تعهد رابطه‎ای بین متعهد (مدیون) و متعهد‌له (دائن) به وجود می‌آورد که متعهد‌له حق می‌دهد مورد تعهد را از تعهد مطالبه بنماید. این حق شخصی است و مستقیماً در مقابل مدیون می‌باشد به خلاف حق عینی که بر مال تعلق می‌گیرد و در مقابل تمامی افراد است ولی باید متذکر بود که حق شخصی مزبور و یا باصطلاح حقوقی حق دینی بی رابطه با اموال خارجی مدیون نمی‌باشد و شماعی بسیار رقیق و غیرمرئی نسبت با اموال مدیون دارد. بدین جهت در مورادی که شخصیت اقتصادی مدیون محو می‌گردد مانند مورد فوت یا ضعیف می‌شود. مانند مورد ورشکستگی آن شعاع غلیظ شده و حق وثیقه که یکی از اقسام حقوق عینی است نسبت به دارایی مدیون ایجاد می‌گردد. این تحول از خصایص حق مالی است و در حق غیرمالی مانند ولایت زوجیت و امثال آن یافت نمی‌شود.

مفهوم قرض

تعریف:

بر طبق ماده 648 قانون مدنی: «قرض عقدی است که به موجب آن احدی از طرفیت مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می‌کند که طرف مزبور مثل آن را از حیث مقدار و جنس و قرض و وصف رد نماید و در صورت تعذر رد مثل قیمت یوم‌الرد را بدهد.»

قرض وسیله‌ای برای تعاون اجتماعی است: زیرا موجب می‌شود کسی که نیاز به مالی دارد آن را از دیگران بگیرد و در فرصت مناسب مثل آنچه را به وام گرفته است پس بدهد. به این داد و ستد هم صاحب مال و هم نیازمند بدان رغبا بیشتری از صدقه و عطیه دارند. صاحب مال می‌داند که به مثل آنچه وام داده می‌رسد و نیازمند نیز رفع حاجت می‌کند، بی‌آنکه در گرو ترحم و لطف دیگری باشد و منتی بر دوش کشد. به همین دلیل است که در اسلام قرض دادن را در زمرة عبادات آورده و حتی برتر از صدقه شمرده‎اند. و با حرام کردن ربا آن را از آلایشهای مادی و سودجوی دور ساخته‎اند.

در نتیجه همین مبنای اجتماعی، ممکن است عقد قرض چنین تحلیل شود که مالک بدین وسیله به وام‌گیرنده اذن می‌دهد تا مال او را به مصرف برساند. منتها بدین شرط که مثل مال مصرف شده را به او پس بدهد، چنان که به همین مبنا در حقوق رم و فرانسه قرض و عاریه را شبیه هم دانسته‎ و شرایط و احکام این دو عقد را ضمن یک مبحث آورده‎اند. در نوشته‎های فقیهان امامیه نیز گاهی عبارات دیده می‌شود که حاکی است قرض به معنی اباحه‌معوض است و مالکیت وام‌دهنده تا زمان تلف مورد قرض باقی می‌ماند. با وجود این چون درایه عرف دادن مال به دیگری با این اختیار که او بتواند آن را به هر گونه که می‌خواهد مصرف و حتی تلف کند. به منزله تملیک است، در حقوق رم عقد قرض را باعث انتقال مالکیت موضوع قرض به وام‌گیرنده گفته‎اند و ماده 1892 قانون مدنی فرانسه این اثر را برای قرض پذیرفته است. فقیهان امامیه نیز در ایجاد ملکیت برای وام‌گیرنده تردید نکرده‎اند جز اینکه پاره‌ای از آنان تصرف در موضوع قرض را کاشف یا سبب انتقال مالکیت شمرده‎اند.

نویسندگان قانون مدنی بر مبنای همین سوابق مفهوم اجتماعی قرض را رها کرده و در ماده 648 آن را در زمره عقود تملیکی آورده‎اند و این خصوصیت موجب شده است که قرض از عاریه فاصله بگیرد، با بیع شباهت پیدا کند.

تفاوت قرض با عاریه

همان‌گونه که اشاره شد، تملیکی بودن قرض به کلی آن را از مفهوم عاریه دور ساخته است. در عاریه مالکیت عاریه‌دهنده محفوظ می‌ماند و مستعیر مأذون می‌شود تا از مال او استفاده کند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره قرض و مستثنیات دین

تحقیق درباره دین بودا

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره دین بودا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 40

 

مقدمه:

در ادیان هند مانند دین مصریان قدیم آثار بسیاری از افکار ادیان ابتدائی نمایان است هیچ بخشی از دین افکار متافیزیک و عرفان و روحانیت را به اندازه هندوستان نگهداری و تکمیل نکرده‌است.

در ادیان هند خدایان متعدد وجود دارد که بتدریح به سمت واحدپرستی تحول یافته‌است. از نظر تحولات تاریخی باید ادیان هند را مانند دین مصر در بین ادیان ابتدایی ( استرالیا و پلینزی) و ادیا شرقی چون ادیان سامی قرار داد.

دین برهمن حداقل مربوط به قرن هفتم قبل از میلاد است قرن ششم قبل از میلاد تاریخ پیدایش جین و بودا می‌باشد. دین ودا قبل از آئین برهمن و بودا بعد از آن است. هند از قدیم ایام دارای ادیان و مذاهب متعدد بوده‌است به همین سبب این کشور را موزه ادیان و مذهب می‌نامیدند. در هندوستان در حدود سیصد میلیون هندو و یکصد هزارنفر بودایی و شش میلیون جینی وجود دارد. دین سیکه که ترکیبی از اسلام و هند است در حدود هفت میلیون جمعیت هندوستان را تشکیل می‌دهد دین ودا رستگاری را در فنای نفس می‌داند در آئین برهمن معرفت اساس رستگاری بشمار می‌رود، در دین هندو رستگاری و ایمان عشق است. کیش بودا خرد را پایة رستگاری قرار می‌دهد همانطور که در اسلام وحدت و در مسیحیت قربانی و فداکاری و در زرتشتی اخلاص و راستی و درستی اساس احکام دینی است. با توجه به همین کثرت مذاهب و زبانها و اقوام و مرام‌های فکری و بروز جنگ‌های داخلی عمدتاً پس از استقلال و خارج‌شدن از یوغ استعماری انگلیس ارسیکولاریسم بعنوان راهی برای وحدت مردم هند استفاده برده و در قانون اساسی خود به آن متعهد شدند.

در فرهنگ سیاسی سیکولاریسم یعنی فرآیند نقش‌کردن اهمیتی اجتماعی اندیشه و عمل دینی و نهادهای مذهبی در تصمیمات کلان و ملی و انتقال واقعیت‌هایی که در قلمرو دین و امور مذهبی جنبی داشتند محدوده عقلایی علمی و فنی و تجربی در سطح مدیریت کلان کشور می‌باشد.

دکتر« دورگاداس‌باسو» در کتاب« مقدمه‌ای بر قانون اساسی هند» می‌گوید دولت سیکولا دولتی است که خود را متعلق و وابسته به هیچ مذهب رسمی نداند و همه مذاهب را بطور مساوی مورد حمایت قرار دهد.

تاریخ پیدایش دین بودا1

اگر به وضع فلسفی سرزمین هند نظری بیفکنیم متوجه خواهیم شد که سه جریان بزرگ معنوی و خط سیری در آن سرزمین در فعل و انفعال بوده‌اند. یک آئین نیایش و قانون« کارها» که بواسطه مراسم عبادی ناشی از سحر و جادو انجام می‌پذیرفته و آدمی بموجب آن آرزوهای دیرینه خود را برآورده می‌کرده دیگری آئین« اوپانیشاد» که بعد نامتناهی و جنبه تنزیهی آنان( نفس انسان) و برهمن( نفس جهان) را عرضه می‌داشتند و انسان را به کنه وجود و اسرار هستی معطوف می‌ساخته است و برهمن را یگانه واقعیت باقی محسوب می‌دانسته و جهان را صحنه نمایش صور فانی می‌پنداشته است شده‌است.

و مکتب سوم« جاروکا» زریفه خوردن اصالت ماده را مقدم می‌دانسته و بر مبدأ و معاد و روح را انکار می‌کرده و وجدان خودآگاه را مرکب از ذرات ماده‌ای می‌دانست و به زندگی بعد از مرگ معتقد شود و مرگ خود راه طبیعی آزادی و نجات است و فقط باید دم را غنیمت شمرد و نفخ مادی و کام دل دو هدف نهایی حیات‌اند.

در چنین سه‌راهه بزرگ معنوی بود که آئین بودا طلوع کرد و نفخه تازه‌ای در روح کهنسال این سرزمین دمیده شد و کیش هندو را برای مدت مدیدی تحت الشعاع قرار داد که یکی از علل


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره دین بودا